#راه_خدا
یک نوجوانان به ظاهر زیبا وارد باشگاه ابومسلم شد و ورزشکاران راتماشا میکرد. ابراهیم کار داشت و زودتر از بقیه بیرون رفت.
همزمان دو سه نفر از جماعت اهل فساد، به سراغ این نوجوان آمده و ضمن طرح رفاقت، او را با خودشان بردند!
من که این قضیه برایم مشکوک بود به دنبال ابراهیم رفتم و قضیه را گفتم. ابراهیم بلافاصله دوچرخه یکی از دوستان را گرفت و سریع به سمت آنها رفت.
حوالی میدان آیت الله سعیدی آنها را دید و با یک فریاد، آنها را متوقف کرد بعد آن نوجوان را از آنها جدا کرد و به سوی منزلش فرستاد.آن سه نفر را هم حسابی تهدید نمود.
ابراهیم فردای آن روز از من تشکر کرد و گفت :«خدا کمک کرد تا بدن من قوی شود. ورزش و بدن قوی اینجا به درد میخورد. اگر آنها از قدرت بدنی من نمیترسیدند، هرگز آن نوجوان را رها نمیکردند.»
کتاب:سلام بر ابراهیم ۲
راوی:مهدی حسن قمی
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
سرباز #امام_زمان(عج) باشیدhttps://eitaa.com/joinchat/128647445Ce167e7a2de