eitaa logo
کانون همسران طلاب مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
41 دنبال‌کننده
9هزار عکس
2هزار ویدیو
412 فایل
{{ بِـسْـــمِ الله الـرَّحْـمَٰـنِ الـرَّحِـیــم }} کانون وابسته به واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد بوده و زیر نظر آن فعالیت می کند. {{ اَللَّهُمَّ‌ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجْ }} آیدی ادمین کانال)): 🆔 @Z535774
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋🕌 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》 🥀🔰خاطرات قرآنی شهدا🔰 💢بهانه برای قرائت قرآن؛ ⏪برای این‌که باعث انس هر چه بیشتر همسرش با قرآن بشود، به او گفته بود: «من دارم یک کار تحقیقی می‌کنم. تو می‌توانی کمکم کنی؟؟» خانمش گفته بود: «چکار باید بکنم؟؟» علی گفته بود: «دارم آیه‌هایی را که درباره جبهه و جنگ است، جمع آوری می‌کنم؛ تو قرآن را بخوان و هر جا به آیه‌های اینجوری رسیدی، به من بگو.» او هم شروع کرده بود به خواندن قرآن؛ هر آیه ای را که در این رابطه پیدا می‌کرد به علی نشان می‌داد، علی می‌گفت: «این یکی را قبلاً نوشته‌ام. بگرد یکی دیگر پیدا کن!» خانومش تمام قرآن را با دقت خوانده بود و آخرش متوجه شده بود که هدف علی از این کار، فقط وادار کردن او به قرائت قرآن بوده است . 🥀 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🕋🕌 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》 🥀🔰خاطرات قرآنی شهدا🔰 💢زندگی با یک آیه... ⏪ اهواز سخنرانی داشتم. به مناسبتی آیه "اطیعوا اللّه و اطیعوا الرَّسول و اولی ‌الامر منکم" را خواندم. بعد از این‌که صحبت‌هایم تمام شد، محمدحسین آمد پیش من. گفت: «حاج آقا! من خیلی این آیه را دوست دارم، در تمام زندگیم هم به آن عمل کرده‌ام.» پرسیدم: «مثلاً کجا؟» گفت:« توی سربازی، به دستور امام از پادگان فرار کردم، بعد از انقلاب هم به فرمان امام، دوباره لباس سربازی‌اش را تنم کردم؛ دعا کنید بیشتر بتوانم بین آیه عمل کنم و در راه عمل به همین آیه بمیرم.» 🥀 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🕋🕌 🌹شهیدان بر《خوان قرآن》 🥀🔸خاطرات قرآنی شهدا🔸 💢آیا درست می‌خوانم❓❓ آنروز با بروجردی کار داشتم؛ می‌خواستم راجع به مشکلات با او تبادل نظر کنم؛ لازم بود که نظر او را در مورد بعضی مسائل بپرسم. وقتی وارد اتاق شدم، دیدم دارد قرآن می خواند. وقتی مرا دید، گفت: «کاری با تو داشتم؛ اگر وقت داری، می‌خواستم برای من کاری انجام دهی.» تعجب کردم؛ کمتر شده بود از کسی درخواستی بکند و بخواهد تا کاری برایش انجام دهد. خوشحال شدم از این‌که بتوانم کاری برایش انجام دهم. راستش آنقدر به او مدیون بودم که دنبال چنین فرصتی می‌گشتم تا بتوانم مقداری از محبت‌های او را جبران کنم. رفتم و کنارش نشستم؛ قرآن را باز کرد و گفت: «من قرآن می‌خوانم و شما گوش کنید؛ ببینید آیا درست می‌خوانم یا نه؟» وقتی فهمیدم کار بروجردی چیست، شرمنده شدم. گفتم: «مرا شرمنده نکنید؛ این چه حرفی است که می‌زنید! شما قرآن را صحیح می‌خوانید؛ تازه من که هستم که بتوانم غلط شما را بگیرم.» گفت: «خیلی وقت است که قرآن را پیش کسی نخوانده‌ام؛ ممکن است بر اثر کثرت کار و مشغله‌ی زیاد، فراموش کرده باشم.» در حالی ‌که سرم را پایین انداخته بودم و از شرمندگی جرأت نداشتم سرم را بلند کنم، در کنار او نشستم. 🥀 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 🔸🌹خاطرات قرآنی شهدا🥀🔸 💢آموزش قرآن به بچه ها ⏪ یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد؛ بعد دیدم روزی چند ساعت در اتاق به بچه‌ها قرآن آموزش می‌دهد. با خودم می‌گفتم: "بچه‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود؟"   یک روز به اتاق شان سر زدم؛ دیدم، دارد با صوت زیبایی برای بچه‌ها قرآن می‌خواند؛ اول به عربی می‌خواند و بعد مثل یک قصه با زبان ساده برای آن‌ها داستان آن آیه را تعریف می‌کرد. بچه‌ها هم دست‌ها را می‌گذاشتند زیر چانه و با ذوق و شوق گوش می‌دادند. 🌹 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🥀🌹شهیدان بر《خوان قرآن》 🔸🥀خاطرات قرآنی شهدا🥀🔸 💢تعطیلی کار برای تلاوت قرآن💢 ⏪ روز های آخری؛ روز دهم- یازدهم ماه مبارک رمضان، رفتم محل کارش. سراغش را گرفتم؛ گفتند: «از اول ماه سر کار نیامده.» دلواپس شدم. نشده بود این‌طور کارش را تعطیل کند. حدس زدم بد جور مریض شده باشد ؛ همین که وقت کردم، رفتم خانه‌اش، دیدم از من سرحال‌تر است. سؤال پیچش کردم که گفتم: «چی شده خانه‌ نشین شدی؟» گفت: «ماه مبارک امسال را دیگر تعطیل کردم تا مفصل بتوانم قرآن بخوانم.» 🌹 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) برای آدم‌سازی یک‌بار آقای بازرگان و طباطبایی از قم از دیدار حضرت امام ره مراجعت می‌کردند. آن‌ها در زمین چمن دانشگاه افسری پیاده شدند و سرهنگ نامجوی برای استقبال خدمت آن‌ها رسید. و به خاطر علاقه خاصی که به امام ره داشت، رو به مهندس بازرگان کرد و گفت:« شما که پیش امام ره بودید برای ما چه هدیه‌ای آوردید؟» و آقای طباطبایی در جواب گفت:« ما خدمت امام ره یک جلد قرآن مجید برده بودیم امام ره آن را از ما گرفت و جمله‌ای در آن نوشت و به ما داد ما هم از آن ما هم آن را به شما تقدیم می کنیم.» نامجوی قرآن را گرفت و پس از بوسیدن و خواندن مطلب امام ره آن را به من داد و گفت :«ببر برای کتابخانه» من درحالی‌که آن را به کتابخانه می‌بردم ،گوشه آن را باز کردم و این جمله را که با خط زیبای امام ره نوشته شده بود خواندم :« قرآن برای آدم‌سازی است روح‌الله الموسوی الخمینی»
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 🔶♦️خاطرات قرآنی شهدا♦️🔶 💢منبع فیض...💢 👈 اغلب اوقات بیکاری خود را به تلاوت قرآن و مطالعه نهج‌البلاغه، اختصاص می‌داد. وقتی علت را از او می‌پرسیدیم، اظهار می‌داشت: «قبل از انقلاب خیلی از قرآن فاصله داشتیم، ولی حالا می‌فهمیم که چه چیز گران‌ بهایی در دست ما بوده، ولی قدر آنرا ندانستیم. و اکنون که زمینه هموار است، می‌خواهم از این موقعیت استفاده کنم.» حتی در زمان مسافرت نیز به تلاوت قرآن و مطالعه کتب می‌پرداخت. برای اینکه همکارانش هم از این منبع فیض محروم نباشند، کلاس‌های قرآن را به نحوی برنامه ‌ریزی می‌نمود که هر شب در خانه یکی از آن‌ها برگزار شود. تا بدین طریق هم موّدت و دوستی بین همکاران مستحکم‌تر شود و هم اینکه با فرهنگ قرآن بیشتر آشنا شوند. 🌹 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) نذر ختم قرآن یک شب در بسیج نشسته بودیم و جلسه‌ای برگزار شده بود ، محور جلسه، اعزام نیرو در روز بعد بود. در بین بچه‌ها شور و شعف خاصی در چهره شهید« عظیم محمدیان فر» که نوجوانی عاشق بود، می‌دیدم . بعد از جلسه ،عظیم به یکی از مسئولین بسیج گفت که نامش را در اسامی اعزام نیروی فردا بنویسد. ولی او مخالفت کرد و گفت: که سن او کم است و بگذارد چند مدت دیگر، اعزامش می‌کند. عظیم محزون و گرفته برگشت و در یکی از اتاق‌های بسیج تا صبح، قرآن خواند و عبادت کرد و لابد دعا می‌کرد که فردا به او اجازه رفتن به جبهه بدهند .فردا صبح به نزدش رفتم و گفتم:« عظیم چکار کردی ؟» او آرام و بغض‌آلود گفت:« ختم قرآن نذر کرده‌ام تا خدا خودش کارم را درست کند و امروز اعزام شوم.» او همان روز، موافقت مسئولین بسیج را گرفت و با ما اعزام شد. در پادگان کرخه ،دیدمش که دارد اشک می‌ریزد- اشک شوق - و خدا را شکر می‌کند و قرآن می‌خواند .او در همان عملیات «والفجر هشت »به آرزوی دیرینه‌اش رسید و بهشتی شد. 🌹 •┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 ♦️🌹خاطرات قرآنی شهدا🌹♦️ 💢سوره واقعه از پشت بی‌سیم ⏪شهیدان بابا زادگان و حقیقی علاقه ی زیادی به سوره واقعه داشتند و همیشه در سنگر بچه‌ها جمع می‌شدند و این سوره را می‌خواندند؛ هر کس چند آیه می‌خواند. یک شب شهید حقیقی نوبت نگهبانی کمین داشت و همان موقع شهید بابا زادگان پای بی‌سیم نشسته بود و با او تماس می‌گرفت تا از وضعیت دشمن خبر بگیرد، مورد خاصی نبود که گزارش کند بعد به شهید حقیقی از پشت بی‌سیم گفت: بخوانیم ! شهید حقیقی از آن طرف خط گفت: بخوان شهید بابازادگان قرآن را باز کرد و سوره واقعه را از درون سنگر می‌خواند و شهید حقیقی در سنگر کمین با او زمزمه می‌کرد . •┈┈••••🔹•🌹🥀🌹•🔹••••┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 ♦️🌹خاطرات قرآنی شهدا🌹♦️ 💢غرق در قرآن... ⏪ در طول زندگی مشترک و کوتاه مان هر روز صبح با صدای تلاوت قرآن او از خواب بیدار می‌شدم چهره‌اش موقع خواندن قرآن دیدنی بود چنان در قرآن غرق می‌شد که متوجه اطرافش نبود؛ یک روز از او پرسیدم: ابراهیم چرا تو همیشه صبح‌های زود قرآن می‌خوانی وقت های دیگر روز هم می‌توانید اینکار را بکنی. در جوابم گفت: یاد خدا در اول روز آرامشی خاص به آدم می‌دهد و باعث می‌شود که همه کار های آدم در طول روز به خاطر خدا و برای جلب رضای او انجام شود. •┈┈-••••🔹•🌹🥀🌹•🔹••••-┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 ♦️🌹خاطرات قرآنی شهدا🌹♦️ 💢تقویت روح... ⏪صبح روز اول عملیات کربلای 5 شهید غلامرضا رهبر در حالیکه اکیپ خود را آماده رفتن به خط جبهه جهت تهیه فیلم و گزارش می‌کرد، از من پرسید: «رجایی قرآن همراه نداری؟» گفتم: «چرا» و اضافه کردم «برای چه می‌خواهی؟» فکر کردم می‌خواهد استخاره کند. گفت: «می‌خواهم روحم را در این لحظه تقویت کنم.» بعد به گوشه‌ای رفت و دقایقی را با قرآن گذراند. بعد آنرا بوسید و به من برگرداند. دو ساعت بعد بچه های اکیپ او از خط آمدند و گفتند: «غلامرضا با ترکش خمپاره‌ای که در بین ما به هنگام فیلم‌برداری خورد، شهید شد.» با اینکه برای یافتن جسد او که فکر می‌کردند به یکی از شهرها فرستاده شده از طرف ستاد تبلیغات جنگ و همه جا در پشت جبهه بخشنامه شد ولی نمی‌دانم چه عهدی با خدا بسته بود که هرگز جنازه‌اش پیدا نشد. 🌹 •┈┈-••••🔹•🌹🥀🌹•🔹••••-┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤
🌹🥀شهیدان بر《خوان قرآن》 ♦️🌹خاطرات قرآنی شهدا🌹♦️ 💢تقویت روح... شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) 💢این چه قرآن خواندنی است⁉️ ⏪ با اشاره ی "آقا مهدی" قرائت قرآن را شروع کردم؛ اکثر اعضای شورای لشکر حاضر بودند. چون مسائلی که قرار بود مطرح شود،زیاد بود، از سوره های کوتاه انتخاب کردم و طولی نکشید که به پایان سوره رسیدم و صلواتی فرستادم. بعد از صلوات "آقا مهدی" گفت: این چه قرآن خواندنی است؟ قرآن خواندن در اول جلسه تنها برای تبرک نیست بلکه برای آن است که در آیات قرآن دقیق شویم؛ دوباره بخوانید؛دوباره قسمتی از قرآن را خواندم و جلسه شروع شد. 🌹 •┈┈-••••🔹•🌹🥀🌹•🔹••••-┈┈• ☑️واحد فرهنگی-تبلیغی مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّلْ‌ لِوَلِیِّڪ َ‌الفَرَجْ🌤