#عرصه_ایثار_و_جهاد_و_شهادت
🌹🌹شهیدان بر《خوان قرآن》
💠🔸خاطرات قرآنی شهدا🔸💠
💢حالت خوف...🔰
⏪ یک روز وقتی حاجی واعظی به تفسیر آیه «خذوه فغلوه ، ثمَّ الجحیم صلوه» ( بگیرید و به زنجیر بکشید، سپس به جهنم اندازید) رسید، مجلس از دستش خارج شد .
هم خودش، هم بچهها چنان داد و فریادی راه انداخته بودند که بیا و ببین!
هیچوقت حال خوفی را که بعد از آن روز داشتم، فراموش نمیکنم.
تا مدتها با خودم زمزمه میکردم «خذوه...» و از خوف خدا میلرزیدم! همان شب بعد از شام علی شیبانی را دیدم که در محوطه راه میرفت و زمزمه میکرد و اشک میریخت.
شادکام هم سر سفره به گوشهای خیره میماند و بعد یواشکی اشک خود را پاک میکرد .
در نمازها لحظهای صدای گریه قطع نمیشد.
شروع گریه هم از آیه «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» بود.
اولین کسی که میزد زیر گریه «علی تشکری»بود؛ بعد «سید هاشم سادات» و بعد «محمدرضا رنجبر» معاون گروه ما؛
البته این ترتیب همیشه رعایت نمیشد! یک روز، در نماز جماعت بین صدای ناله و گریه بچهها، اتفاقی افتاد که تا مدتها بچهها دست گرفته بودند.
یکی از بچهها وسط گریه با صدای بلند ناله کرد و گفت: «ای خدا !» بعد از نماز، همه نگاهها برگشت سمت او که در وسط قنوت گفته بود «ای خدا » تا مدتها هر وقت که او را از دور میدیدیم داد میزدیم: «چطوری ای خدا !»
طرف هم میگفت: «چه غلطی کردیم ها!» بابا ولم کنید.
«با خدا بودم با شما که نبودم!»
🌹🥀 #شهید_علی_شیبانی
•┈┈••••🔹••🌹🥀🌹••🔹••••┈┈•
☑️واحد فرهنگی-تبلیغی
مدرسه علمیه مسجد گوهرشاد
🤲اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪ َالفَرَجْ🌤