#هزار_هزاران_به_شهیدان_سلام
#شهید_شهادت
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷
هزار هزاران به شهیدان سلام
به قطره قطره خون یاران سلام
سلام بـه عـاشقـان بـی ادعـا
بـه لالـه های سـرخ بـاغ خدا
کــبوتـران بـال و پـر شکسـته
بـه روی بـام آسـمان نشسته
چه مــردهـای پـاک بـودنـد همه
فــدائیــان حضـرت فــاطمـه
فــدای آن «مــدافیـان حــرم»
تــا بــه ابــد نــزد خــدا محترم
همان یلان که پاک مذهب هستند
پـروانه های شمـع زینـب هستند
مــرام شـان تـا به اَبـد منجلـی
جـان بــه کفــانِ در سپـاه علی
چه شــور و افتخار آفریدند
عشق خدا بـه جانمان دمیدند
ای پدر و مادر هر چه شهید
بوی رفیقان مرا می دهید
بوی همانان که کبوتر شدند
از فلکی های معطر شدند
در ره مقصود پسر داده اید
همچوحسین پاره جگر داده اید
پسـر بـه راه دین فدا کــرده اید
شمـا بـه زینب اقتــدا کــرده اید
گوهر عشقید وبه دریا گمید
چشم وچراغ همه ی مردمید
بــه راه حــق از پسـر نــازنیـن
گـذشتـه ایـد بسـان اُم البنیـن
زخون شان چراغ دین روشن است
سبزو پـر ازطراوت این گلشن است
به روح پاک «حاج قاسم» درود
کــه عـبد صـالح خـداونـد بــود
دلـم شـده دوبـاره دلتنـگ شان
کـاش که می شدیم همرنگ شان
کاش که جزو شهدا بوده ایم
درآسمـان پیش خدا بوده ایم
خـوشـا به حال شهدا که رفتند
بـرگ رضـایت از خـدا گــرفتند
چه مـردهـای نـازنین و پـاکـی
چه ساده و چه بی ریا و خاکی
نظیرشان ندیده چشم گردون
رقص کنـان میـان آتش و خون
یاد کنم عین خوش و بانه را
کشته شدن های غریبانه را
یاد شهیدان دوعیجی بخیر
غیرت مردان بسیجی بخیر
خاطرتان هست رفیقان جنگ
سنگر وخمپاره و تیر و تفنگ
پرچم گردان شهادت کجاست
خیمه ی مردان رشادت کجاست
آی شهیدان شهـادت نصیب
بعد شمـا مـانده ام اینجا غریب
این منم از قافله جا مانده ام
در دل این شهر رها مانده ام
شمـا کـزین خانه سفر کرده اید
دل بـه جنـون زدیدخطرکرده اید
شمـا که آسمان شده جای تان
شمـا که جنّت است مأوای تان
پیـش خـدا ای که شمـا عزیزید
پیـش خــدا و انبیــا عــزیــزیــد
دعا کنید تا به سعادت رسم
به فیض عظمای شهادت رسم
ایـن همه یــاران که روایت شدند
جمـله فــدایـیِ «ولایت» شـدنـد
بیـا ز کــوفـه درس عبـرت بگیـر
تــا نشـوی بــار دگــر بــی امــیر
دوباره گــر شـود«ولایت» غریب
ز نعمـت «ولی»شـویم بی نصیب
حـــق «ولــی» اگـــر ادا نگــردد
میــان حـق و نـاحقیـم مُــردد
حـق «ولـی» اطـاعـت کـامل است
رضـایـت خـدا از او حـاصل است
فتنـه ی بـی ولایتـی جـان گـرفت
بــرسـر خـویش نیـزه قـرآن گرفت
بعـد علی، حسیـن هم شـد غریب
حسـن شـده اسیـر یک نـانجیب
بیا به خانه ی علی در زنیم
به مجلس عزای او سر زنیم
گریه کنیم به حال بی قراران
نــالـه زنیـم بســان داغــداران
به چشم دل ببیـن عـزیـزان او
هِـق هِـق و نـالـه ی یتیمـان او
حسیـن نهـاده سـر بــه دیوار غم
بهــر پــدر حسـن گــرفتـه مــاتـم
چـه گـویـم از زینـب و کلثـوم او
دگــر ز بـابـا شـده محـروم او
نــالـه ی عبـاس اَمــانـم بُــریـد
دم بدم ازسینه اش آه می کشید
بـه جـای زهـرا به سـر آن حـزین
دسـت نــوازش کِشَــد اُم البنیـن
به مادریِ او فلک دیـده دوخت
ز آه او سینه ی«مداح» سوخت
🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷🥀🇮🇷
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#از_خداوند_و_رسول_او_مدام
#شهید_شهادت
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
از خداوند و رسول او مدام
بر شهیدان عزیزمان سلام
این شهیدانندچون آیات پاک
افتخار کشور و این آب و خاک
روزگاری نینوایی داشتیم
سرزمین کربلایی داشتیم
این منم دلتنگ روی ماهشان
می روم با عشق اما راهشان
می کنم همواره در ذهنم مرور
خاطرات سرزمین عشق و شور
سر زمین عاشقی یادش بخیر
قصهٔ شیرین و فرهادش بخیر
قصهٔ مردان بی باک و نجیب
مست بودند از میِ اَمّن یجیب
مردمانی که خدا باور شدند
لاله آسا بی سر و پرپر شدند
مردمانی که شدند آیینه ام
داغشان آتش زده بر سینه ام
مردمانی که بلند آوازه اند
مثل آیات الهی تازه اند
عاشقان درشط خون رقصیده اند
با شهادت همسفر گردیده اند
تا شهادت لاله هایم چیدو برد
بر تن آنها کفن پیچید و برد
ای دریغ از کاروان جا مانده ایم
سالهایی از جدایی خوانده ایم
نفس سرکش کرده آخر غافلم
حسرت پرواز مانده بر دلم
من اسیر خواهش دل مانده ام
از شهادت حیف غافل مانده ام
ما بر این عقیده و این باوریم
در مسیر امتحانی دیگریم
ما که تدبیر خدا را دیده ایم
کُـلُ اَرضٍ کـربـلا را دیـده ایم
ظلم صهیون راهرآنکس دیده است
قلبش از مظلومی غزّه شکست
حرف شیعه از ازل معلوم بود
شیعه هر جا حامی مظلوم بود
شیعه ای؟برگو که مولای توکیست؟
شد دلت با غزّه یا با صهیونیست؟
لحظه ای آیا دلت با غزّه بود؟
یا که گردیدی هوادار یهود؟
گر دلت شداندکی با سرکِشان
گشته ای همدست باکودک کُشان
غزّه پیروز است با لطف خدا
می شود از این گرفتاری رها
دستمان اما اگر چه بسته است
قلب مان با مردمان غزّه است
غزّه امروز کربلای زنده است
با صلابت، مقتدر، پاینده است
لاله ها در خون غلتیدند که تا
در زمین جاری شود حکم خدا
لاله ها گشتند در آتش کباب
تا بماند بر سر زنها حجاب
آی مسئولین شمارا چون شده
قلب مهدی زین تَساهُل خون شده
این همه حرف ریایی تا به کی؟
هَتک حرمت، بی حیایی تابه کی؟
جان مولا اندکی یاری کنید
تا حیا فانی نشد کاری کنید
ای شهیدان بخدا شرمنده ایم
باز از روی شما شرمنده ایم
جِلوه کرده کربلا در جبهه ها
عشق بود و شوق دیدار خدا
یـاد آن یـاران شیـدایی بخیر
آن همه مجنون لیلایی بخیر
جبهه دانشگاه غیرت بوده است
عشق آنجا با بصیرت بوده است
جبهه همچون«حاج قاسم»پرورید
باید او را هم شهادت می خرید
حاج قاسم بود سرباز «ولی»
این چنین آوازه اش شد منجلی
او علمدار«ولایت» بود و رفت
چشم بیدار«ولایت» بود و رفت
رفت اما داغ او بر دل نشست
در فراقش بُغض مولایم شکست
تا که دست«حاج قاسم»شدقَلَم
بیرقش را کرده سرداری عَلَم
دل بسوزد بر حسین فاطمه
بر نگشت عباس او از علقمه
آن غریب کربلا یاری نداشت
بعد عباسش علمداری نداشت
ناله ای می گفت باصدشوروشین
بی برادر گشته ای دیگر حسین
قامت ارباب ما زین غم شکست
تابه خیمه هی زمین خورد ونشست
دست خواهر بود زین ماتم به سر
دست مولای غریبم بر کمر
کودکان را تشنگی از یاد رفت
آرزوهای رباب بر باد رفت
قلب«مداح»سوخت از آه حسین
آه از فریاد جانکاه حسین
🌴🥀🌴🥀🌴🥀🌴🥀
#علی_اکبراسفندیار_مداح