eitaa logo
کانال ختم و ترحیم خوانی
14.3هزار دنبال‌کننده
348 عکس
172 ویدیو
27 فایل
بسم الله الرحمان رحیم کانال ختم و ترحیم خوانی🎤 اشعار پندیات، روضه، نوحه و... https://eitaa.com/joinchat/1758134425Ca7138e05ff تعرفه وتبلیغ @kianatv 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 کانال را به دوستانتان خودتان معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴 عطری پیچیده توی شهر، میگن که مهمون اومده رفیقی بی نام و نشون به قلب زارم سر زده جنگیده بود برای دین، مردونگیشم بی حده گوشت و خون ش رو هدیه کرد، با استخونش اومده شهید گمنام، خوش اومدی به شهر ما صفا دادی به این دیار، قابل دونستی شهید گمنام، نمی‌تونسته هیچ‌کسی قلب منو جلا بده، اما تونستی حالا که اومدی عزیز، سؤالی دارم به مادرت خبر دادی، کجایی یارم چند ساله چش به راهته، با هر بهونه لقلقه زبونشه، برگرد به خونه ▪️شهید گمنام از مادرت گفتم ولی، غصه نخور یکی میاد همونکه مادر همه است، سربندشو زدی زیاد همونکه انتقامشُ گفتی میگیری از عدو همونیکه یه وقتایی از محرمش گرفته رو شهید گمنام، یکم برا ما حرف بزن از لحظه‌های جنگ بگو، از حال سنگر شهید گمنام، بگو ز دردای تنت بگو آخه چه جوری، زدی تو پرپر نمی‌دونم تشنه بودی با دست بسته یا که شبیه فاطمه، پهلوت شکسته سرت جدا شده بگو، یا که دو دستات یا مثل عباس علی، تیری به چشمات ▪️شهید گمنام رفتی و لشکری شدی برا دفاعِ از حریم راهمونو نشون دادی که از بیراهه‌ها نریم رفتی و این وصیتت، برای حفظ انقلاب پشت ولایت بمونیم، حفظ حیا، حفظ حجاب شهید گمنام، برای ما پرکشیدی ببخش اگه یه وقتایی، کوتاهی کردم شهید گمنام، عده‌ای دل بریدن و طالب بی دینی شدن، زیاده دردم حالا تو از خدا بخواه، تا کم نیارم به راه حق و مستقیم، قدم بذارم بگو به من که روسیام، بده لیاقت قابل بدونه این بَد و واسه شهادت ▪️شهید گمنام شاعر : عبدالحسین شفیع پور
ذکر و تقویم روز و سلام صبحگاهی ارباب ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سه شنبه: يا ارحمَ الرّاحمين (100مرتبه) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ »»»»»»»»» ۱۴۰۲/۹/۲۱ 🙏سلام صبحگاهی ارباب بی کفن... 💓💓💓💓💓 به رسم هر روز صبح با سلام بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم... 🌺🍃🌸🍃🌺 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُم ، ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💚وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💛وَعَـلـى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 💙وَعَلى اصحاب الحسین
دلنوشته ای برای فراق همسر هر شب بر شانه های دلم کوله باری پر از دلتنگی سنگینی می کند زندگی بدون حضور تو معنا ندارد بعد از رفتنت کلمات هم ، معنای متفاوتی برایم گرفته است حسرت برای من مساوی با نبودن توست . چه متنی برای سالگردت بنویسم ... باورم هنوز نمی شود که چند سال بی تو گذشته باشد . در فراقت دلم تا به ابد گریه می خواهد سنگ قبر سردت را هر هفته محکم در آغوش می گیرم ... با رفتن تو یک تکه از قلبم با تو دفن شد تکه ای دیگر از وجودم همیشه دلتنگ توست ... زندگی چیز های زیادی به من آموخت اما یاد نگرفته بودم که چگونه بدون تو زندگی کنم اما دیگر با خاطرات تو... زندگی می کنم سال ها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم بی تو رنگ یاس دارد منزل و ماوای تو ... روزهای دلتنگی ام را به یاد خوبی ها و مهربانی هایش سپری می کنم و سالگرد درگذشتش را با نثار فاتحه ای گرامی می دارم . به یاد شمع رویش همچنان پروانه می سوزم تو رفتی و به جایت من درین کاشانه می سوزم گهی آیم کنار قبر تو با دیده ی گریان گهی از مهربانی های تو در خانه می سوزم نوشته
869.5K
☝️☝️ زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها باشیم اوسته گل روزگاریدن دویموشام داخی جانه یا علی با نوای استاد محمدی عزیز التماس دعا 😭😭😭
  داغ جوان خيلي جانسوزه...   پدر و مادري كه داغ جوان ببينند ، ديگه روي لبهاشون گل خنده نمينشينه...   وقتي يك جوان از دنيا ميره،پدر ميگه: خدايا عصاي پيري از دستم افتاد...   برادر ميگه: خدايا كمرم شكست... خواهر براي برادرش اشك ميريزه...ناله ميزنه... امابميرم براي دل مهربون مادر... مادر ميگه:خدايا جگرم ميسوزه...   از اين به بعد با اين مادر داغديده مهربانتر باشيد... چرا؟؟؟    آخه مادريكه داغ جوان ببينه، دلشكسته ميشه...       اينجا اين مردم آمدند ، اشك چشم اين پدر و مادر داغديده را پاك كردند...   تسليت دادند، ابراز همدردي كردند...   اما بميرم براي دل داغديده ي حسين...   فدای اون لحظه ای اباعبدالله به کنار بدن پاره پاره علی رسید...  پـسر نـگاه به اشك غم پدر مي كـرد  پدر نـظاره به خون سر پسر مي كـرد    پدر ز داغ پسر باغ لاله در دل داشـت پسر نشـانه ز زخـم هزار قاتـل داشت هر روضه اي از روضه هاي كربلا خوانده بـشود، مـداح يـا واعـظ مـ ي گويـد، انشاءاالله اين روضه را يك شب كنار قبرش بخوانيم.   اما تنها روضه اي كه خيلي سخت است و نمي شه كنار قبرش خواند ، روضه ي آقا علي اكبر (ع) است، مخصوصاً اينكه شب جمعه باشد.  آخه پيش بابا روضه ي جگرگوشه را نمي خوانند، نبايد به زخم نمك زد.    لذا علي اكبر (ع) از آن لحظه اي كه از بابا آب تقاضا كرد و بابا نتونـست بـه او آب بدهد، ناراحت بود.    لحظه هاي آخر صدا زد: بابا ! الان از دست جدّم رسول الله سيراب شدم.    هميشه پدر دوست دارد وقت جان دادن، سرش روي دامن پسرش باشد...    گاهي محتضر مي خواهد جان بدهد، مي بيند جان از بدنش نمي رود، چشم به راهه، بعضي ها مي گند چشم به راه پسرشه، مي خواد بار آخر پسر را ببيند تـا  پسر مي آيد، سر بابا را به دامن مي گيره، پدر راحت جان مي دهد.    اما خدا نياره پدر سر بالين پسر بيايد ...    پدر ز خون پسر صورتش خضاب شده   پسر ز سوز عطش،قطره قطره آب شده    پدر به چهره ي فرزند خويش چهره نهاد   پسـر كنـار پـدر ناله اي زد و جان داد   
جَهًاًِّنُِِّ پََُِسَُِِّ اَََِزُِِّ مًَِّࢪُِِّگًِِّ: 🌸 در عالم برزخ ✍قسمت اول 💠مقدمه: نوشتار حاضر نوعی برداشت از تجسم و بازتاب اعمال آدمی در جهان آخرت است که با استفاده از آیات و روایات به تصویر ذهنی درآمده‌اند و ان شاالله که منشأ تذکر و بیداری قرار گیرد. لازم به ذکر هست که ما از کتابی استفاده میکنیم که در آن از احادیث و روایات معتبر استفاده شده و مورد تایید عالم گران‌قدر «آیت الله جعفر سبحانی است» و مورد استقبال قرار گرفته است... 👈 : 🔴 حالت احتضار 💠 چند روز بود که درد سراسر وجودم را فرا گرفته و به شدت آزارم می‌داد. سرانجام مقدمات مرگ من با فرا رسیدن حالت احتضار فراهم شد. کم کم پاهایم را به سمت قبله چرخاندند. همسر، فرزندان، خویشان و برخی دوستان اطرافم را گرفته بعضی از آن‌ها اشک در چشم‌هایشان حلقه بسته بود. چشمانم را به آرامی فرو بستم و در دریایی از افکار فرو رفتم. با خود اندیشیدم که عمرم را چگونه و در چه راهی صرف نموده و اموال هرچند اندک خود را از کدام راه به دست آورده و در کدامین مسیر خرج کرده‌ام. فکرش به شدت آزارم می‌داد، از شدت اضطراب چشمانم را گشودم. در این هنگام ناگاه متوجه سفید پوش بلند قامتی شدم که دستانش را بر نوک انگشتان پاهایم نهاده بود و آرام و آهسته به سمت بالا می‌کشاند، در قسمت پاها هیچ‌گونه دردی احساس نمی‌کردم اما هرچه دستش به طرف بالا می‌آمد درد بیشتری در ناحیه فوقانی بدنم احساس می‌کردم گویا همه دردهای وجودم به سمت بالا در حرکت بود. تا اینکه دستش به گلویم رسید. تمامی بدنم بی حس شده بود اما سرم چنان سنگینی می‌کرد که احساس می‌کردم هر آن ممکن است از شدت فشار بترکد و یا چشمانم از حدقه درآید. عمویم که پیرمردی ریش سفید بود جلو آمد و با چشمان اشک آلود گفت: عمو جان شهادت را بگو... من می‌گویم و تو تکرار کن: ✨اشهد ان لااله الاالله و اشهد انّ محمداً رسول الله و انّ علیاً ولی الله و ... او را می‌دیدم و صدایش را می‌شنیدم. لب‌هایم به آرامی تکانی خورد و چون خواستم شهادتین را بر زبان جاری کنم یکباره هیکل‌های سیاه و زشتی مرا احاطه کردند و به اصرار از من خواستند شهادتین را نگویم شنیده بودم شیاطین هنگام مرگ برای گرفتن ایمان تلاش می‌کنند اما هرگز گمان نمی‌کردم آن‌ها در اغفال من توفیقی داشته باشند.... (ادامه دارد...🔥 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸 در عالم برزخ ✍قسمت دوم 💠 عمویم دوباره صورتش را به من نزدیک کرد و شهادتین را به من تلقین نمود. همین که خواستم زبانم را تکان دهم دوباره شیاطین به تلاش افتادند اما این بار از راه تهدید وارد شدند... لحظه عجیبی بود، از یک طرف آن شخص سفید پوش با کارهای عجیبش و از طرف دیگر اصرار عمویم بر گفتن شهادتین و از سوی دیگر ارواح خبیثه که سعی در ربودن ایمان، در آخرین لحظات زندگیم داشتند. زبانم سنگین و گویا لب‌هایم بهم دوخته شده بود. واقعاً درمانده شده بودم. دلم می‌خواست از این وضع رنج آور نجات می‌یافتم اما چگونه؟ از کدام راه؟ به وسیله چه کسی؟ در این کشاکش ناگهان از دور چند نور درخشان ظاهر شدند، با آمدن آن‌ها مرد سفیدپوش به تعظیم ایستاد و آن چهره‌های ناپاک فرار کردند، هرچند در آن لحظه آن نورهای پاک و بی نظیر را نشناختم اما بعدها فهمیدم که آن‌ها ائمه اطهار (علیم السلام) بودند که در آن لحظه حساس به فریاد من رسیدند و از برکت وجود آن‌ها چهره‌ام باز و سبک شده، لب‌هایم را تکان دادم و شهادتین را زمزمه کردم. در این لحظه دست‌های آن سفیدپوش از روی صورتم گذشت و من که در اوج درد و رنج بودم ناگهان تکانی خورده و آرام شدم. انگار تمام دردها و رنج‌ها برای اهالی آن دنیا جا نهاده بودم، زیرا چنان آسایش یافتم که هیچ‌گاه مثل آن روز آزادی و آرامش نداشتم .. حال زبان و عقلم به کار افتاده بود، همه را می‌دیدم و گفتارشان را می‌شنیدم. در این لحظه نگاهم به آن مرد سفیدپوش افتاد. پرسیدم: تو کیستی؟ از من چه می‌خواهی؟ همه اطرافیانم را می‌شناسم جز تو. گفت: تا حال باید مرا شناخته باشی من ملک الموت هستم. از شنیدن نامش ترس و اضطراب وجودم را لرزاند. خاضعانه در مقابلش ایستادم و گفتم: درود خدا بر تو فرشته الهی باد، نام تو را بارها شنیده‌ام با این حال در آستانه مرگ هم نتوانستم تو را بشناسم، آیا برای تمام کردن کار از من اجازه می‌خواهی؟ فرشته مرگ در حالی که لبخند می‌زد گفت: من برای جدا کردن روح از بدن، محتاج به اجازه هیچ بنده‌ای نیستم و تو هم اگر خوب دقت کنی دار فانی را وداع گفته‌ای، خوب نگاه کن آن جسد توست که در میان جمع بر زمین مانده است.
به پایین نگاه کردم. وحشت و اضطراب سراسر وجودم را فراگرفته بود. جسدم در میان اقوام و آشنایان بدون هیچ‌گونه حرکتی بر زمین افتاده بود و همسر و فرزندان و بسیاری نزدیکانم، در حالیکه در اطراف جنازه‌ام خیمه زده بودند، ناله و فریادشان به آسمان بلند بود،با خود اندیشیدم: اینان برای چه و برای که این‌گونه شیون می‌کنند؟! ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╚════♡"‌🌹🌻" ♡ 🌸 در عالم برزخ ✍ 💠 صدای ملک الموت را شنیدم که می‌گفت: این جماعت را چه شده؟ به خدا قسم من به او ظلم نکردم؛ روزی او از این دنیا تمام شده است. اگر شما هم جای من بودید به دستور خدا، جان مرا می‌گرفتید. اطاعت و عبادت من بر درگاه الهی این است که هر روز و شب دست گروه زیادی را از دنیا قطع کنم. نوبت به شما هم می رسد... جمعیت به کار خود مشغول و گوش شنیدن این هشدارها را نداشتند. آرزو می‌کردم ای کاش در دنیا یک‌بار برای همیشه این هشدارها را شنیده بودم تا درسی برای امروزم بود. اما ...افسوس و صد افسوس! پارچه‌ای بر بدنم کشیدند و پس از ساعتی بدنم را به غسالخانه بردند، مکان آشنایی بود، بارها برای شستن مرده هامان به اینجا آمده بودم. در این حال، متوجه غسال شدم که بدون ملاحظه، بدنم را به این سو و آن سو می‌چرخاند. به خاطر علاقه‌ای که به بدنم داشتم، بر سر غسال فریاد می‌زدم: آهسته‌تر! مدارا کن! اما او بدون کوچک‌ترین توجهی به درخواست‌های مکرر من، به کار خویش مشغول بود. آن روزها فکر می‌کردم خرید کفن، یک عمل تشریفاتی است، اما .. چه زود بدنم را سفیدپوش کرد. واقعاً دنیا محل عبور است. با شنیدن صدای دلنشین الصلوة... الصلوة...الصلوة...نوعی آرامش به من دست داد.. چون نماز تمام شد، جنازه‌ام را روی دست‌هایشان بلند کردند و ترنم روح نواز شهادتین، بار دیگر دلم را آرام کرد. من نیز بالای جنازه‌ام قرار گرفتم و به واسطه علاقه‌ام به جسد، همراه او حرکت کردم. تشییع کنندگان را می‌شناختم. باطن بسیاری از آن‌ها برایم آشکار شده بود . چند تن از آن‌ها را به صورت میمون می‌دیدم در حالیکه قبلاً فکر می‌کردم آدم‌های خوبی هستند. از سوی دیگر، یکی از آشنایان را دیدم که عطر دل انگیز و روح نوازش، شامه‌ام را نوازش می‌داد. این در حالی بود که من او را به واسطه ظاهر ساده‌اش محترم نمی‌شمردم، شاید هم غیبت دیگران، او را از چشمم انداخته بود و یا .... تابوت بر روی شانه دوستان و آشنایان در حرکت بود و من همچنان، با نگرانی از آینده، آنهارا همراهی می‌کردم. در حالیکه بسیاری از تشییع کنندگان، زبانشان به ترنم عاشقانه لااله الاالله و ... مشغول بود. دو نفر از دوستانم آهسته به گفتگو مشغول بودند. به کنارشان آمدم و به حرف‌هایشان گوش سپردم. عجبا! سخن از معامله و چک و سود کلان و..می‌کنید؟ چقدر خوب بود در این لحظات اندکی به فکر آخرت خویش می‌بودید، به آن روزی که ‌دستتان از زمین و آسمان کوتاه خواهد شد و پرونده اعمالتان بسته و هرچقدر مانند من مهلت بطلبید، اجازه برگشت نخواهید داشت ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸 در عالم برزخ ✍ عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین خوب یا زشت مرا در خود جای داده بود. در آن لحظه تمام اعمالم را حاضر و ناظر می‌دیدم... در فکر سبک و سنگین کردن اعمال خوب و بد بودم که رومان پرونده اعمالم را بر گردنم آویخت، بطوریکه کردم تمام کوه‌های عالم بر گردنم آویخته‌اند. چون خواستم این کار را بپرسم گفت: اعمال هرکسی طوقی است بر گردنش. گفتم تا چه زمان باید این طوق را تحمل کنم؟ گفت: نگران نباش. بعد از رفتن من و منکر برای سؤال کردن می‌آیند و پس از آن شاید این مشکل برطرف شود. رومان این را گفت و رفت.. هنوز مدت زیادی از رفتن رومان نگذشته بود که صداهای و غریبی از دور به گوشم رسید. صدا نزدیک و نزدیک تر می‌شد و ترس و وحشت من بیشتر... تا اینکه دو هیکل بزرگ و وحشتناک در جلوی چشمم ظاهر شدند. اضطرابم وقتی به نهایت رسید که دیدم هر یک از آن‌ها آهنی بزرگ در دارند که هیچ‌کس از اهل دنیا قادر به حرکت آن نیست، پس فهمیدم که این دو نکیر و منکراند. در همین حال یکی از آن دو آمد و چنان فریادی کشید که اگر اهل دنیا می‌شنیدند، می‌مردند. لحظه‌ای بعد آن دو به سخن آمده و شروع به پرسش کردند: پروردگارت کیست؟ پیامبرت کیست؟ امامت کیست؟ از شدت ترس و زبانم بند آمده بود. و عقلم از کار افتاده بود.، هرچند فهم و شعورم نسبت به دنیا صدها برابر شده بود، اما در اینجا به یاریم نمی‌آمدند. سرم به زیر افتاد، اشکم جاری شد و آماده ضربت شدم. درست در همین که همه چیز را تمام شده می‌دانستم، ناگهان دلم متوجه رحمت خدا و عنایات معصومین علیهم سلام شد و زمزمه کنان گفتم: ای بهترین بندگان خدا و ای انسان‌ها، من یک عمر از شما خواستم که شب اول قبر به فریادم برسید، از کرم شما به دور است که مرا در این حال و گرفتاری رها کنید. و این بار آن‌ها با صدای بلندتری سؤالشان را تکرار کردند. چیزی نگذشت که قبرم روشن شد، نکیر و منکر مهربان شدند، دلم شاد و قلبم مطمئن و زبانم باز شد. با صدای بلند و پر جرأت جواب دادم: پروردگارم خدای متعال(الله)، پیامبرم حضرت صلی الله علیه و آله و سلم، امامم علی و اولادش، کتابم قرآن، قبله‌ام کعبه می‌باشد... نکیر و منکر در حالیکه راضی به نظر می‌رسیدند از پایین پایم دری به سوی جهنم گشودند و به من گفتند: اگر جواب ما را نمی‌دادی جایگاهت اینجا بود، سپس با بستن آن در، در دیگری از بالای سرم باز کردند که نشان از داشت. آنگاه به من مژده سعادت دادند. با وزش نسیم بهشتی قبرم پر نور و لحدم وسیع شد. حالا مقداری راحت شدم. از اینکه از تنگی و تاریکی قبر نجات یافته بودم، بسیار و خوشحال بودم. سرور و شادمانیم ار اینکه در اولین امتحان الهی سربلند بیرون آمدم، چندی نپایید و رفته رفته احساس دلتنگی و غربت به من روی آورد. با خود اندیشیدم: من کسی بودم که در دنیا دوستان، اقوام و آشنایان فراوانی داشتم؛ با آن‌ها و انس فراوان داشتم. اما اینک دستم از همه آن‌ها کوتاه است. سر به زیر گرفتم و بی اختیار گریه را آغاز کردم. چندی نگذشت که عطر دل انگیز و و روح نوازی به مشامم رسید، عطر بیشتر و بیشتر می‌شد. در حالیکه پرونده بر گردنم سنگینی می‌کرد با زحمت سرم را بلند کردم و ... ✍ادامه دارد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
هدایت شده از 🍁خادم الزینب (س)🍁
خوش رحمتی است یاران، صلوات بر محمد گوئیم از دل و جان، صلوات بر محمد گر مؤمنی و صادق، با ما شوی موافق کوری هر منافق، صلوات بر محمد در آسمان فرشته، مهرش بجان سرشته بر عرش خوش نوشته صلوات بر محمد صلوات اگر بگوئی، یابی هر آنچه جویی گر تو ز خیل اوئی صلوات بر محمد ای نور دیده ما، خوش مجلسی بیارا میگو خوشی خدا را، صلوات بر محمد مانند گل شکفتیم، در لطیف سفتیم خوش عاشقانه گفتیم، صلوات بر محمد والله دیده من از نور اوست روشن جان من است و من تن، صلوات بر محمد گفتیم با دل و جان با عاشقان خوبان شادی روی یاران، صلوات بر محمد بی شک علی ولی بود، پرورده نبی بود شاه همه علی بود، صلوات بر محمد گویم دعای سید، خوانم ثنای سید جانم فدای سید، صلوات بر محمد خوش گفت نعمت الله رمزی زلی مع الله خوش گو به عشق الله، صلوات بر محمد
تقدیم به عاشقان سالار شهیدان بو حسین کیمدی اونون شانینه قرآن یاراشار اودی قرآنه بودا اولماقا قربان یاراشار بو حسین کیمدی باخون درگهینه فوج ملک اولا یردن گویه گویدن یره دربان یاراشار بو حسین کیمدی نه اندازه اورک صاحبیدی چکسون ارقامه فقط خالق منان یاراشار شرقیدن غربه نه تنها کره ی خاکیده تک اولا مجذوب آدینا عالم امکان یاراشار کاینات هر جهتیندن نه شمال و نه جنوب سرتعظیمین اگوب ایلسون اذعان یاراشار که سبب خلقت پیدایشه پیدایش اصل نه مدللدی اونون شرحینه یزدان یاراشار محور کون و مکان سر به سر دور زمان ابتدادن دولانا باشینه هر آن یاراشار نقطه ی بدو خلایقدی حسین ابن علی اودی توصیف اونا دنیاده فراوان یاراشار آسمان ازبر ایدوب آدینی همواره دیه ر گله معراجه گنه سن کیمی مهمان یاراشار قدموندن مایه ی عزتدی سماواته حسین دیه دایم بو سوزی گردش دوران یاراشار یارادوب آلله حسینی لقبی اوز قانیدور اودی که صاحب اونا اولماقا جانان یاراشار مرحبا احسن حسینون اوزونه خالقینه دل ایویندن دیه کیم عشقیلن الآن یاراشار عشق معشوقیلن عاشق نفسین چکسه اگر اولا دنیا نظرینده بلی ویران یاراشار واژه ی عشقین اگر شرح اولا معناسی دقیق نه الفبا اوخویان، عارف عرفان یاراشار عشقی تفسیر الیه ن اولسا بو دنیاده اگر قانلی گودالیده سالار شهیدان یاراشار هر نه اوخ یاغدی و یا نیزه مبارک باشنا دیدی اولسام نه قدر قانیمه غلطان یاراشار اوخ ندور نیزه ندور یاره ویا اینکه ندور دانشام خالقیلن بو لب عطشان یاراشار سوسوزام هیچ دیمورم یانسادا حتی اورگیم اونا تقدیم اولا قانیم نه که، بوجان یاراشار مست فیضم کسه لر باشیمی مین یولدا اگر اولمیام محضر جانانیده لرزان یاراشار جدیمون باشین اوجالدام آتامین خاطرینه گوره دنیا نسبه وارث جانان یاراشار کوفیه وارد اولاندا یارالی باشون آقا اوخویا نیزه باشندا اله قرآن یاراشار کوفه نون اهلی گوره معجزه ی نهضتووین حاصل پر غمینه لولو مرجان یاراشار آیه ی کهفی گوزل صوتیله طاهر نفسون اوخویا زینب کبری دیه جان جان یاراشار او سنق محملین اوستونده ولی سن اوجادا اولا باخدوقجا سنه دیده سی گریان یاراشار قوللاری باغلی آنون فاطمه نون نایبه سی یارادا منطقیلن کوفه ده طوفان یاراشار مرتضانین بالاسی عورت اولا یا که کیشی اولماقا فرق المز فاتح عدوان یاراشار مرهبی اولدرنون قلعه خیبرده قیزی اولسون امداد گر شاه شهیدان یاراشار مرحبا زینبه اسلامین اوجالدوب علمین صلوات ایندی اونا ایله سون احسان یاراشار عشقیلن یاد اله ای دل خانمون غیرتیمی آچیلا هر نه اونون وصفینه میدان یاراشار ذولفقارین کسریندن باش اولوب نطقی اونون قهرمانلق لقبی شانینه میزان یاراشار شهدانین قانین احیا الیه ن کیمدور، زینب آدی فاتح یازیلا واقعاً هر آن یاراشار نجه که ابن زیادین ایوینی یخدی خانم ایسته سون نصرتینه خطبه سی برهان یاراشار کوفه ده چکدی نه اندازه مصیبت دیمورم اولسون اهدا او غمه گوزیاشمیز قان یاراشار ا
مادر_پدر "آهنگ:چوگیسوی تومن..." یات ای غم غصه لردن دینجلن مظلوم آنام(بابام)وای بیزه خاطرجهانداغم چکن مغموم آنام(بابام)وای نه تئزعمره دویوبسان بیزی آغلارقویوبسان علاقه رختینی سن نیه تندن سویوبسان وفالی ننم،،،حیالی ننم سنه لای لایی چالّام صفالی ننم،،،نوالی ننم غمونده قاره سالّام 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 قالوبدی قلب ائوینده خاطراتون یادگاری یادا دوشجک اوشاقلار ایلیوللر آه وزاری اجل بیزدن سنی آلدی آپاردی مهربانیم یارالی قلبیمون سندنصورایوخدور قراری  آیی تک باتدون عزیزیم بیزی آتدون عزیزیم مزارون ایچره منسیز نئجه یاتدون عزیزیم وفالی ننم،،،حیالی ننم سنه لای لایی چالّام صفالی ننم،،،نوالی ننم غمونده قاره سالّام 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁    گوزآچ بیرباخ اوشاقلارون نه زارو دلغمیندی آناسیزلیق غمی هربیرمصیبتدن چتیندی داخی سندنصورا یوخ اِمّیزون ذره صفاسی غم ومحنت همیشه قیزلاروندان همنشیندی یانورسینَم اِلَمدن اوزولدی اَل ننمدن ندورچاره م الهــــے بئلیم سیندی بوغمدن وفالی ننم،،،حیالی ننم سن ‍
سلام علیکم خدمت اعضای محترم براشفای مادرم زهرا سلطان جهانورد فرزند قربان چهل تا حدیث کسا نذرکردم لطفا برای شفای مادرم وپدرم دعا بفرمایید هرعزیزی ک مایل بود حدیث کسا رو به نیابت سلامتی و شفای مادرم وپدرم اسفندیار شعبان پور تلاوت بفرماید وبه بنده در پیوی اعلام بفرماید باتشکر فراوان شعبان پور @Haram75
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 جمعه یعنی انتظار بیکران جمعه یعنی دور شو از دیگران جمعه یعنی طالب مهدی شدن جمعه یعنی صده د عهدی شدن جمعه یعنی ارزوی فاطمه جمعه یعنی گریه ی بی واهمه جمعه یعنی مست و بی پروا شدن جمعه یعنی عاشق زهرا شدن جمعه یعنی تیغ در دست علی جمعه یعنی هستیه هست علی جمعه یعنی با شهیدان ساختن جمعه یعنی برقه برق انداختن جمعه یعنی با یتیمان خوب باش جمعه یعنی ساده و محبوب باش جمعه یعنی درد را درمان کنی جمعه یعنی انچه خواهی ان کنی جمعه یعنی یک بهانه یک نفس جمعه یعنی شاد بیرون از قفس جمعه یعنی عید یعنی پاک شو همنشین انجم و افلاک شو
حس ناب زندگی 🌹‌❤️ ‏ اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: لا یسخر قوم من قوم همدیگر را مسخره نکنید. اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: ولا تلمزوا انفسکم از همدیگر عیب جویی نکنید. اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: ولا تنابزوا بالالقاب لقب زشت به هم ندهید اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: و انفقوا فی سبیل الله در راه خدا انفاق کنید. اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: و بالوالدین احسانا و به پدرو مادر نیکی کنید. اگر خدا را دوست داری خدا گفته است: اجتنبوا کثیرا من الظن از بسیاری از حدس و گمان ها بپرهیزید.
🥀 ناله در سوگ همسر  🥀 ای شَباب عمریده بو دار دنیادن دویان وی چَکن اَل آشیانیندن علینی تک قویان آدیمی غم دفترینده گئتمگون ائتدی رَقم عالم معناده آغلار حالووَه میر اُمم راضیم گُل جسمووی دفن ائتمه میش منده ئولَم من نجه ئوز خانمانین ترک ائدن یاره باخوم ئوز ائویمده اَگلشوب بوقانلی مسماره باخوم هرگجه سن سیز علی دشت وبیابانی گزر جسمینی گرچه بیلورسن هاوَن مِحنت اَزر سینَه سیندَه آهیلن هر غملی صحرانی  بَزر گورسه مجنونلار منیم حالاتیمی دل داغلیار گوز یاشیمنان درس آلارگویده بلوط لار آغلیار چوخ سوزی واضحدی هَرکیمسه دِیَر بیرهَمدمه سن ولی ئوز دردووِی بیلدیرمَدون یاندون غمه قالدی نیلی صورتون گیزلین نه مدّت مَحرمه هرغمون بیر صَخرهء صَمّانی غمدن داغلیار وای علینون حالینه بو نِسگیله قان آغلیار بو جوانلیقدا سلام ائتدی سنه پیک اَجل جَنَّت الاَعلایه دعوت ایلیوب حَیّ اَزل سان وئرور غملرمنه مِحنتلر اولدی اَل به اَل فتح خیبر که او گون ائتدی منه نام آوری روزگار امّا بو گون سالدی اَیاقدان حیدری بو قاپی اولدی بیلورسن مرتضایه گوز داغی سوز آهیم وار یری ایندی اَریدسه هر داغی باغبانه تاپشورورسان بوخزان گورمیش باغی کاتب غم آدیمه غم دفترین باغلار بوگون باغبانون حالینه بُلبللَرون آغلار بو  گون مَحبَسه دونسه اگر بو ائو منه ، من نیلَرم گَلسَه ائوده بو اوشاقلار شیوَنه من نیلَرم ایستَه سَه کلثوم اگر مندن نَنَه  من نیلَرم آغلاسا اِیتامووَه عرش بَرین  من نیلَرم بیرگونی زینب قزون چیخسا گَلین من نیلَرم فاطمه جان بذل ائدوبسن (نادره) سن آبرو عشقوویله یول گزر بَرزن به بَرزن کو به کو مجلس ماتمله اولسا هر مکاندا روبرو چون بیلور اول مجلسون زهرادی صاحبخانه سی قصد اِحرام ایلیَر اوردا دولار  پیمانه سی 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
🥀مثنوی  در سوگ فاطمه (س) 🥀 فاطمه جان تو بگو حال خودت پشت دیوار و در آیا چه شدت حال تو کرده  علی را  پیرش ز همه  عالم  و  آدم  سیرش همه رفتند و علی تنها  شد مونس چاه و شب  و آوا شد مادر  دهر چو او  کی زاید ناله اش از همه جا  می آید پشت دیوار بقیع  زمزمه ها یا که در بیت خدا همهمه ها همه گویند علی مظلوم است در غم فاطمه اش مغموم است دل (نادر) شده خون از غم او نوحه سر داده ز قد  خم او    🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁               
زبان حال حضرت امیرالمؤمنین علی علیه در قبرستان بقیع سبک اللهی ننمدن اوزولدی الیم به قلم کربلایی صابرثمودی 🏴🏴.............🏴🏴 اللهی سینم یاندی نار غمه ئولوب یاوریم باتمیشام ماتمه گئدوبدور نگاریم.....منیم غمگساریم حزین آغلورام گئدوبدور قراریم.......او باغ و بهاریم سینه داغلورام 🏴🏴..........................🏴🏴 بو دهر ایچره چکدی نئلر مرتضی سرشکین عذاره اللر مرتضی گئجه لر بقیعه گلر مرتضی گوزوم جامی یارب......دولوبدور لبالب حزین آغلورام ئورکده غم و تب ..خدایا دل شب سینه داغلورام 🏴🏴.............................🏴🏴 بقیعده یاتوبدور پیمبر گولی غمینده ملر قالدی دورت بلبلی علینون چوخالدی غم و مشگلی علی دویدی جانه....گلوبدور فغانه حزین آغلورام خدایا شبانه...ولی مخفیانه سینه داغلورام 🏴🏴...........................🏴🏴 منی تک قویوب گئتدی آرخام ائلیم فراقیندا الله سینیبدور بئلیم دئیور زینبیم شانه ایستور تئلیم آنا سیز قالوبدور...توانیم آلوبدور حزین آغلورام کیچیک وقته باشه..قراسین سالوبدور سینه داغلورام 🏴🏴..............🏴🏴 اوشاقلاریم ائوده آنام وای دئیور گهی وای آنام وای گه ای وای دئیور توکوب گوزیاشی ، آنا لای لای دئیور دئیور زینبینیم..حسنله حسینیم حزین آغلورام اوجالور دییَنَده.. ننه شور و شینیم سینه داغلورام 🏴🏴🏴 (ثمودی )دانیب حقّیمی اهریمن قاپیما ووروب اود گروه فتئن گوروب صدمه افسوس گل پنج تن گئدوب حقّیم الدن..بو درد و محندن حزین آغلورام نئلر گورموشم من..گروه ِ فِئتنن سینه داغلورام 🏴🏴........................🏴🏴 التماس دعا ✍ کربلایی صابرثمودی @Asheghane_hazrat_zeynab 😭😭😭😭😭😭😭😭
4_6005751476935200850.mp3
14.84M
نماهنگ وفالی آنام 1402 🎤بانوای بهنام تخت مینا شاعر : ناعم تنظیم : امیر حسام @Asheghane_hazrat_zeynab
🌼: ترحیم مادر ختم، هفتم، چهلم... سبڪ : یامولا دلوم تنگ اومده... مهربونیات، یادم نمیره مادرم کاش یه بار دیگه،دست بکشے روے سرم بے تو زندگی، براے من درد آوره درد و غمتو، با جون و با دل میخرم مادر تویے آروم جون اے مهربون بازم کنار من بمون دنیاے منه، گرمے اون دستاے تو بارون میباره، همیشه از چشماے تو بدون تو که خوشے دنیا نمیخوام بهشتِ منه، مادر به زیر پاے تو مادر ، فداے روے تو مادر فداے تار هر گیسوے تو تنگه دل من یه بار منو صدا بکن درد منو با ،اشڪ چشات دوا بکن اے مهربونم، خواهشے دارم ازت از زیر خاکا، بازم برام دعا بکن مادر دلم تنگه برات مادر دلم تنگه براے خنده هات *◾دشتی جانسوز ختم مادر◾* *بنالید ای عزیزان بهرِ مادر* *که رفته از برِ من گنج و گوهر* *نشستم مرگ او کردم تماشا* *دوچشمم از غمش گردیده دریا* *سرو سامان ندارم وای بر من* *زِ دوریش گرفتم سر به دامن* *بیا مادر گره افتاده در کار* *ندارم در کنارم یار غمخوار* *الا ای روزگار با من نساختی* *نهال غم به جان من تو کاشتی* *فلک سامان من دادی تو بر باد* *بگو از غم دلم کی گردد آزاد* *شده ماتم سرا کاشانۂ من* *ببین غم سایه زد بر خانۂ من* *تمام حاصلِ من رفته در خاک* *زِ داغش قلب من گردیده صد چاک 🖤🖤🖤 *◾نوحۂ مراسم ختم مادر◾* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *مرو ای گرمیِ کاشانۂ من* *تو بوده ای چراغِ خانۂ من* *زِ بعدِ تو اسیرِ درد و داغم* *گُلی بودی که تو رفتی زِباغم* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *تو بودی تک ستارهِ آسمونم* *برایت روضۂ مادر بخونم* *ندارم من بدون تو بهایی* *به دردِ این دلم بودی دوایی* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *همه آمال من رفته چو برباد* *عجب داغی فلک بر قلبِ من داد* *غم مادر برایم بس گران است* *غمت سنگین ترین دردِجهان است* *مرو مادر مرو مادر* *چه خاکی من کنم برسر* *شبِ جمعه بیایم بر مزارت* *بیا یک بارِ دیگر بر دیارت* *بریزم اشک حسرت برسرِ سنگ* *فلک بختِ سیاهم را زده رنگ* مرو مادر مرو مادر چه خاکی من کنم برسر 🖤🖤🖤🖤🖤
Z0000175.MP3
8.45M
🔘نوحه بختیاری سومین مادر🔘 ☑️ 📝 🎤 سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ داکُم یَه دم یَه ساعت ۲ نیا دی تا قیامت ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ سه روزه که ایسوزُم ۲ کافر به حال و روزُم ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ سه رو عزا نشستُم ۲ چه داغی نودی دستُم ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ سه رو دُندال ایخونُم ۲ سی داکِ مهروونُم ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ داکُم همتا نداره ۲ سه شَو مِنه مزاره ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ مَر تو وفا ندیدی ۲ که دل زِمون بُریدی ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ ای داکه لَو به خندُم ۲ داغِت زِ زونی وَندُم ۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ چه روزگاری داشتُم دا سردیاری داشتُم چه روزگاری داشتُم مو دا غمخواری داشتُم سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲ پرویزی تو ایخونی۲ سی داکه مهروونی۲ سه روزه دام به خاکه ۲ دلُم به سیش هلاکه ۲
. چه غمگین و چه تنها شد دل من ببین ماتم سرا شد منزل من بابام رفته ز دستم تا قیومت دیگه چاره نداره مشکل من 🥀 بسوز ای دل به حال روزگارم بنال ای دل کسی را من ندارم بسوز ای شمع امشب در کنارم که درخاکه همه دار و ندارم 🥀 قسم بر تو که تا دنیاست دنیا فراموشت نخواهم کرد بابا گوای من خدای می و قهار تو رفتی شدم بعد تو بی یار 🥀 شب از ره میرسد بابا کجایی شدم بی مونس و تنها کجایی به لانه پر کشند مرغان ز گلشن ولی بابا نیاید در پر من 🥀 بنال ای دل که دائم بی قرارم غریب و بی کس و بیمار و زارم بنال ای دل که مو از داغ بابام هوای های های گریه دارم 🥀 فلک دیدی چه آوردی به روزم گرفتی بابای خوب و دل سوزم یقین دارم که تقدیرم همین بود سزاوارم خودم تنها بسوزم 🥀 مسلمونون دل زارم ببینید جدایی من و بابام ببینین نمی خاستم من از بابا جدا شم جدایی با پدر هرگز نبینید ⬅️ توک نیستی دلوم شوری نداره چراغ خونمون نوری نداره اخ بابا باابا 🥀 بیا بابا بیا تا زودبرگرد دله من طاقت دوری نداره 🥀 زهجران تو پر پر میزند دل زدلتنگی به هر در میزند 🥀 چوبلبل در فراق رویت ای گل به دیوار قفس سر میزند دل 🥀 فلک دادو فلک داد و فلک داد فلک از کودکی دست غموم داد فلک نگداشت ک من سامان بگیرم کلید شهر ماتم را به من داد 🥀 خدا مادرم را کجا میبرند2 گمانم برای شفا میبرند منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم2 نماز شبت شد قضااا مادرم گرفتم برایت عزاااا مادرم منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم 2 گهی چادرت راااا بسر می کنم 2 گهی جاااانب در نظر میکنم منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 نسیم وفاااا از سحر میرود 2 صفای مدینه سفر میرود منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 خداایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود ز دل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا یا گل من که نیلی نبود جواب پیمبر که سیلی نبود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا حافظ ای یااااس نیلوفری گمانم مرااااا هم رهت میبری قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه خدایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود کی زدل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدایا گل من که نیلی نبووود جواب پیمبر که سیلی نبوووود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 ⬅️ خوانی ختم فلک دیدی چ خاکی برسروم کرد زهجرون عزیزون بدتروم کرد ک از روزی مو چشمونم گشودم غم دوری بچشمون تروم کرد 🥀 فلک دیدی ب حال مو چها کرد مرا هم از عزیزووم جداکرد میون منزلی خرم ک بودیم نصیب هرکدوممون دوتا کرد 🥀 مو تاب دوری از جونوم نداروم ندارم طاقت هم خونوم نداروم دوتامون توی غربت بی نصیبن دوتامون توی شهر خود غریبن 🥀 بسیل اشک ازدوری بنالم زدوری عزیزونوم بلالوم من اشفته حیرونم ندونم ک تاکی باید از غصه بنالوم 🥀 تش هجرون نشسته روی سینم عزیزوم گشته اواره غمینم نصیبوم سرزنشهای مصیبت شده غم روز اول همنشینم 🥀 اسیر محنتم ازادیم نیس خراب غصهام ک شادیم نیس مو بادرد وستمها خوگرفتم ک بار اخری دگر ازادیم نیس 🥀 عزیزونوم شدن اواره ای وای دل تنگوم شده بیچاره ای وای عجب بخت سیاهی شد نصیبوم ندارم یکتنی غخواره ای وای 🥀 زبس اشک از دوچشمونم رون کرد جگر از درد هجرون غرق خون کرد سوای دوری از روی عزیزام کلام دشمنون دردم فزون کرد 🥀 زبس بادوری وغم خو گرفتم زچشمونم زگریه سو گرفتم شووروز افراق وغم بنالوم مثه مادر ب غم پهلو گرفتم 🥀 طلای ناب دورهم نشستن نباشد بوتر از قلبی شکستن خوشانروزی ک باهم مینشستیم بدان اقبال ک از خوبون گسستن 🥀 زاحوال خرابم نی خبردار اگ باشه بسوزه برمن زار بپاشین برجگر ابی روان تا شود قلب شکستم معدن یار 🎧🎤 👇 به سبک دشتی چطوری رفتنت باور کنم من چطوری با فراغت سرکنم من توبودی همدم شبهای تارم چطور یاد کس دیگر کنم من جوونم هجله شادی ندیده شده کبک از میون ماپریده تموم قوم وخویشون جمع گردین برا جوونم هجله مشکی ببندین لالا لالا گل پونه لالای لای جوونم رفته ازخونه لالای لای جوونم گرمی خونم لالای لای بلندبالای چارشونم لالای لای توای دنیا دلارامم گرفتی عزیز بهتر ازجونم گرفتی گلی پرورده بودم درگلستون توآن را از گلستونم گرفتی فلک چیدی گل رعنای مارا ببردی ارزش دنیای مارا ندانستی مگر کاکا عزیزه که پژمردگی گل زیبای مارا توگل بودی نه وقت چیدنت بود جوون بودی نه وقت مردنت بود توگل بودی میون باغ وبستون نه وقت زیر خاک خوابیدنت بود مرده غمش بسیار باشد تحمل کردنش دشوار باشد هرآن مادر که دیدی داغ فرزند قیامت موسم دیدار باشد
🕊﷽🕊 🕊 🌿 دلم دوباره پرزد سوی مزاربابا (مادر)   هفت روزمن نشستم درانتظاربابا (مادر) دردل نشسته داغت دارم من اشتیاقت ای مظهرمحبّت سوزم من ازفراقت 🌿دلم شده هوایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی) 🌿دادازغم جدایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی) ای نوردیده بابا (مادر) زحمت کشیده بابا (مادر)     تامرگ توشنیدم رنگم پریده بابا (مادر) نام توبرزبانم برلب رسیده جانم کرده اثر غم تو درمغزاستخوانم 🌿‌ دلم شده هوایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی) 🌿دادازغم جدایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی) از بر گریز هجرت گلزار تو خزان شد ای باغبان قدتو درپای گل کمان شد بی عشق رویت ای گل یاسی شکسته ام من   بی تودلم گرفته غمگین وخسته ام من 🌿دلم شده هوایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی) 🌿دادازغم جدایی بابای من کجایی (ای مادرم کجایی)
Z0000170.MP3
5.02M
🔘دشتی جدید جانسوز مادر🔘 ☑️ 📝 👤 👍 سه پنج روزه که مادرجان سپرده به قلبُم خنجری تا دسته خورده دلی دارُم که خورده زخم خنجر سه پنج روزه که دیدُم داغِ مادر مسلمانان غریبِ این دیارُم گِره افتاده از داغش به کارُم غمِ بی مادری سَخته وُسنگین بغل گیرُم دِگر زانوی غمگین برفته همدمِ دیرینه ی مو نشسته داغی روی سینه ی مو خدایا خاکِ غم شد بر سرِ مو نیاید بارِ دیگر مادرِ مو غم مادر سوزونده استخونُم کجا رفتی عزیزه مهربونُم مو که دل را زدُم بر موج دریا به دوشِ خود کشیدُم بارِ غمها بگو(هستی)از این غم کن شکایت بخوان(پرویزی)با سوزِ صدایت ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان
. چه غمگین و چه تنها شد دل من ببین ماتم سرا شد منزل من بابام رفته ز دستم تا قیومت دیگه چاره نداره مشکل من 🥀 بسوز ای دل به حال روزگارم بنال ای دل کسی را من ندارم بسوز ای شمع امشب در کنارم که درخاکه همه دار و ندارم 🥀 قسم بر تو که تا دنیاست دنیا فراموشت نخواهم کرد بابا گوای من خدای می و قهار تو رفتی شدم بعد تو بی یار 🥀 شب از ره میرسد بابا کجایی شدم بی مونس و تنها کجایی به لانه پر کشند مرغان ز گلشن ولی بابا نیاید در پر من 🥀 بنال ای دل که دائم بی قرارم غریب و بی کس و بیمار و زارم بنال ای دل که مو از داغ بابام هوای های های گریه دارم 🥀 فلک دیدی چه آوردی به روزم گرفتی بابای خوب و دل سوزم یقین دارم که تقدیرم همین بود سزاوارم خودم تنها بسوزم 🥀 مسلمونون دل زارم ببینید جدایی من و بابام ببینین نمی خاستم من از بابا جدا شم جدایی با پدر هرگز نبینید ⬅️ توک نیستی دلوم شوری نداره چراغ خونمون نوری نداره اخ بابا باابا 🥀 بیا بابا بیا تا زودبرگرد دله من طاقت دوری نداره 🥀 زهجران تو پر پر میزند دل زدلتنگی به هر در میزند 🥀 چوبلبل در فراق رویت ای گل به دیوار قفس سر میزند دل 🥀 فلک دادو فلک داد و فلک داد فلک از کودکی دست غموم داد فلک نگداشت ک من سامان بگیرم کلید شهر ماتم را به من داد 🥀 خدا مادرم را کجا میبرند2 گمانم برای شفا میبرند منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم2 نماز شبت شد قضااا مادرم گرفتم برایت عزاااا مادرم منو خانه داری ، منو سوگواری –خداااا مادرم 2 گهی چادرت راااا بسر می کنم 2 گهی جاااانب در نظر میکنم منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 نسیم وفاااا از سحر میرود 2 صفای مدینه سفر میرود منو خانه داری ، منو سوگواری –خدااااا مادرم 2 خداایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود ز دل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا یا گل من که نیلی نبود جواب پیمبر که سیلی نبود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدا حافظ ای یااااس نیلوفری گمانم مرااااا هم رهت میبری قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه خدایا گلم زیر گل میرود 2 زدیده رود کی زدل میرود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 خدایا گل من که نیلی نبووود جواب پیمبر که سیلی نبوووود قرار دل من همه حاصل من مروفاطمه 2 ⬅️ خوانی ختم فلک دیدی چ خاکی برسروم کرد زهجرون عزیزون بدتروم کرد ک از روزی مو چشمونم گشودم غم دوری بچشمون تروم کرد 🥀 فلک دیدی ب حال مو چها کرد مرا هم از عزیزووم جداکرد میون منزلی خرم ک بودیم نصیب هرکدوممون دوتا کرد 🥀 مو تاب دوری از جونوم نداروم ندارم طاقت هم خونوم نداروم دوتامون توی غربت بی نصیبن دوتامون توی شهر خود غریبن 🥀 بسیل اشک ازدوری بنالم زدوری عزیزونوم بلالوم من اشفته حیرونم ندونم ک تاکی باید از غصه بنالوم 🥀 تش هجرون نشسته روی سینم عزیزوم گشته اواره غمینم نصیبوم سرزنشهای مصیبت شده غم روز اول همنشینم 🥀 اسیر محنتم ازادیم نیس خراب غصهام ک شادیم نیس مو بادرد وستمها خوگرفتم ک بار اخری دگر ازادیم نیس 🥀 عزیزونوم شدن اواره ای وای دل تنگوم شده بیچاره ای وای عجب بخت سیاهی شد نصیبوم ندارم یکتنی غخواره ای وای 🥀 زبس اشک از دوچشمونم رون کرد جگر از درد هجرون غرق خون کرد سوای دوری از روی عزیزام کلام دشمنون دردم فزون کرد 🥀 زبس بادوری وغم خو گرفتم زچشمونم زگریه سو گرفتم شووروز افراق وغم بنالوم مثه مادر ب غم پهلو گرفتم 🥀 طلای ناب دورهم نشستن نباشد بوتر از قلبی شکستن خوشانروزی ک باهم مینشستیم بدان اقبال ک از خوبون گسستن 🥀 زاحوال خرابم نی خبردار اگ باشه بسوزه برمن زار بپاشین برجگر ابی روان تا شود قلب شکستم معدن یار 🎧🎤 👇 به سبک دشتی چطوری رفتنت باور کنم من چطوری با فراغت سرکنم من توبودی همدم شبهای تارم چطور یاد کس دیگر کنم من جوونم هجله شادی ندیده شده کبک از میون ماپریده تموم قوم وخویشون جمع گردین برا جوونم هجله مشکی ببندین لالا لالا گل پونه لالای لای جوونم رفته ازخونه لالای لای جوونم گرمی خونم لالای لای بلندبالای چارشونم لالای لای توای دنیا دلارامم گرفتی عزیز بهتر ازجونم گرفتی گلی پرورده بودم درگلستون توآن را از گلستونم گرفتی فلک چیدی گل رعنای مارا ببردی ارزش دنیای مارا ندانستی مگر کاکا عزیزه که پژمردگی گل زیبای مارا توگل بودی نه وقت چیدنت بود جوون بودی نه وقت مردنت بود توگل بودی میون باغ وبستون نه وقت زیر خاک خوابیدنت بود مرده غمش بسیار باشد تحمل کردنش دشوار باشد هرآن مادر که دیدی داغ فرزند قیامت موسم دیدار باشد