eitaa logo
داستانهای زیباو تأثیر گذار
142 دنبال‌کننده
120 عکس
12 ویدیو
0 فایل
داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 ارتباط با ادمین؛ @valayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. قالَ الامام علي (علیه السلام): تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ صِغاراً تَسُودُوا بِه كِباراً امام علي (علیه السلام) فرمود: در خُردسالي علم بياموزيد تا در بزرگسالي به برتري و سيادت نائل آييد. (شرح ابن ابي الحديد، ج 20، ص 267 ✅مردی بود در «مرو»، که او را «نوح بن مریم» می گفتند و قاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت. او را دختری بود با کمال و جمال، که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند و پدر، در کار دختر سخت متحیر بود و نمی دانست او را به که دهد. می گفت: اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزرده می شوند و فرو مانده بود. قاضی، خدمتکار جوانی داشت، بسیار پارسا و دیندار، نامش «مبار» بود و باغی داشت بسیار آباد و پر میوه روزی به او گفت: امسال به تاکستان (باغ انگور) برو و از آنها نگهداری کن. خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت. روزی قاضی به باغ آمد و گفت: ای مبارک! خوشه ای انگور بیاور. جوان، انگوری بیاورد، ترش بود قاضی گفت: برو خوشه ای دیگر بیاور، آورد، باز هم ترش بود. قاضی گفت: نمی دانم باغ به این بزرگی، چرا انگور برش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی آوری؟! مبارک گفت: من نمی دانم کدام انگور شیرین است و کدامترش! قاضی گفت: سبحان اللّه! تو امروز دو ماه است که انگور می خوری و هنوز نمی دانی شیرین کدام است؟ ص: 65 گفت: ای قاضی! به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده ام و مزه اش را ندانم که ترش است یا شیرین! پرسید: چرا نخورده ای؟ گفت: تو به من گفتی که انگور نگاه دار، نگفتی که انگور بخور و من چگونه می توانستم خیانت کنم! قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت: خدا تو را بدین امانت نگه دارد. قاضی چون دانست که این جوان، بسیار عاقل و دیندار است، گفت: ای مبارک! مرا در تو رغبت افتاد، آنچه می گویم، باید انجام دهی! گفت: اطاعت می کنم. قاضی گفت: ای مبارک! مرا دختر است زیبا، که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند، نمی دانم به که دهم، تو چه صلاح می دانی؟ مبارک گفت:کافران در جاهلیت، در پی نسب بودند و یهودیان و مسیحیان، روی زیبا می خواستند و در زمان پیامبر ما، دین می جسستند و امروز، مردم ثروت طلب می کنند. تو هر کدام را خواهی اختیار کن! قاضی گفت: ای قاضی! آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونه به من می دهی و او کی مرا می خواهد؟! قاضی گفت: بر خیز و با من به منزل بیا، تا چاره کنم. چون به خانه آمدند. ص: 66 قاضی به مادر دختر گفت: ای زن! این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته است، مرا رغبت افتاد که دخترم را به او بدهم، تو چه می گویی؟ زن گفت: هر چه تو گویی، امّا بگذار بروم و داستان را برای دخترم بگویم، ببینم نظر او چیست. مادر بیامد و پیغام پدر به او رسانید. دختر گفت: چوپان این جوان دیندار و امین است، می پذیرم و آنچه شما فرمایید، من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم! قاضی، دخترش را به مبارک داد، با ثروتی بسیار پس از چندی، خدای تعالی به آنان پسری داد که نامش را «عبداللّه بن مبارک» گذاشتند و تا جهان هست، حدیث او کنند به زهد و علم و پارسایی!(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.🎆 قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): والَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَوْ اَنَّ رَجُلاً غَشَيَ امْرَأتَهُ و فِي الْبَيْتِ صَبِيٌّ... ✅رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:قسم به آنکه جانم در دست اوست، اگر مردي با همسر خود آميزش كند و در آنجا، كودك بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند و سخنان آنان و همچنين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد، چه دختر باشد و يا پسر، سرانجام به زنا آلوده مي شود. (وسائل الشيعه، ج 5، ص 16) در آستانه شروع جنگ بدر، مسلمانان مي كوشيدند هرچه زودتر خود را به سپاهيان اسلام برسانند. در اين ميان، پدر و پسري بر سر اينكه كدام يك به ميدان برود وكدام يك در خانه بماند، به بحث و مشاجره پرداختند. پدر مي گفت: من به جهاد مي روم و تو در خانه بمان. پسر نيز مي گفت: خير، تو بمان و من به جهاد مي روم. در نهايت، قرعه انداختند و قرعه به نام پسر افتاد و او به جهاد رفت و شهيد شد. بعد از مدتى، پدر، پسر را در عالم رؤيا،در سعادت بي نظيري ديد كه به او مي گويد: پدر جان! آنچه خدا به ما وعده داده بود، همه حق و راست بود. پدر نزد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: يا رسول الله! اگر چه من پير شده ام و استخوان هايم ضعيف و سست شده است، ولي آرزوي شهادت دارم. من نزد شما آمده ام تا دعايم كنيد كه خداوند شهادت را روزي من كند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست به دعا برداشت و فرمود: خدايا! براي بنده مؤمنت شهادت روزي فرما. يك سال بعد درجريان جنگ احد، آن پيرمرد به فيض عظيم شهادت رسيد.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🎆 --» قصه های قرآنــی «-- 🎆 --» عکس نوشته های‌ قرآنی «-- 🎆 --» تفسیر روزانه «-- ‌‌ 🎆--» تلاوت‌های‌ دلنشین «-- 💫 دعا و ذکرهای روزانه💫 💫ختم هفتگی قرآن💫 با ما همراه باشین👇👇 در گروه ✅ «قــــــرآن و دعا» ✅ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): إنَّ اللَّهَ تَعالي يُحِبُّ أن تَعدِلُوا بَينَ أولادِکم حَتّي في القُبَلِ پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ✅خداوند دوست دارد که ميان فرزندانتان عادلانه رفتار کنيد، حتي در بوسيدن آنها. (ميزان الحکمه، ح 22665) در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. . . ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند. عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. . . ابلیس در این میان گفت:«دست بدار تا سخنی بگویم، توکه پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت:« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟» عابد گفت:«تا آن درخت برکنم»؛ گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟» ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی». داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):بَیْتٌ لا صِبْیانَ فیهِ لا بَرَکَةَ فیهِ خانه اى که کودک در آن نباشد، برکت ندارد. (کنز العمّال، ح 44425) ✅خواجه اى غلامش را ميوه اى داد. غلام ميوه را گرفت و با رغبت تمام مى خورد. خواجه، خوردن غلام را مى ديد و پيش خود گفت: كاشكى نيمه اى از آن ميوه را خود مى خوردم. بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را مى خورد، بايد كه شيرين و مرغوب باشد. پس به غلام گفت: يك نيمه از آن به من ده كه بس خوش مى خورى. غلام نيمه اى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار تلخ يافت. روى در هم كشيد و غلام را عتاب كرد كه چنين ميوه اى را بدين تلخى، چون خوش مى خورى. غلام گفت:اى خواجه!بس ميوه شيرين كه از دست تو گرفته ام و خورده ام. اكنون كه ميوه اى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه روى در هم كشم و باز پس دهم كه شرط جوانمردى و بندگى اين نيست. صبر بر اين تلخى اندك، سپاس شيرينى هاى بسيارى استكه از تو ديده ام و خواهم ديد داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.🎆 پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): اِنَّ الْوَلَدَ الصّالِحَ رَیْحانَةٌ مِنْ رَیاحینِ الْجَنَّةِ فرزند شایسته، گُلى از گل هاى بهشت است. (کافى، ج 6، ص 3، ح 10) ص: 71 روزي ملك الموت نزد حضرت موسي (علیه السلام) آمد همينكه چشم موسي (علیه السلام) به او افتاد پرسيد براي چه آمده اي ؟ منظورت ديدار است يا قبض روح من. گفت براي قبض روح. موسي (علیه السلام) مهلت خواست تا مادر و خانواده خود را ببيند و وداع نمايد. ملك الموت گفت اين اجازه را ندارم. گفت آنقدر مهلت بده تا سجده اي كنم. او را مهلت داد. به سجده رفت و در ان حالت گفت خدايا ملك الموت را امر كن مهلت دهد تا مادرم و خانواده ام را وداع كنم. خداوند به عزرائيل امر كرد قبض روح حضرت موسي (علیه السلام) راتاخير اندازد تا مادر و خانواده اش را ببيند. موسي (علیه السلام) پيش مادر آمده گفت مادر جان مرا حلال كن سفري در پيش دارم پرسيد چه سفري. جواب داد سفر آخرت. مادرش شروع به گريه كرد. با او وداع نموده پيش زن و فرزند خود رفت. با همه آنها نيز وداع كرد. ص: 72 بچه كوچكي داشت كه بسيار مورد علاقه اش بود. دامن پيراهن حضرت موسي (علیه السلام) را گرفت زار زار گريه مي كرد. حضرت موسي نمي توانست خودداري كند شروع به گريه كرد. خطاب رسيد موسي اكنون كه پيش ما مي آئي چرا آنقدر گريه مي كني؟ عرض كرد:پروردگارا ! به واسطه بچه هايم گريه مي كنم چون به انها بسيار مهربانم و علاقمند. خطاب رسيد موسي! با عصاي خود به نزديك دريا برو. . . . . عصا را به دريا بزن. . . . حضرت موسي (علیه السلام) عصا را به دريا زد. دريا شكافته شد و سنگ سفيدي نمايان گشت. كرم ضعيفي را در دل سنگي مشاهده كرد كه برگ سبزي بر دهان داشت. و مشغول خوردن بود. خداوند خطاب كرد كه موسي ! در ميان اين دريا و دل اين سنگ،كرمي به اين ضعيفي را فراموش نمي كنم آيا اطفال تو رافراموش مي كنم. آسوده خاطر باش من آنها را نيكو حافظم. موسي (علیه السلام) به ملك الموت گفت ماموريت خود را انجام بده و عزرائيل او را قبض روح كرد.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🎆امام باقر علیه السلام: اِذا اَرَدْتَ الْوَلَدَ فَقُلْ عِنْدَ الْجِماعِ: اَللّهُمَّ ارْزُقْنى وَلَدا وَ اجْعَلَهُ تَقیّا لَیسَ فى خَلْقِهِ زِیادَةٌ وَ لا نُقْصانٌ وَ اجْعَلْ عاقِبَتَهُ اِلى خَیْرٍ هرگاه فرزند خواستى، هنگام آمیزش بگو: بار الها! به من فرزندى عطا کن و او را با تقوا قرار ده و در آفرینش او، کم و زیادى نباشد و او را عاقبت به خیر گردان. کافى، ج 6، ص 10، ح 12 ✅نامه ای به دست ابوذر رسيد آن را باز كرد و خواند. از راه دور آمده بود. شخصی به وسيله نامه از او تقاضای اندرز جامعی كرده بود. او از كسانی بود كه ابوذر را می شناخت كه چقدر مورد توجه رسول اكرم بوده، و رسول اكرم چه قدر او را مورد عنايت قرار می داده، و باسخنان بلند و پرمعنای خويش به او حكمت می آموخته است. ابوذر در پاسخ فقط يك جمله نوشت، يك جمله كوتاه: "با آن كس كه بيش از همه مردم او را دوست می داری، بدی و دشمنی مكن". نامه را بست و برای طرف فرستاد. آن شخص بعد از آنكه نامه ابوذر را باز كرد و خواند، چيزی از آن سر در نياورد. با خود گفت، يعنی چه ؟ مقصود چيست ؟ با آن كس كه بيش از ص: 74 همه مردم او رادوست می داری بدی و دشمنی نكن، يعنی چه ؟ مگر ممكن است كه آدمی، محبوبی داشته باشد - آن هم عزيزترين محبوبها و با او بدی بكند ؟ ! بدی كه نمی كند سهل است، مال و جان و هستی خود را در پای او می ريزد و فدا می كند. از طرف ديگر باخود انديشيد كه شخصيت گوينده جمله را نبايد از نظر دور داشت، گوينده اين جمله ابوذر است. ابوذر، لقمان امت است و عقلی حكيمانه دارد، چاره ای نيست بايد از خودش توضيح بخواهم. مجددا نامه ای به ابوذر نوشت و توضيح خواست. ابوذر در جواب نوشت: " مقصودم از محبوبترين و عزيزترين افراد درنزد تو همان خودت هستی. مقصودم شخص ديگری نيست. تو خودت را از همه مردم بيشتر دوست می داری. اينكه گفتم با محبوبترين عزيزانت دشمنی نكن، يعنی با خودت خصمانه رفتار نكن. مگر نمی دانی هر خلاف و گناهی كه انسان مرتكب می شود، مستقيما صدمه اش برخودش وارد می شود و ضررش دامن خودش را می گيرد".(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست برسینه روبه کربُبلا.. 😢 🧮 سـه مـرتبه بگوئیم ✋🏼صَـلّـَـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ ✋🏼صَـلّـَـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ ✋🏼صَـلّـَـۍٱللّٰـهُ عَـلَـیْـکَ یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ ٱلْـحُـسَـیْـنِ ✅ یک بار بگوئیم: ♥️ اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ یـٰااَبـٰاعَـبْـدِٱللّٰـهِ ♥️ اَݪــسَّـلٰامُ عَـلَـیْـکَ وَ رَحْـمَـةُٱللّٰـهِ وَ بَـرَکـٰاتُـهُۥ ❀ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ ٱرزُقْـنـٰا فـِۍٱݪـدُنْـیـٰا زیٖـٰارَۃَٱلْـحُـسَـیْـنِ وَ فـِۍٱلْـآخِـرَۃِ شِـفـٰاعَـةَ ٱلْـحُـسَـیْـنِ🤲🏻 ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. امام صادق علیه السلام: مِیرَاثُ اللّهِ مِن عَبدِهِ المُؤمِنِ الوَلَدُ الصَّالِحِ...؛ میراث خداوند به بنده مؤمنش فرزند صالح است (وسائل الشیعة، ج15، ص97) امام سجاد (علیه السلام): خداوندا! مرا بر تربیت فرزندانم کمک فرما.(1) یکی از ارادتمندان امام خمینی قدس سره می گوید: یک بار که به محضر ایشان در جماران رسیدم. یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید و پدر سالخورده اش نیز همراه او بود. وقتی خواست به حضور امام برسد خود جلوتر از پدر حرکت می کرد. پس از تشرّف خدمت امام، پدرش را معرفی کرد. امام نگاهی به آن مسؤول کرد و فرمود: این آقا پدر شما هستند؟ عرض کرد: آری. امام فرمود: پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟(2) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): اَدِّبُوا اَوْلادَکُمْ فى بُطونِ اُمَّهاتِهِمْ. قیلَ: وَکَیْفَ ذلِکَ یا رَسُولَ اللّه ِ؟ فَقالَ: بِاِطْعامِهِمُ الْحَلالَ؛ ✅فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید. سئوال شد: این چطور ممکن است، اى رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاى حلال (به مادرانشان). (جُنگ مهدوى، ص 132) روزي پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با جمعي از مسلمانان، در نقطه اي نماز مي گزارد. موقعي كه آن حضرت به سجده رفت، حسين (علیه السلام) كه آن موقع كودك خردسالي بود، در پشت پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوار شد و به پاهاي خود حركت داد و هي هي مي كرد. وقتي پيغمبر خواست سر از سجده بردارد او را گرفت و كنار خود به زمين گذارد. باز در سجده هاي ديگر اين كار تكرار شد تا اين كه نماز به پايان رسيد. يك يهودي كه ناظر اين صحنه بود، پس از نماز به حضرت عرض كرد: «شما با كودكان خود طوري رفتار مي كنيد كه ما هرگز چنين نمي كنيم. » پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در جواب فرمودند: «اگر شما به خدا و رسول او ايمان مي داشتيد، با كودكان خود به عطوفت و مهرباني رفتارمي كرديد.» آري مهر و محبت پيغمبر عظيم الشأن اسلام با يك كودك، چنان آن مرد يهودي را تحت تاثير قرار داد كه از صميم قلب، آيين مقدس اسلام را پذيرفت. داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بِسْم‌ِٱللّٰه‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ ‏① اِنَّ ٱللّٰـهَ وَمَـلٰائِـكَـتَـهُۥ ❀ يُـصَـلُّـونَ عَـلَـۍٱݪــنَّـبـیِّٖ ۚ يـٰا اَيُّـهَـٱ ٱݪّـَذیٖـنَ آمَـنُـوٱ صَـلُّـوٱ عَـلَـيْـهِ وَسَـلِّـمُـوٱ تَـسْـلـیٖـمًـٱ ◍⃟♥️🕊❀ ‏②‏ 🌹 ♻️آیت‌الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی رحمةالله‌علیه فرمود: می‌خواهید یه چیزی بهتون یاد بدهم که قدرتش از علم کیمیا هم بالاتر باشد. این پنج کار را انجام بدهید: ❶➯ آیةالکرسـی تا هوالعلی‌العظیم ❷➯تسبیحات 🥀❍حضـرت زهـراۜ ❸➯📖 سوره توحید 🧮 ۳مـرتبه ❹➯📿 صلوات 🧮 ۳مـرتبه ❺➯📖سوره طلاق قسمتی از آیه۲+آیه۳ 🧮 ۳مـرتبه 🟣وَ مَـنْ يَـتّـَقِ ٱللّٰـهَ يَـجْـعَـلْ لّـَهُۥ ❀ مَـخْـرَجـََٱ ┊وَ يَـرْزُقْـهُ مِـنْ حَـيْـثُ لٰا يَـحْـتَـسِـبُ ┊وَ مَـنْ يَـتَـوَكّـَلْ عَـلــَۍٱللّٰـهِ ┊فَـهُـوَ حَـسْـبُــهُۥ ❀ اِنَّ ٱللّٰـهَ بـٰالِـغُ اَمْـرِهۦٓ ✦ قَـدْ جَـعَـلَ ٱللّٰـهُ لِـكُـلِ‏ّ شَـیْءِِ قَـدْرََٱ و فرمود: من هرچه دارم از عمل کردن به این ۵ مورد بعد از هر نماز دارم. سعی کنیم به این سفارش عمل کنیم یا حداقل بعداز یک نماز در شبانه روزانجام بدهیم ، کم کم اثراتش رو که در زندگی دیدیم ، عادت به خوندنش می‌کنیم. خیلی پرفضیلت هست. بعضی چیزها ارزش یادگرفتن را دارند. ساده از کنارشون نگذریم. ◍⃟♥️🕊❀ ③‏ ✍🏼بعد از هرنماز استغفاری ذکر شده که جزء تعقیبات مشترک نمازها می‌باشد: 🧮 ۳مـرتبه بگو ‏💢اَسْـتَـغْـفِـرُٱللّٰـهَ ٱݪّــَذیٖ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا هُـوَ ٱلْـحَـىُّ ٱلْـقَـیُّـومُ وَاَتُـوبُ اِلَـیْـهِ ◍⃟♥️🕊❀ ④‏ 🟩 ♥️اِلـٰه‍ـیٖ ┊هٰـذهِ صَـلٰاتـیٖ صَـلَّـيْـتُـهـٰا┊ لٰا لِـحـٰاجَـةٍ مِـنْـکَ اِلَـيْـهـٰا ┊وَ لٰا رَغْـبَـةٍ مِـنْـکَ فـیٖـهـٰا اِلّٰا تَـعْـظـیٖـمًـٱ ┊وَ طـٰاعَـةً وَ اِجـٰابَـةً لَـکَ ┊اِلـیٰ مـٰا اَمَـرْتَـنـیٖ بِـــٖهۦٓ ✦ ♥️اِلـٰه‍ـیٖ ┊اِنْ كـٰانَ فـیٖهـٰا خَـلَـلٌ اَوْ نَـقْـصٌ ┊مِـنْ رُكُـوعِـهـٰا اَوْ سُـجُـودِهـٰا ┊فَـلٰا تُـؤٰاخِـذْنـیٖ ┊وَ تَـفَـضَّـلْ عَـلَـیَّ بِـٱلْـقَـبُـولِ وَٱلْـغُـفْـرٰانِ‏ ◍⃟♥️🕊❀ ⑤‏ 🟩 امام‌صادق علیه‌السّلام: 🔮برای کامل شدن ایمان و بعد از هر نماز واجب خوانده شود: ◽️رَضـیٖـتُ بِـٱللّٰـهِ رَبّـاً وَ بِـمُـحَـمَّـدٍ صَـلَّـۍٱللّٰـهُ عَـلَـيْـهِ وَآلِــٖهۦٓ ✦ نَـبـیّٖـًٱ┊ وَ بِـٱلْـاِسْـلٰامِ‏ دیٖـنََـٱ وَبِـالْـقُـرآنِ كِـتـٰابََـٱ┊ وَبِـالْـكَـعْـبَـةِ قِـبْـلَـةً┊وَبِـعَـلـیِِِّٖ وَلـیّٖـََـٱ وَ اِمـٰامََــٱ┊ وَبِـالْـحَـسَـنِ‏ وَٱلْـحُـسَـيْـنِ وَ عَـلـیِٖ بْـنِ‏ ٱلْـحُـسَـيْـنِ┊ وَمُـحَـمَّـدِ بْـنِ عَـلـیٍّٖ ┊وَجَـعْـفَـرِ بْـنِ مُـحَـمَّـدٍ┊ وَمُـوسَــۍبْـنِ‏ جَـعْـفَـرٍ ┊وَ عَـلـیٍّٖ بْـنِ مُـوسـیٰ┊ وَمُـحَـمَّـدِ بْـنِ عَـلـیٍّٖ ┊ وَعَـلـیِّٖ بْـنِ مُـحَـمَّـدٍ┊ وَٱلْـحَـسَـنِ بْـنِ‏ عَـلـیٍّٖ ┊وَٱلْـحُـجَّـةِ بْـنِ ٱلْـحَـسَـنِ┊ صَـلَـوٰاتُ ٱللّٰـهِ عَـلَـيْـهِـمْ اَئِـمَّـةََ 💠اَلْـݪّٰـهُـمَّ اِنّـیٖ رَضـیٖـتُ بِـهِـمْ اَئِـمَّـةً┊ فَـارْضَـنـیٖ لَـهُـمْ┊ اِنَّـکَ عَـلـیٰ کُـلِ‏ّ شَـىْ‏ءٍ قَـدیٖـرٌ ⊰𑁍⊱⊰گروه اعمال طلائی(ادعیه، اذکار) https://eitaa.com/joinchat/1836056829C2f9b34a8ea ارتباط با ادمین گروه: @valayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): اَلْبَناتُ هُنَّ الْمُشْفِقاتُ الْمُجَهِّزاتُ الْمُبارَکاتُ، مَنْ کانَتْ لَهُ ابْنَةٌ واحِدَةٌ جَعَلَهَا اللّه ُ لَهُ سِتْرا مِنَ النّارِ، و مَنْ کانَتْ عِنْدَهُ ابْنَتانِ اُدْخِلَ الْجَنَّةَ بِهِما، وَ مَنْ کانَتْ عِنْدَهُ ثَلاثُ بَناتٍ أوْ مِثْلُهُنَّ مِنَ الاَخَواتِ وُضِعَ عَنْهُ الْجِهادُ وَ الصَّدَقَةُ دختران، دلسوز، مددکار و بابرکت اند. هر کس یک دختر داشته باشد، خداوند، او را پوششى از دوزخ قرار مى دهد و هر کس دو دختر داشته باشد، به خاطر آن وارد بهشت مى شود و هر کس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه از او برداشته مى شود. (کنز العمّال، ح 45399) با يكى از دوستان خوبم بر سر سفره نشسته بوديم. او به پياز علاقه داشت و به خوردن آن مشغول بود. كودكى در آن جا بود، مقدارى از آن پياز را دهان گذاشت. اشكش سرازير شد و زبانش سوخت و آن رارها كرد. دوستم خنديد؛ خنده اى پربار و پر از برداشت؛ كه عده اى به خاطر جهتى از چيزهايى مى گذرند، اما عده اى ديگر، همان چيز را به همان خاطر مى خواهند. آن تيزى و تندى كه كودك را فرارى كرده، مرا به سوى خود كشانده است و سپس ادامه داد در برابر سختى ها و ناراحتى ها عده اى به همان خاطر كه ما فرار مى كنيم، به استقبال مى روند و از سختى ها بهره مى گيرند. همان دردها و فشارها كه ما را از پاى در مى آورد، همان ها به عنوان پا، عامل حركت و پيشرفت و ورزيدگى عده اى مى شود. داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan