#السلامعلیکیازینبکبری
امشب خدا به کوثـر خود داد کـوثـری
در بر گرفته فـاطـمه زهـرای دیگری
یا این که در لبـاس زن آمد پـیـمـبـری
یا اینکه حق به حیدر خود داد حیدری...!!
#توزینبـــیوهمهقاصرندازوصفت
#میلاد_حضرت_زینب_کبری_س
کتاب.m4a
45.98M
#سخنرانی
نقش کتاب و کتابخوانی درزندگی
سخنرانی حجت هاشم زیی
#عاشقانه_شهدایی
مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانهی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت.
شمارهاش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلامعلیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»
گفتم: «بله!»
مِنمِنکُنان گفت: «همسرتان...»
با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!»
گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.»
من بغض کردم. یکلحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شمارهی مهدی است و اذیّتت میکند. منم خندهام گرفت اما خودم را کنترل کردم.
با لحن شوخی- جدی گفتم: «آقا ولش کن! این شاسیبلند را کِی به ما میدهید؟»
با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت: «تو چقدر نامردی! منو به شاسیبلند فروختی؟» گفتم: «تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!»
راوی: همسر #شهید_مهدی_موحدنیا
سالروز شهادت
💔
ساعت ۳ شب، بلند شدم رفتم بیرون دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره نماز میخونه (وقتی میگم ساعت ۳ صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرد بود، نمیتونی از پتو بیایی بیرون!!)
گفتم: بابک با اینکارا شهید نمیشی پسر ...حرفی نزد منم رفتم خوابیدم.
صبح نیم ساعت زودتر از من رفت خط و همون روز شهید شد....❤️
#شهید_بابک_نوری_هریس
سالروز شهادت