eitaa logo
داستانهای زیباو تأثیر گذار
144 دنبال‌کننده
120 عکس
12 ویدیو
0 فایل
داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 ارتباط با ادمین؛ @valayat
مشاهده در ایتا
دانلود
🎆45. امام صادق (علیه السلام): بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِئَة ✅فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقه هاى منحرف عقیدتى) بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند]. (فروع کافى، ج2، ص94) سراج الدین سکاکی از علمای اسلام بوده و در عصر خوارزمشاهیان می زیسته و از مردم خوارزم بوده است. سکاکی نخست مردی آهنگر بود. روزی صندوقچه ای بسیار کوچک و ظریف از آهن ساخت که در ساختن آن رنج بسیار کشید. آن را به رسم تحفه برای سلطان وقت آهن ساخت که در ساختن آن رنج بسیار کشید آن را به رسم تحفه برای سلطان وقت برد. سلطان و اطرافیان به دقت به صندوقچه تماشا کردند و او را تحسین نمودند. در آن وقت که منتظر نتیجه بود مرد دانشمندی وارد شد و همه او را تعظیم کردند و دو زانو پیش روی وی نشستند. سکاکی تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: او کیست؟ گفتند: او یکی از علماء است. از کار خود متأسف شد و پی تحصیل علم شتافت. سی سال از عمرش گذشته بود، که به مدرسه رفت و به مدرس گفت: می خواهم تحصیل علم کنم. مدرس گفت: با این سن و سال فکر نمی کنم به جائی برسی، بیهوده عمرت را تلف مکن. ولی او با اصرار مشغول تحصیل شد. اما به قدری حافظه و استعدادش ضعیف بود که استاد به او گفت: آن مسأله فقهی را حفظ کن پوست سگ با دباغی پاک می شود بارها آن را خواند و فردا در نزد استاد چنین گفت: سگ گفت: پوست استاد با دباغی پاک می شود! استاد و شاگردان همه خندیدند و او را به باد مسخره گرفتند. اما تا ده سال تحصیل علم نتیجه ای برایش نداشت و دلتنگ شد و رو به کوه و صحرا نهاد به جائی رسید که قطره های آب از بلندی بروی تخته سنگی می چکید و بر اثر ریزش مداوم خود، سوراخی در دل سنگ پدید آورده بود. مدتی با دقت نگاه کرد، سپس با خود گفت: دل تو از این سنگ، سخت تر نیست، اگر استقامت داشته باشی سرانجام موفق خواهی شد. این بگفت و به مدرسه بازگشت و از چهل سالگی با جدیت و حوصله و صبر مشغول تحصیل شد تا به جائی رسید که دانشمندان عصر وی در علوم عربی و فنون ادبی با دیده اعجاب می نگریستند. کتابی به نام مفتاح العلوم مشتمل بر دوازده علم از علوم عربی نوشت که از شاهکارهای بزرگ علمی و ادبی به شمار می رود.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. امام صادق (علیه السلام): مَنْ اَکَلَ سَفَرجَلَةً عَلَى الرِّیقِ طابَ ماؤُهُ وَ حَسُنَ وَلَدُهُ ✅هر کس ناشتا یک بِهْ بخورد، نطفه اش پاکیزه مى شود و فرزندش نیکو مى گردد (کافى، ج 6، ص 357، ح 3) ص: 85 رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالین جوانی که در حال مرگ بود، حاضر شد و فرمود: ای جوان کلمه توحید (لا اله الا الله) بر زبان بیاور. جوان زبانش بند آمده بود و قادر بود ادای توحید نبود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حاضرین فرمود: آیا مادر این جوان در اینجا حاضر است؟ زنی که در بالای سر جوان ایستاده بود گفت: آری، من مادر او هستم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا تو از فرزندت راضی و خشنود هستی؟ گفت: نه، من مدت شش سال است که با او حرف نزده ام. فرمود: ای زن او را حلال کن و از او راضی باش! گفت برای رضایت خاطر شما او را حلال کردم، خداوند از او راضی باشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رو به آن جوان نمود و کلمه توحید را به او تلقین نمود. جوان بعد از رضایت مادر زبانش باز شد و به یگانگی خدا اقرار کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای جوان چه می بینی؟ گفت: مردی بسیار زشت و بدبو را مشاهده می کنم و اکنون گلوی مرا گرفته است. پیامبر دعائی به این مضمون به جوان یاد داد و فرمود: بخوان: ای خدایی که عمل اندک را می پذیری و از گناه و خطای بزرگ درمی گذری از ص: 86 من نیز عمل اندک را بپذیر و از گناه بسیار من درگذر، چرا که تو بخشنده و مهربانی. جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: اکنون چه می بینی؟ گفت: اکنون مردی (ملکی) را می بینم که صورتی سفید و زیبا و پیکری خوشبو و لباسی زیبا بر تن دارد و با من خوش رفتاری می کند (بعد از دنیا رحلت کرد).): داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆 پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): ما مِن اِمْرَاَةٍ حامِلَةٍ اَکَلَتِ الْبِطِّیخَ اِلاّ یَکونُ مَولودُها حَسَنَ الْوَجْهِ وَ الْخُلُقِ ✅هیچ زن باردارى نیست که خربزه بخورد، مگر این که فرزندش زیبا و خوش اخلاق مى گردد. (طب النبی صلی الله علیه و آله و سلم، ص 10) ابوقحافه پدر ابوبکر از دشمنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فحش داد، پسرش ابوبکر پدر را گرفت و بر دیوار کوبید. ص: 87 این خبر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر را طلبید و به او فرمود: با پدرت چنین کردی؟ ابوبکر گفت: آری. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برو ولی با پدر، چنین رفتار را انجام نده.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): اَطْعِمُوا الْمَرأَةَ فى شَهْرِها الَّذى تَلِدُ فیهِ التَّمْرَ فَاِنَّ وَلَدَها یَکونُ حَلیما نَقیّا ✅به زن، در ماهى که زایمان کرده، خرما بدهید، چرا که فرزند او بردبار و پاک مى شود. (مکارم الأخلاق، ص 169) در اخبار اسلامی آمده که روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد بالای منبر از مردم سوال کرد ای شیئی خیرللمرئه برای زن چه خوب است؟ کسی جوابی نداد. حضرت علی (علیه السلام) می گوید: من این مسئله را نزد فاطمه (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح کردم. حضرت فاطمه فرمود: «ما من شیی ء خیر للمرئة من ان لاتریرجلا ولا یراها»؛ برای زن چیزی از این بهت نیست، که مرد بیگانه ای را نبیند و مرد بیگانه ای هم ا را نبیند. علی (علیه السلام) می گوید: من جواب فاطمه را خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم، پیامبر فرمود: فاطمه درست گفته، براستی او پاره تن من است.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یاد خدای متعال و با عنایت امام زمان دور جدید چله عاشورا رو شروع میکنیم به نیت تعجیل در فرج و حاجتروایی همه شما عزیزان دل همچنین ذخیره ای باشه برای قبر و قیامتمون برای همراهی در این دوره از چله وارد گروه شین 👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا ابا عبدالله❤️ 🌴 چله زیارت عاشورا دور یازدهم هدیه به همه شهدا ،شهدای کربلا و صدر اسلام و مدافعان حرم و شهدای امنیت و سلامت و خدمت .. ❤️ 🔰 سلامتی و ظهور اقا امام زمان (عج) 🔰 هدیه به چهارده معصوم( ع) 🔰 به روح امامان( ع) 🔰  شهداء صلحاء ،علماء 🔰  گره گشایی مشکلات 🔰  همه بیماران مخصوصاً سفارش شده گروه 🔰  ذخیره قبر و قیامت 🔰 شادی ارواح مومنین و مومنات 🍀عاقبت بخیری و خوشبختی جوون ها 💫 نیت قلبی همه عزیزان شرکت کننده و عاقبت بخیری همه💫 💠 ✨ شروع : اتمام لیست 💠 ✨ پایان به مدت چهل روز ❗️سهم هر نفر یک مرتبه در شب یا روز (( "چله زیارت عاشورا )) به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان عج و حاجت روایی همه شما دوستان خوبم مخصوصا 👇 ✅خانمها: ۱_خانم نصیری به نیابت از پدرو مادر و برادر ۲_خانم رسولی به نیابت از شهدا و اموات ۳_خانم امامی ۴_خانم رفیعی به نیت هدایت همه جوونها و عاقبت بخیری شان ۵_خانم اسماعیلی ۶_خانم زهرا عسگرزاده به نیت شهید نوید صفری و رد مظالم ۷_ ۸_ ۹_ ۱۰_ ۱۱_ ۱۲_ ۱۳_ ۱۴_ ۱۵_ ۱۶_ التماس دعای ظهور 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️ ⛳️گروه دلدادگان امام حسین ع (طرح چله زیارت عاشورا) https://eitaa.com/joinchat/2071986607C0c3444224b 🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️🌴⛳️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): مَنْ وُ لِدَ لَهُ مَولودٌ فَلْیُؤَذِّنْ فى اُذُنِهِ الْیُمْنى بِاَذانِ الصَّلاةِ وَلْیُقِمْ فِى الْیُسْرى فَاِنَّها عِصْمَةٌ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ ✅به هر کس فرزندى داده شود، باید در گوش راست او اذان نماز و در گوش چپ او اقامه بگوید ؛ چرا که مایه ایمنى از شیطانِ رانده شده است. (کافى، ج 6، ص 24، ح 6) لقمان حکیم را گفتند: آیا تو همان برده فلان قبیله نیستی؟ گفت: چرا. گفتند: پس چه چیزی تو را به این موقعیت رساند؟ گفت: راستی در گفتار، اداء امانت، و ترک آنچه به کار من نمی آید، و پوشیدن چشم، و نگاهداشتن زبان، و پاکی لقمه! هر که ازاین کمتر مراعات کند، او از من پائیین تر است، و هر که بیشتر از این مراعات کند، او از من برتر است، و هر که همینطور مراعات کند او مثل من است. داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🎆 --» قصه های قرآنــی «-- 🎆 --» عکس نوشته های‌ قرآنی «-- 🎆 --» تفسیر روزانه «-- ‌‌ 🎆--» تلاوت‌های‌ دلنشین «-- 💫 دعا و ذکرهای روزانه💫 💫ختم هفتگی قرآن💫 با ما همراه باشین👇👇 در گروه ✅ «قــــــرآن و دعا» ✅ انجمن قرآن و دعا https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014 ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- 🎆پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): لَیْسَ لِلصَّبىِّ لَبَنٌ خَیْرٌ مِنْ لَبَنِ اُمِّهِ ✅براى کودک، هیچ شیرى بهتر از شیر مادرش نیست (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 38، ح 69) دلاکی که مجاور نجف اشرف بود در خدمت گزاری نسبت به پدر خود هیچ گونه کوتاهی نمی کرد. حتی خودش برای او آب به در مستراح می برد و منتظر می شد تا خارج شود و او را به مکانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و در آن شب به واسطه اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در آن جا از خدمت معذور بود. ولی پس از مدتی رفتن به مسجد سهله را ترک کرد و دیگر به آن جا نرفت. از او پرسیدند چرا مسجد سهله را ترک کردی؟ گفت: چهل شب چهارشنبه به آن جا رفتم. شب چهارشنبه چهلم،رفتنم به تاخیر افتادتا نزدیک غروب. در آن وقت تک وتنها بیرون رفتم و با همان وضع به راه خود ادامه دادم تا دوسوم راه را پیمودم. کم کم مهتاب مقداری از تاریکی شب را به روشنایی تبدیل کرد. در این هنگام شخص عربی را دیدم سوار بر اسبی است و به طرف من می آید، در دل خود گفتم، الان این سوار راهزن مرا برهنه می کند. همین که به من رسید با زبان عربی بدوی شروع به صحبت کرد. پرسید: کجا می روی؟ گفتم: مسجد سهله. گفت: با تو چیز خوردنی هست؟ جواب دادم: نه. فرمود: دست خود را در جیب کن. گفتم در آن چیزی نیست. باز آن سخن را با تندی تکرار کرد. من دست در جیب کردم، مقداری کشمش یافتم که برای کودک خود خریده بودم و از خاطر برده بوده که به او بدهم. آنگاه به من فرمود: اوصیک بالعود (سه مرتبه) و عود به زبان عرب بدوی پدر پیر را می گویند یعنی سفارش می کنم ترا به پدر پیرت. بعد از این سخن ناگهان از نظر ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدی علیه السلام بود و دانستم آن جناب راضی به ترک خدمت پدرم ص: 91 نیست، حتی در شب چهارشنبه. ازاین رو دیگر به مسجد سهله نرفتم واین کار را ترک نمودم. داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆امام صادق (علیه السلام): اَلرَّضاعُ واحِدٌ وَ عِشْرونَ شَهْرا، فَما نَقَصَ فَهُوَ جَورٌ عَلَى الصَّبىِّ ✅شیرخوارى، 21 ماه است. پس هر چه کم شود، ظلم بر کودک است. (کافى، ج 6، ص 40، ح 3) صدرالمتألهین شیرازی، فیلسوف بی نظیر و حکیم ادیب و اندیشمند و عارف وارسته که انقلابی عظیم در فلسفه به وجود آورد و در این زمینه علمی ترین کتاب ها را نوشت، فرزند ثروتمند معروف در شهر را که به عنوان عتیقه فروش، خریدوفروش لؤلؤ و مرجان می کرد و در شغل دولتی مقامی بس ارجمند داشت. پدر علاقه شدیدی داشت که فرزندش همپای خودش در شغل خریدوفروش لؤلؤ و مرجان وارد شود. مدتی نزد پدر بود، مدتی هم در بوشهر جهت ادامه شغل پدر مقیم شد. چندی هم در بصره به سر برد. پس از یکی دو سال به شیراز برگشت. به پدر خود همراه با احترام خاص، پیشنهاد ترک شغل و حضور در حوزه علمیه شیراز را داد. پدر با کرامت به فرزندش گفت:من حاضرم آنچه را به مصلحت خود می دانی بپذیرم، او هم به مدرسه آمد و ثروت و تجارت خانه را رها کرد. از خانه و لذت مادی و خوشی چشم پوشید و چیزی نگذشت که در سایه گذشت و محبت پدرش در سنین جوانی دانشمندی بنام شد. در حوزه شیراز فردی را نیافت که وی را از نظر علمی تغذیه کند لذا از پدر اجازه سفر به اصفهان را گرفت. بلافاصله مورد قبول واقع شد. به اصفهان آمدبه درس شیخ بهائی، میرداماد و میرفندرسکی رفت و پس از مدتی صدرالمتألهین شد. آری اخلاق پدر، نرم خویی سرپرست خانواده و فهم و بینش او، وی را که شاگردی در مغازه عتیقه فروشی بود به مقام استادی فلاسفه و حکما رساند. (1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺معجزه طبیعت ودرمان،طب وسلامتی https://eitaa.com/joinchat/3788898504C7ec8025481
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ✅سه نفر از بنی اسرائیل با یکدیگر هم سفر شدند و به مقصد روانه شدند. در بین راه ابری ظاهر شد و باریدن آغاز نمود، به غاری پناه بردند. ناگهان سنگ ها در غار را گرفت و روز را بر آنان مانند شب ظلمانی تاریک نمود. راهی جز آنکه به سوی خدا رو کنند نداشتند و یکی از آنان گفت: خوب است که کردار خالص و پاک خود را وسیله قرار دهیم، باشد که نجات یابیم و هر سه نفر این طرح را قبول کردند. یکی از آنان گفت: پروردگارا تو خود می دانی که من دختر عمویی داشتم که در کمال زیبایی بود. شیفته و شیدای اش بودم تا آنکه در مکانی او را تنها یافتم و با او درآویختم و خواستم کام دل برگیرم که آن دختر عمو سخن آغاز کرد و گفت: ای پسرعمو، از خدا بترس و پرده عفت مرا مدر! من به این سخن پای بر هوای نفس گذاردم و از آن کاردست کشیدم، خدایا اگر این کار را از اقدام نموده ام و جز رضای تو منظور نداشتم، این جمع را از غم و هلاکت نجات ده نکته ناگاه دیدند سنگ مقداری کنار رفت و فضای غار کمی روشن ص: 94 دومی گفت: خدایا تو می دانی که پدر و مادری سال خورده داشتم که از پیری قامتشان خمیده بود و در همه حال به خدمت آنان مشغول بودم. شبی نزدشان آمدم که خوراک نزد آنان بگذارم و برگردم. دیدم که آنان در خوابند و آن شب تا صبح خوراک بر دست گرفته و نزد آنان بودم و آنان را از خواب بیدار نکردم که آزرده نشوند. پروردگارا اگر این کار را محض رضای تو انجام دادند، در بسته به روی ما بگشا و مارا رهائی ده، در این هنگام مقداری دیگر از سنگ به کنار رفت. سومی گفت: ای دانای هر پنهان و آشکار! تو خود می دانی که من کارگری داشتم و چون مدت کارش تمام شد مزد او را دادم و او راضی نشد و بیش از اندازه طلب مزد می کرد و از نزدم رفت. (مزد او نیم درهم بود و وقتی برگشت هجده هزار برابر شده بود. ) من آن مزد بیشتر را پرداخت نمودم. پروردگارا اگر این کار را برای رضای تو انجام دادم و از روی اخلاص بوده ما را از این گرفتاری نجات بده. در این وقت تمام سنگ به کنار رفت و هر سه با دلی سرشار از شادی از غار خارج شدند و به سفر خویش ادامه دادند.(1) داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎆. امام صادق (علیه السلام): اَ لْبَنونَ نَعیمٌ وَ الْبَناتُ حَسَناتٌ وَ اللّه ُ یَسْألُ عَنِ النَّعیمِ، وَ یُثیبُ عَلَى الحَسَناتِ ✅پسران، نعمت اند و دختران خوبى. خداوند، از نعمت ها سؤال مى کند و به خوبى ها پاداش مى دهد. (کافى، ج 6، ص 7، ح 12) لیث بن سعد می گوید: روزی پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نماز جماعت می خواند و جمعی به او اقتدا کرده بودند. حسین علیه السلام که کودک بود در همان نزدیکی ها بود. وقتی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم به سجده می رفت، حسین علیه السلام می آمد و به پشت او سوار می شد و پاهایش را حرکت می داد و می گفت: حل حل (که شتر را با تکرار این واژه میراندند). هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم می خواست سر از سجده بردارد، حسین علیه السلام را به آرامی به زمین می گذاشت و بلند می شد. وقتی که سجده می رفت، باز حسین علیه السلام می آمد و بر پشت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم سوار می شد و پاهایش را حرکت می داد و می گفت: حل حل. ص: 96 این موضوع تا آخر نماز تکرار شد. یک نفر یهودی این منظره را می دید، به عنوان اعتراض نزد رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم آمد و گفت: ای محمد! شما با کودکان به گونه ای رفتار می کنید که ما این گونه رفتار نمی کنیم. پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر شما به خدا و رسولش ایمان داشته باشید، با کودکان مهربانی می کنید و با مهر و نوازش با آن ها رفتار می نمایید. یهودی از این دستور مهرانگیز و تربیتی اسلام و بلندنظری پیامبر صلی الله علیه واله مجذوب اسلام شد و همان دم قبول اسلام کرد و به صف مسلمین پیوست. ( داستان های تربیتی داستان های بلند و کوتاه https://eitaa.com/joinchat/301006916Cad88331e14 داستانهای زیباو تأثیر گذار https://eitaa.com/joinchat/2162622656C7d14b265ef @KanaleDastan https://eitaa.com/KanaleDastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا