🏴#فراق_جوان
🏴#جوان
🏴#رباعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گلی بودم نه وقت چیدنم بود
جوان بودم نه وقت مردنم بود
گلی بودم میان شاخه گلها
نه وقت زیر خاک خوابیدنم بود
◼️
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
◼️
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم هر آنچه میترسیدم
◼️
عزیزخفته درخاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجایابم دگرچون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی
◼️
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
◼️
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم باد پاییز به ناگه زد وگل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
◼️
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
◼️
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
◼️
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهروفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
◼️
دریغا حسرتا از کامرانی
نبردم بهره ای از زندگانی
همی پر حسرت وناکام رفت
به زیر خاک عین جوانی
◼️
جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بردل
به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل
گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری به الحمدی مرا یاد اورید ای محرمان دل
◼️
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم
بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان
من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم
◼️
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود
ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل ان غنچه را از من ربود
◼️
نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند
تو که تنها پسر و یاور مادر بودی
از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند
◼️
گلی بودم در ایام جوانی
جوان بودم نکردم زندگانی
گلی بودم که وقت چیدنم بود
جوان بودم چه وقت مردنم بود
◼️
ای مادر غمدیده نداری خبراز من
کز گردش ایام چه امد برسر من
من تازه جوان بودم واندر چمن حسن نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من
◼️
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت
امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت
زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم
ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت
◼️
روزی که قضا نیست نخواهی مردن
ور هست قضا کجا توان جان بردن
مرگ تهی مساز پهلو که به آن
سر منزل خود توان به دست اوردن
◼️
ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت
بار خود بربست از این خاک تیره دل برید پاک جان امد به گیتی
🏴#فراق_جوان
🏴#جوان
🏴#رباعی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
گلی بودم نه وقت چیدنم بود
جوان بودم نه وقت مردنم بود
گلی بودم میان شاخه گلها
نه وقت زیر خاک خوابیدنم بود
◼️
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
◼️
تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد
شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت
داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد
رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز
هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز
آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو
نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز
گفتم که فراق تو نبینم دیدم
آمد به سرم هر آنچه میترسیدم
◼️
عزیزخفته درخاکم گل باغ دلم بودی
درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی
کجایابم دگرچون تو اگر گرد جهان گردم
تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی
◼️
دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین
◼️
سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم باد پاییز به ناگه زد وگل پرپر شد
گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
◼️
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم
من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم
بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم
◼️
گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود
گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود
گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود
گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود
◼️
قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود
در عزایت جامه را تن دریدن زود بود
آخر ای یار همه ای مطهرمهروفا
در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود
◼️
دریغا حسرتا از کامرانی
نبردم بهره ای از زندگانی
همی پر حسرت وناکام رفت
به زیر خاک عین جوانی
◼️
جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بردل
به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل
گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری به الحمدی مرا یاد اورید ای محرمان دل
◼️
بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم
بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان
من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم
◼️
نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود
ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد
ناگهان پیک اجل ان غنچه را از من ربود
◼️
نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند
تو که تنها پسر و یاور مادر بودی
از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند
◼️
گلی بودم در ایام جوانی
جوان بودم نکردم زندگانی
گلی بودم که وقت چیدنم بود
جوان بودم چه وقت مردنم بود
◼️
ای مادر غمدیده نداری خبراز من
کز گردش ایام چه امد برسر من
من تازه جوان بودم واندر چمن حسن نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من
◼️
افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت
امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت
زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم
ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت
◼️
روزی که قضا نیست نخواهی مردن
ور هست قضا کجا توان جان بردن
مرگ تهی مساز پهلو که به آن
سر منزل خود توان به دست اوردن
◼️
ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت
بار خود بربست از این خاک تیره دل برید پاک جان امد به گیتی
1_10262621421.ogg
زمان:
حجم:
626.5K
#فراق_جوان
#سبک_نبودم_ندیدم_که_محشربپاشد
خبر آمد ازآسمانم قمر رفت
خبرآمده که ز دستم پسررفت
خبر آمدو خاک عالم به سرشد
خبر آمده مادرت بی پسر شد
شنیدم که دیگر تورفتی زدستم
همان لحظه تاکه شنیدم شکستم
پسربی تودیگر چه سازم
چسان با غم تو بسازم
برایت بمیرم غمت کرده پیرم
😭😭
چگونه شود باورم ماتم تو
مرامی کُشدای پسرجان غم تو
عزیزم چودیدم تن تو کفن شد
عزای توکه نه, روز مرگ من شد
به داغ فراق تو آکنده باشم
چگونه بدون تو من زنده باشم
تو بودی همه بود وهستم
چه زود رفته ای پس زدستم
بهار وگل من بخون بلبل من
😭😭
همه بوده امید من شادی تو
ببینم به تن رَخت دامادی تو
دریغا همه آرزویم لگد شد
بمیرم که جای تو زیر لحدشد
تو را با چه خون دلی پروریدم
دریغا وافسوس که خیری ندیدم
دگر خاک غم بر سرم شد
دگر مرگ تو باورم شد
خزان شد بهارم شده گریه کارم
😭😭
حسین جان تودرکربلاچی کشیدی
تو جان دادن اکبرت را که دیدی
هماندم تو را تا که بابا صدا زد
تومی دیدی واکبرت دست وپازد
شنیدم که صیحه زدی گریه کردی
تو دانی جوان مُرده دارد چه دردی
تو رامضطرب دیده بودند
به اشک تو خندیده بودند
حسین ناگهانی شدی قد کمانی
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح✍
#جوان
😭😭😭😭