کانون ایلیا|دانشگاه اصفهان
#عکس_مکث📸 این قسمت:عدم انفصال خانواده✅ یک نمونه از پذیرش توسط غریبه ها، همینه که وقتی پدر و مادر ب
#داستانکـ📖
هر پدیدهای در این دنیا از حکمت الهی نشأت میگیرد ،شاید دلیلبارش باران شاد کردن دل دختر بچهای است که قصد دارد بارانی جدید خود را بپوشد.
باران با سرعت و شدت زیاد میبارید در همین شرایط کبوتری با مشقت فروان سعی در اوج گرفتن داشت شاید او از چیزی فرار می کرد،چیزی که قلبش را آزرده کرده بود وگرنه کدام پرندهای در باران میل به پرواز کردن دارد؟
کودکی روی نیمکت چوبی خیس از باران نشسته بود بود و انتظار میکشید؛ مدیر مدرسه از پشت شیشه به او نگاه میکرد و مدام این پا آن پا می کرد شوهرش خیلی وقت بود به خانه آمده بود و مرتب زنگ میزد
موضوع این کودک به گوش همه رسیده بودحتی پرندهای که در حیاط مدرسه پرسه میزد
او همیشه برای والدینش اولویت دوم به حساب می آمد پدر و مادر او هر روز مسئولیت رساندن و برگرداندن کودک از مدرسه به هم واگذار می کردند واین جریان تا جایی ادامه پیدا می کرد که هر دواین موضوع را به طور کل به فراموشی میسپردند.
همه ی این روز ها پرنده شاهد همه چیز بود حتی میدانست که کودک از ته قلبش آرزو داشت که هیچ وقت "متولد" نمی شد.
پایان
#خانم_فیروزه
#دانشجوی_علومسیاسی