eitaa logo
کانال ختم و ترحیم خوانی
14.6هزار دنبال‌کننده
447 عکس
258 ویدیو
30 فایل
بسم الله الرحمان رحیم کانال ختم و ترحیم خوانی🎤 اشعار پندیات، روضه، نوحه و... https://eitaa.com/joinchat/1758134425Ca7138e05ff تعرفه وتبلیغ @kianatv 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 کانال را به دوستانتان خودتان معرفی کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر نام زیبای پدر با سیم و زر باید نوشت خوب و عالی با عیاری معتبر باید نوشت برکت نان و نمک از همت والای اوست این چنین گویم که نامش تاج سر باید نوشت خانه را باشد ستون و مثل سروی استوار کوه صبر و معرفت خواهی ، پدر باید نوشت کوله بار مشکلات زندگی بر دوش اوست ناخدای زندگی در بحر و بر باید نوشت چرخه کار و تلاش و صنعت و سازندگیست دستهایش پینه دارد ، کارگر باید نوشت با شرف ، با غیرت و کوهی پر از مردانگیست گاه سختی ها خدایی یک سپر باید نوشت صورتش را سرخ می دارد ز سیلی زمان در حقیقت نام او اهل هنر باید نوشت احترامی خاص دارد ، حرمتش واجب بود گفته پیغمبر است و مستمر باید نوشت
هجران پدر: ای پدر دیده بسویت نگران است هنوز غم نادیدن تو بار گران است هنوز دل ز هجران تو در بحر الم غوطه ور است دیده از دوری رویت نگران است هنوز دیگران از غم مرگ تو کنند اه وفغان هم صدا ناله من با دگران است هنوز جان بی صبر و قرارم به هوایت شب وروز هم چو مرغان هوا در طیران است هنوز خود برفتی ز جهان کی برود اثارت نگران در غم تو پیر وجوان است هنوز ای پدر خاک لحد منزل وماوای تو شد اشک جاری ز دو چشم پسران است هنوز نه شعار است ،نه حرف! آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو.
سایه پدر آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود در دیده مرا نور بصر بود پدر بود در سینه اگر بود مرا سوزی و دردی آنکس که سراپای شرر بود پدر بود در ظلمت و تاریکی جهلم به جوانی آنکس که مرا شمس وقمر بود پدر بود پروانه پر سوخته شمع حسینم آنکس که ز من سوخته تر بود پدر بود عمری به خدا عاشق زهرا و علی بود آنکس که مرا زینت و فر بود پدر بود دیدم به عزا خانه سالار شهیدان آنکس که بر او دیده تر بود پدر بود رفت از کف من گوهر نایاب وجودش آنکس که مرا سایه سر بود پدر بود
جهت مداحی مراسم فوت: بی خبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن ،چه سود گر نرفتی سوی او تو در زمان بودنش خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن، چه سود زنده را زنده است اکنون قدرش را بدان ورنه بر روی مزارش کوزه گل چیدن چه سود زنده را در زندگی باید بدرد او رسید ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود با محبت دست پیران راعزیز من ببوس ورنه بر روی مزارش تاج گل چیدن چه سود یک شبی با زنده ها غم خوار باش ورنه بر روی مزارش زار نالیدن چه سود
شعربراي فراق پدر مرا آرامش دل از پدر بود مرا از نام او نامي به سر بود مرا در کوره راه زندگاني چراغ و راهنما در هر گذر بود مرااقبال ودولت ازوجودش هميشه ياورم ازهر نظر بود تماشايش مرا آرامش جان نگاهش خوش‌تر ازلطف سحربود به چشمانش تسلاي دل ريش کلام دل‌ نشينش چون شکربود کنارش بهتر از فصل بهاران حضورش موجب فتح و ظفر بود هميشه مهرمادررابدل داشت برايش همسري والا گهر بود به مادرگر بهشتي زير پا است عطاي اين فضيلت از پدر بود نه تنها سايه مهرش مرا پشت که از جان حافظ ما از خطر بود پدر تا عمر دارد حامي توست به کمتر رنج تو از خود بدر بود نبيني خادمي بي‌مزد چون او که کارش بهتر از صد کارگر بود هر آن فرزند بيند سفره‌اش را نصيبش طبع والا و هنر بود پسر را گر پدر داماد سازد زفافش چون اميران در ظفر بود هرآن فرزندقدرش رانکو داشت هميشه روزيش در پاي در بود برو تا مي‌تواني خدمتش کن دعايش پيش يزدان کارگر بود به دورانش کم ازشاهي نداري خوشاروزي که باتو همسفر بود رسيد از مهر او يوسف به شاهي رضايش بهتر از درو گهر بود هر آنکس مهراوراکم چشيده هميشه حسرتش اندر نظر بود هزاران حيف عمر آدمي را برايش مهلتي کوته بسر بود گريزي نيست آدم را ز مردن که در تقدير آدم اين سفر بود حوادث آدمي را در کمين است اجل هم در کمين هر بشر بود هزاران سوز بي‌اندازه دارد اگر مرگ پدر اندر خبر بود پدر چون رخت بندد نابهنگام وداعش کودکان را تلخ‌تر بود کسي کو جز پدر ياري ندارد پدرچون مرددردش بيشتربود براي حسرت يک ديدن او دوچشمان تَرش دائم به دربود نه چشم آرام گيردني دل وجان فراقش بردل سنگ هم اثربود اگر با سيل اشکم زنده مي‌گشت مرا خود اين توان در چشم تر بود چگونه از فراغش کس ننالد که در عمرش برايت بال و پر بود وليکن رفته باز نايد اي دوست اگر حتي پدر پيغمبر بود به روزي گفت اندرزي به فرزند چومهردلبري اورابه سربود «نگردد شوي بد، باباي نيکو اگر ميلت به دختر يا پسر بود خوش آن همسرکه داردخلق نيکو وگرنه ازدواجش با ضرر بود پدر جان است، پدر جانان جان است اگرچه کمتر از يک کارگر بود بيا تا هست قدرش را بدانيم که پيک مرگ کارش بي‌خبر بود دل آيت ز مرگ هر پدر سوخت که مرگ هرپدرداغ بشربود …………
مجالس مداحی: شنیدم هر که با حق آشنا باشد، نمی‌میرد منزه از همه جرم و خطا باشد، نمی‌میرد بکوش ای دل که یزدان را رضا سازی ز افعالت که حق از هر که در عالم رضا باشد، نمی‌میرد مکن چون و چرا هرگز تو در کار خداوندی مبرا هر که از چون و چرا باشد، نمی‌میرد فنا شو در ره احکام دین مصطفی، ای دل که در راه خدا هر کس فنا باشد، نمی‌میرد سعادتمند باشد هر که دست بی نوا گیرد توانایی که فکر بی نوا باشد، نمی‌میرد چه باعث شد که گشتی غافل از امر خدای خود؟ که هر کس روز و شب یاد خدا باشد، نمی‌میرد عزاداری شاه تشنگان، دارد سرافرازی که هر کس چشم تر بر این عزا دارد، نمی‌میرد (زاهد) نقل از کتاب گل‌های محبت (سید مهدی بامشکی)
صفای خونه برگرد ببین خونه چه سرده ‌‌ چهل شبه میگم من که بابا برمیگرده بابای مهربونم درد وبلات به جونم بیا یه بار عزیزم بی تو خرابه خونم میام کنر قبرت سر روخاکت بذارم شبیه ابر بهار دایم برات ببارم چهل شبه که رفتی تن بیمار و خسته دختر تو هنوزم به انتظار نشسته زمزمه زیبای ختم پدر شاعر کربلایی روح الله اسکندری
کاربردی برای مجلس ختم برادرو پدر روضه امام حسن(ع) پرورش یافتۀ راه اویس قرنم گرچه بی تاب و اسیر همۀ پنج تنم همه دم ذکر من این است و همه شب سخنم من غلامی زِغلامان امام حسنم روزیم میرسد از سفرۀ احسان کریم نام ما را بنویسید گدایان کریم .... کریم کاری بجز جود و کرم ندارِ آقام تو مدینه ست ولی حرم نداره .... رکن ایمان شده در بند توالیِ حسن شک ندارم به کرم کردن فردای حسن کربلایی شده ماندیم همه پایِ حسن دل سپردیم به الطافِ پسرهای حسن عقل وامانده ز توصیف مقام و جاهش عشق حیران شده در محضر عبدالله ش لطف مولایِ کرم بندنواز است هنوز دست عالم سر این سفره دراز است هنوز خانه اش کعبۀ حاجات و نیاز است هنوز این در خانۀ عشق است که باز است هنوز نقش باید بشود در همه جا چون دلِ من هر دردی بسته شود جز در پر فیض حسن   *روز محشر که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند ...*   جان به قربان مقامش چه غریب است این مرد بی سپاه هست قیامش چه غریب است این مرد غصه دار است کلامش چه غریب است این مرد بی جواب است سلامش چه غریب است این مرد خاکساران درش بر در دیگر نروند گریه کن هایِ حسن کور به محشر نروند سفره داری که سر سفره او نعمت هاست دل او مصحَف پر صفحه ای از غربت هاست سرخیِ کنج لبش شرح همه محنت هاست پاره هایِ جگرش مرثیۀ تهمت هاست چه شد !؟زهر چه کرد!؟ بدنش سبز شده تن او هم شبیه پیرُهَنش سبز شده ...   * عبدالزهرا خود امام مجتبی رو خواب دید چرا روضه ما رو نمیخوانی؟...  گفت آقاجان من یه عمر روضه خوان شمام روضه های که از شما به من رسیده من همه رو خواندم ... اونی که شنیدم شما رو مسموم کردن .. پاره های جگرتون داخل تشت بوده .. بدنتون رو تیربارون .. فرمود عبدالزهرا اما روضۀ واقعی من حسن اینه اگه خواستی برای گریه کنا بخونی اینو بخوان ... روضۀ من اون لحظه ای بود که دستم تو دست مادرم بود ... تو کوچه های بنی هاشم ...*   با دو چشم تر و یک قد کمان از کوچه روز و شب روضه گرفته ست امانت کوچه تب و لرز بدنش داشت نشان از کوچه گفت در روضۀ من باز بخوان از کوچه روضه خوان از غم ناموس و دل چاک بگو از تکان دادن یک چادر پر خاک بگو ...   *ابی عبدالله اومد باخبرش کردن، عباس اومد ... زینب اومد ... همه اومدن کنار بستر ؛ حالا حسین داره التماسش میکنه داداش بازم نمیخوای حرف بزنی؟ حرف بزن! *   حسن جان، یه کم حرف بزن تا سبک شی برادر حسن جان، چهل سالِ که هی تو خواب میگی مادر حسن جان، میری کوچه میشه غمت چند برابر حسن جان ... چی دیدی ، مگه کی باهات اون در افتاد چی دیدی ، نمیگی چطور مادر افتاد چی دیدی ، مگه مادرم با سر افتاد ... حسن جان یه کوچه، همه زندگیِ منو زیر و رو کرد یه کوچه، که ما رو با نامرد شهر رو به رو کرد یه کوچه، که یادش باید مرگ و باز آرزو کرد یه کوچه ... یه نامرد ، به ما تویِ این کوچه بد کرد یه نامرد ، رسید راه و رویِ ما سد کرد یه نامرد ، گل یاسمون و لگد کرد ... حسین جان، شکست دلم تو غمت مثل شیشه حسین جان، میدونی که اینو میگم من همیشه آخه روزی مثل روز تو نمیشه ... حسین جان ... برادر ، میشینن رو سینت تو گودال یه نیزه ، میاد و دیگه میری از حال به زیر ، سم اسبا میشی لگد مال   *گفت حسین ، همه دارن گریه میکنن عباس سر به دیوار گذاشته ، زینب ، ام کلثوم ، داداشای عباس همه دارن گریه میکنن .. اما امام حسن به هیچ کدومشون ایراد نگرفت تا نگاه کرد دید ابی عبدالله داره اشک میریزی فرمود تو دیگه گریه نکن .. حسین جان من درسته دارم تو غربت میمیر اما کنار بدنم تو هستی سرم رو پای زینبِ ، عباس کنارم .. الهی برات بمیرم یه ساعتی میاد هیچ کسی نیست سرتو از رو خاک برداره ...   یا امام حسن دل نگران بودی کسی نیست سرشُ از رو خاک بردار ... الهی بمیرم برا زینب ، فقط این صحنه رو زینب دید .. همه دل نگران بودن پیغمبر ، امیرالمومنین ، مادرش زهرا حتی عباس تو علقمه .. همه دل نگران بودن اما هیچ‌‌ کدوم این صحنه رو ندیدن ، فقط زینب بود بالا تل زینیه ... نگاه کرد دید نانجیب داره نزدیکِ گودال...وَ شِمرُجالِسُ
‍ اتچ بات: ‍ ‍ چهلم پدر 😭😭😭 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ به یاد اون روزا که بابایی داشتیم ☘☘☘☘ چِهــل روزه که روی ماهِ تــورو ندیــدم هرچــی غمُ دردتـو ماتم تُو کشیــــدم ◾️◾️ چهل روزه به چشمام ندیــــــدم آرامشی نیسـتی که باز دوباره دست روسـرم بکشی 😭😭 چل روزِ بــــی تودنیا روی ســــــرم خرابه رفتــــنت از کنـــارم بابا مِـثِ سـَــرابـــه ◾️◾️ چل روزِمـــــــاتـم تو روی دلم نِشــستــــه درد فـِــــراق دوریـت قامَتَمو شکـــــــسته 😭😭 چـل روزِ آرزومـــــــه یه بـــار تو رو ببـــینم یه بوســـــه از رُخِ تو بابا جونـم بِچیــــــنم ◾️◾️ چل روزِ که میــــدونی از تو بابا جـــــداییـم از وقتی که تو رفتـــی یتـــــیمُ بــی بابائیم 😭😭 نایــی برام نـمــــونده از بَـس که غصه خوردم ببیــــن کنارِ قبـــــرت یه دســـــته گل آوردم ◾️◾️ ببین که از فِراقــــــت چی اومـــــده به روزم دارم کـنار قـــــــبـرت مِثِ یه شمــع میسوزم 😭😭 از این زمــــونه سیـرم نزار زبــــون بگیــــرم ثـــــِروت من تو بودی حالا ببــین فقیـــــرم ◾️◾️ وقتی نــگاه خَســــتَم به عکــــس تو می اُفته دلــــم میـــگــیره بابا از حرفــــای نَگــُــفته 😭😭 نزاری حَســــرت به دل بمــــــونــم ای بابایی بیــــاکـه اِنْـقـَده مــن نَـگَـم بابا کجــــــایی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شعر:حسـین جبرئیل نژاد# دلجـو سروده شده در چهلمین روزه پدری مهربان مرحوم شیخ علی نقی زاده رحمت الله علیه۹۷/۹/۷ــ س ۲۰:۷ در راه روستای رماوند ـ استان لرستان
روضه چهلمین روز به جهت ختم پدر* چهل روزه که آه و ناله دارم دلی خونین مثال لاله دارم چهل روزه عزیزم رفته از دست توگویی ماتمی صد ساله دارم السلام علیک یا اباعبدالله و على الأرواح التي حلت بفنائک علیك منی سلام الله ابدا مابقیت وبقي الليل والنهار ولا جعله الله آخرالعهد منی لزيارتكم السلام على الحسين، و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسين». . دل ها را ببریم کربلا إن شاء الله به زودی کنار حرمش عرض ادب کنیم. بعد از یک اربعین شهادت سید و سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین علی، عطیه بن سعد عوفی می گوید: همراه جابر بن عبدالله انصاری برای زیارت قبر ابی عبدالله وارد سرزمین کربلا شدیم. جابر در کنار نهر فرات آمد و غسل کرد و خودش را معطر ساخت به سوی قبر شریف حرکت کردیم. هر قدمی که بر می داشت ذکر خدا می کرد تا به نزد قبر رسیدیم چون جابر نابینا بود به من گفت: دست مرا به قبر برسان وقتی دست او را روی قبر گذاردم، خودش را روی قبر ابی عبدالله انداخت و غش کرد بیهوش بر روی خاک افتاد، قدری آب بر روی او پاشیدم تا به هوش آمد. سه بار صدا زد: یاحسین، سپس گفت حبيب لا يجيب حبيبه؛ ای آقا! دوست جواب دوستش را نمی دهد؟» با خودش گفت: چگونه جواب گویی و حال آن که به خون خود غلتیدهای و رگ های گردن شریفت را بریدند و میان سر و بدنت جدایی انداختند. عطیه می گوید: یک وقت دیدم از سمت شام گرد و غبار بلند شد. در میان آن غبار کجاوه های سیاه پوش ظاهر شدند. همین که نزدیک قتلگاه رسیدند. چون برگ خزان از شترها بر روی خاک افتادند و قبرهای شهدا را در آغوش گرفتند و صدا گریه و ناله بلند شد. زينب دست برد و جامه را چاک زد خود را بر روی قبر مبارک حسین انداخت و به آواز حزین فریاد کشید: واخاه! واحسيناه! آن قدر بی بی زینب روی قبر برادر ناله زد و بیهوش شد. چون به هوش آمد عرض کرد: برادر، اگر در این جا نامحرمان نبودند پیراهن خود را کنار می زدم تا جای تازیانه را ببینی با برادر درد دل می کرد. برادر همه عزیزانت را آوردم اما سراغ رقیه ات را از من نگیر، در خرابه شام جان داد. صلی الله عليك يا مظلوم یا اباعبدالله. پدرم روحت شاد😔
زمزمه. .هفت.چهل سال پدر مادر غیره مشتر تموم دلخوشی خونه،،تویی تموم یاور من بار سفر بستی و رفتی.اما نمیشه باور من تو رفتی و تموم دنیا، روی سر من میشه آوار عزیز خوب و مهربونم، پناه من خدا نگهدار گرفته رنگ و بوی ماتم ،تموم خونه بی تو(مادر)(بابا) تو رفتی و غمت همیشه به دل میمونه بی تو (مادر) (بابا) مرهم بزار کمی عزیزم این قلب زار و غصه دارو . اتیش میگیرم تا میبینم ، رو قبر تو دسته گلارو چهل روزه به غم اسیرم، چهل روزه دیگه بریدم چه غصه ایی از این بالاتر، چهل روزه تورو ندیدم. منی که عاشق تو بودم، چهل روزه که از تو دورم چهل روزه با اشک چشمام، سنگ مزارتو میشورم چهل روزه برات میخونم ،یاسین و سوره تبارک چهل روز با گریه میگم خونه ی نو باشه مبارک چهل روز خبر نداری، که خون از این چشام میریزم راحت بخواب آروم جونم ،لالا لالا لالا عزیزم لالا لالا لالا عزیزم عزیزم توجه: بجای چهل روزه. میشه گفت «چند روزه که» یا «یه ساله که» منبع: کتاب --:«نیم از عالم خاک»:-- حسین کریمی نیا
ذکر و نوحه هنگام دفن یک خادم اهل بیت   مهمان برایت آمده حسین جان روحش به سویت پر زده حسین جان از لطف و از رحمت نما تو یادش امشب بیا خودَت برس به دادش مَشمول ِ لطف کِردگاریش کن زیر لحد امشب تو یاریش کن او بوده اهل صدق و شیعه مذهب دستش بگیر امشب به حقّ زینب از کودکی اهل غم تو بوده اهل عزا و ماتم تو بوده شفاعتش کن از کرم به محشر به پنج تن ، به حقّ ِ آل ِ حیدر
ذکر تشعیع جنازه بر وزن به عزّت و شرف ِ لااله الا الله   شفیع ِ او بشود،شخص ِ ختم الانبیا/لااله الا الله دُرود ِ حق به وی و،عاشقان مرتضی/لااله الا الله به حقّ فاطمه آن،عصمت ربّ اعلا/لااله الا الله کرامتی بنما یا،امام ِ مجتبی/لااله الا الله رَوَد دل ِ همه ی،عاشقان کرببلا/لااله الا الله قسم به بی کسی ِ،آن امام ِ سر جدا/لااله الا الله به سوز اَلعَطَش ِ،کودکان در خیمه ها/لااله الا الله به زینب و به رُباب،هم سه ساله هم سقّا/لااله الا الله به حقّ اصغر و هم،پیکر ارباً ارباً/لااله الا الله به حقّ قاسم و هم،جعفر و هم عبدالله/لااله الا الله به حقّ مُسلم و هم حُرّ و جون و عابس ها/لااله الا الله به حقّ ِ زینُ العِباد،یادگار نینوا/لااله الا الله به پنجُم و ششمین،حجُت ِ حیّ یکتا/لااله الا الله به کاظم و به رضا،دو گل خیر النّسا/لااله الا الله قسم به حقّ جواد،مظهر جود و سخا/لااله الا الله به هادی و به حسن،دو عزیز مصطفی/لااله الا الله به حقّ صاحبمان،مهدی آل عبا/لااله الا الله ببند عهد وفا،با امام و شهدا/لااله الا الله
ای وای من ز هول حساب و کتاب قبر ای وای من ز شدت بیم و عذاب قبر غم خوردگان حسرت دنیای روی خاک آری جداست از همه غمها حساب قبر دلهای سرکشان همه در لرزه آورد هول قیامتیِّ سؤال و جواب قبر صدها سخن اگر رود اینجا گزاف نیست از ضیق و ظلمت لحد و پیچ و تاب قبر با مست خواب نفس، بگو خوش بخواب چون گردد نصیب چشم و دلت خاک و خواب قبر ما را ز سوی خویش مخاطب کند همی کو گوش دل که باز شود بر خطاب قبر دیگر اسیر بند شیاطین نمی شود افتد اگر به جان کسی اضطراب قبر با این همه به حصن حصین علی درآ عشق علی است مانع خوف و عتاب قبر مائیم و دست های توسّل به محضرت ای نور جاودانگی، ای آفتاب قبر سید محمد میر هاشمی
 روز مــرگ چــو تــابـوت مــن روان باشـد  گمان مبر که مرا درد این جهان باشد برای من مـگـری و مـگـو دریـــــغ دریــــــغ بدوغ دیو در افتـــی دریــــــغ آن باشد جنازه ام چو بـبـیـنـــــی مگو فــراق فــراق مرا وصـــــال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گـــور ســــــپاری مـگــو وداع وداع  که گور پرده ی جمعیــــت جنان باشد کدام دانه فرو رفـــــــت در زمین که نرســت  چرا به دانه ی انسانیت این گمان باشد دهان چو بستی ازین سوی . آن طرف بگشای که های هوی تو در جو لامکان باشد مولوی 
روز پدر ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دوباره موسم روز پدرشد ببین فرزند تو خونین جگرشد شده روز پدر من بیقرارم دگر امسال من بابا ندارم شده روز پدر بابا کجایی زده آتش به جان درد جدایی چهل روزه برایت دلغمینم کنار تربت پاکت نشینم گل خوش رنگ و بوی من کجایی امید و آرزوی من کجایی الهی قبر تو پرنور گردد به مولا روح تو محشور گردد یوسف لاطف.آمل
💠وظايف ده گانه ى فرزند نسبت به پدر و مادر 1- احسان 2- اهانت نكردن 3- آزار نرساندن 4- كريمانه سخن گفتن 5- تواضع داشتن 6- دعا كردن (طلب رحمت) (و قضى ربّك الا تعبدوا الّا ايّاه و بالوالدين احساناً اما يبلغنّ عندك الكبر احدهما أو كلاهما فلا تقل لهما أف و لا تنهر هما و قل لهما قولًا كريماً و اخفض لهما جناح الذّل من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كماربّيانى صغيراً) «1» 7- از زحمات آنها تشكر كردن: (ان أشكر لى و لوالديك الىّ المصير) «2» 8- انفاق كردن: (يسئلونك ما ذا ينفقون قل ما انفقتم من خير فللوالدين) «3» 9- طلب مغفرت كردن: (ربّنا اغفر لى ولوالدىّ و للمؤمنين يوم يقوم الحساب) «4» 10- اطاعت كردن: (وان جاهداك على ان تشرك بى ما ليس لك به علم فلا تطعهما) «5» فقط در صورت فرمان به گناه نبايد اطاعت كرد و الّا بايد در همه ى زمينه ها اطاعت كرد. 📚(1)- اسراء/ 23- 24 (2)- لقمان/ 14 (3)- بقره/ 215 (4)- ابراهيم/ 41 (5)- لقمان/ 15 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
▪️🎤ختم پدر(زبانحال فرزندان) ▪️▪️▪️🌴▪️▪️▪️▪️🌴▪️▪️▪️ دلم تنگه پدر ، باحال خسته کنار قبرتو دختر نشسته دلم تنگه به یاد خاطراتت به یاد پیکر بیمار و خسته دلم تنگه برای خنده هایت به یاد قامت از غم شکسته دلم تنگه برای رنج هایت برای دستهای پینه بسته دلم تنگه برای پندهایت اجل این رشته را ازهم گسسته
پدر ای رونق کاشانه ی من. که بودی چلچراغ خانه ی من. برفتی از کفم ای داد وبیداد. صفا دیگر ندارد خانه ی من. پدر جان،یاد مظلومیت تو. کشیدی دست خود از شانه ی من. چوبودم شمع جان تو پدر جان . تمام عمر شدی پروانه ی من. به قربان خم پیشانی تو . چرا رفتی تو ای هم سایه ی من. نبودم لحظه ی آخر کنارت. جهان زان پس شده غمخانه ی من. ندانستم کنم لطف تو جبران. حلالم کن حلال، فرزانه ی من. دوصد حیف که نبینم روی ماهت. کجا رفتی بگو ریحانه ی من. (غلامی) خواستی از بهر پیری. سپردی اش به که جانانه ی من. کند روح تو شاد، محبوب دادار. توبودی بهترین سرمایه ی من. 🌟شاعر 🌟غلامرضانوترکی همدانی
شعردرفراق پدر بر دو ش کشم بار فراق پدرم را خم کرده دگر این غم سنگین کمرم را گاهی به لب این زمزمه دارم که بیامرز یارب ز کرم روح بلند پدرم را میگفت مرا غیر در خانه ارباب جایی نفشانم ز رخ اشگ بصرم را بال و پرم از عشق حسین است نسوزد عالم اگر اتش بزند بال و پرم را در روز جزا بهر شفاعت بدهیدم یک رشته زلف شه والا گوهرم را اندازه ریگی ز بیابان نشود گر بر پاش بریزم همه ذوق وهنرم را در روضه او جای سرشگم بگذارید تقدیم کنم قطره به قطره جگرم را بر منبر نی رفت وَ فرمود که ای عشق تفسیر کن این آیه قرآن سرم را آگاه کن از ایت حق بر سر نیزه هر کوردلی را که ندارد خبرم را من سرور شمس وقمرم کوکب عشقم جوینده معراج بیابد اثرم را شاعرحسنعلی_بالایی
پدر شهید// سینه زنی ،،،،، آه واویلا وقت ماتم شد روز اندوه وموسم غم شد سایه بابا از سرم کم شد پشت من از داغ ای پدر خم شد جواب،،،ای پدر جانم ای پدر جانم۲ آه وا ویلا دل پر از جوش است یار شهیدان بر سر دوش است هست و بابای آن سفر کرده در عزای او در پر از جوش است ای پدر جانم ای پدر جانم ۲ ،،،،،، دیده ها خون شد در عزای تو همچو نی نالد دل برای تو کی روی از یاد جان فدای تو دل پر ازغم شد در عزای تو ای پدر جانم ای پدر جانم ۲ همچو تو ما هم دل خروش داریم امر رهبر را خوب بگوش داریم بر لب خود ما این سروش داریم بهر حفظ دین عقل وهوش داریم ،،،،،، ای پدررجانم ای پدر جانم ۲ ،،،،، رفتی ویادت کی رود از دل این تن خاکی گر رود در گل علَمِ عشقت میکشیم بر دوش تا رسانیم این قافله منزل ،،،، ای پدر جانم ای پدر جانم ۲
بی‌وجودت ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه رفت ای فلک با من اگر مهر و وفا داری چرا مهر تابانم، چنین از جمع ما بیگانه رفت شادمان بودیم ما در سایه‌ی مهرش ولی قصه آخر شد، سر آمد دور و این افسانه رفت گوییا او با خدای خویش پیمان بسته بود دل برید از ما چنین و بر سر پیمانه رفت ما همه مشتاق دیدار رخش بودیم و او رخ ز ما پوشید و این سان، عاشق و مستانه رفت در شگفتم او چه از حق دید که این سان با شتاب همچو دانایی که بگریزد ز هر میخانه رفت شکر لله چون که عمری با خلوص و خیر بود عاقبت چون سرکشد این باده شکرانه، رفت تکیه‌گاه خانه‌ی ما بود اما عاقبت از میان خانه‌ی ما اُستُن حنانه رفت همچنان «سیمرغ» زیر سایه‌ی آن دولتش رنگ و رویی داشتیم، آن دولت فرزانه رفت
خدایا این دلم دریای خون است زداغ جانگداز قدم کمون است پریشونم پریشونم پریشون زدست گریه دیده گشته جیهون گلم گم گشت و من در جستجویم به هر واودی گلم را من بجویم غم و رنج و فراق شد همدم من ندارد نوش دارو این غم من شدم گوشه نشین و سر به زانو لبم ذکر پدر باشد به هر سو چراغ محفلم گردیده خاموش نمیگردد غم بابا فراموش خدایا سوگوارم سوگوارم الان چند روزه بابا ندارم سرم بر خاک قبرش میگذارم بیا بابا که از دست رفته کارم فلک جور و جفا کردی تو با ما زکف بردی گل کاشانه ما خداوندا تو باشی چاره سازم چگونه باغم بابا بسازم (صفا ) روزی که بابا رفته از دست کمر از داغ هجرش سخت بشکشت شاعر قاسم جناتیان قادیکلایی
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل, تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من غم مرگ پدر کوچک غمی نیست. جگر می سوزدو درد کمی نیست. پدر زیبا گل باغ وجود است. که بی او زندگی جز ماتمی نیست. دلم پرازغم و درد است ای وای هوای خانمان سرد است ای وای پدر رفت و، از او ،جز قاب عکسی نمانده ،در کنارم نیست ای وای بابا غم مرگ تو زد آتش جگرم را بشکست پدر بار فراقت کمرم را تنها نه قدم از غم مرگ تو شکسته داغ تو شکسته کمر و بال و پرم را غمهای دلم قاتل جانم بود آخر آماده اجل ساخته بار سفرم را از جور عدو رفت زکف عز و جلالم چون برد فلک سایه لطف پدرم را دلتنگتر از هرشب و روز شدم من بی مهر پدر شمع پر از سوز شدم من تقدیر مرا بی سرو سامان و سپرکرد محروم زدیدار گل روی پدر کرد سخت است که دیدار رود تا به قیامت رویاست پدر، آید از این در به سلامت شب را به خیالش به سحرگاه رسانم از حکمت الله دیگر هیج ندانم سیمای پر از مهر عطوفت زکه جویم این سوز فراق دل خود را به که گویم آه از سر افسوس بیاید بسراغم خاموش شد از هجرت او نور چراغم پدر دستات برام گهواره بودن چشات مثل چراغ خــونه من بجز تو از همـــه دنیا بریدم کسی رو مثل تو عاشق ندیدم چون سايه ي رب بر سر ما سايه پدر بود برسايه ي رب در صحف همسايه پدر بود ايزد چو بفرمود که او رب صغير است در دفتر عشق آيه و سرمايه پدر بود ••••••••••••❥❤️❥••••••••••••
ببار ای دیده اشک غم ز یاری که کارم گشته هردم بی قراری ببین نای سخن گفتن ندارم دگر شب میل بر خفتن ندارم بریزد کوه زآه سینه سوزم نباشد فرق و در شب یا که روزم از آن ساعت که رفتی از برِ من زکف رفته همی تاج سرِ من دو چشمم بر در است شاید بیائی امان و داد زتو ناید صدائی دگر من همنشین آه و دردم ببین از داغ تو لبریز دردم شده عکسِ به دیوار مونس من که باشد تا شود فریاد رسِ من تورا دست اجل از ما گرفته پدر (مادر)در گور تنگ مأوا گرفته گل کاشانه ام جانم فدایت امید خانه ام جانم فدایت زجا برخیز و بابا (مادر) دل نوازم کنار قبر تو منزل بسازم شب هرجمعه آیم بر مزارت کنم اشک دوچشمانم نثارت (صفا) آه جگر سوزت مراکشت که داغ ماتمش بشکست مرا پشت
1.66M
‍ ‍ باسلام سرود ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام به سبک اندک اندک اندک اندک نوا: زاده سس دوشوب دهره مه انور گلور گلستانه تاز ه بیر دلبر گلور زینت عرش برین ای عاشقان نوگل زهرا علی اکبر گلور بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) اولدی گلباران بو گون شهر نبی گل آچوبدی گلشن باغ علی تهنیت عرض ایلوری فوج ملک گلدی دنیایه حسینون گوزلی بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) هارادا یوسف یوسف لیلا گلوب محرم راز شهی والا گلوب سوسپور یولارینا فوج ملک نورعین مرتضادی نوگل زهرا گلوب بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) ذات حق ویردی بوگون لیلا یه پای حسنونه چاتماز بونون دنیاده آی گلدی تا یاور اولا دینه علی گمیوب گلمز بونا عالمده تای بنده ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) عالمه قویدی قدم پور علی شبهه طاها مرتضانین گوزلی آدی اکبردی پیمبردن نشان شاداولوبدی عترت شاهه جلی بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) گویده اولدوزلار بوگون چشمک ورور اون بیر شعبان سالوب دنیایه نور گلدی یاران هاشمیلردن نشان شهر یثرب اولدی یکسر غرق شور بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) غنچه لبلر قرمزی گولره بنزر گوز آچاندا قالدی حیران یکسر ائللر اهل ایران آدینه عاشق اولوب به نه زیبا خلق ائدوبدی حی داور بنده‌ی حی تبارک یا علی جشن میلادین مبارک یا علی (2) عرض قیلام منده ای پور علی گلشن زهرانین آیدین گوزلی «مهدیم» غرق گناهم قیل کرم دوت الیمدن سن آقاجان نبی بنده‌ی حی تبارک یاعلی ✍حاج مهدی ملکی
نوحه در فراق پدر و مادر سبک(اوپدی بوغازیندن سنون)عاملی باقلم : بهنام تخت مینا تبریزی گل گونلریم تالان اولوب سنسیز آتا نجه یاتوبسان قبریده منسیز آتا گتدون آتاسیز قالمیشام سن سیز ایله داریخمیشام گل گور اوزون احوالیمی گل تک آتا سارالمیشام لایلای آتا. لایلای آتا. جانیم سنه قربان آتا سن تک بودنیاده منیم دردلریمی بیلن اولماز منه نوازش ایلیوب گوزوم باشین سیلن اولماز یامان گونومده غم چکوب کناریمه گلن اولماز آیریلقا دمه منیم دوزوم واردی دوزوم واردی بیرگجه گلسن یوخوما سنه چوخلی سوزوم واردی لایلای آتا. لایلای آتا. جانیم سنه قربان آتا روز پدر اولان زمان آتاسیز لار یانار آغلار دییر آتام اولوب الله باشینا بیر قره باغلار بایرام گونی هانی گولر آتاسیز لار اورک داغلار دییر الله آتام گله منیم بیرده گویلوم آلا ایکاش گلیب بیرگجه ده کناریمده آتام قالا لایلای آتا لایلای آتا. جانیم سنه قربان آتا
4_6033055477389069106.mp3
7.13M
سبک نوحه ☝️☝️😭 بانوای بهنام تخت مینا تبریزی
🏴در فراق جوان نامزد 🏴 ✍شاعر : علی عبدی اولان گُل تک خزان ای تازه داماد سن ئولدون منده اولدوم خانه برباد اَلینده گورمدیم من طوی حناوی جوان عمرینده من گئیدیم قراوی نه گوردین بخت ئووین نه طوی حناسین نه گوردین طویدا ائللر اویناماسین نجه دوزسون فراقینده سنون گل ئولر گُل اولماسا گر شیدا بلبل فراقینده سنون دل داغلیام من چکوب حسرت اورکدن آغلارام من گوزل عکسین گورَن هنگامه یاننام گلوب قبر اوسته آواره دولاننام به جای بخت ئووین قبرین مبارک باغیشلا ایتمیشوک خرما تدارک اورگیم گلمدی شیرنی آلام من بو تازه منزلن بیر کف چالام من طویی قاره اولان داماده لایلای ورق بختی دونن ناشاده لایلای اورگینده قالان احساسه لایلای دونن خوش گونلری تز یاسه لایلای طویونی ویرمیّن اتمامه لایلای جوانلیقدا چاتان ناکامه لایلای آداخلیخدا ئولن داماده لایلای گئین بیر آق کفن داماده لایلای