✍🏻هر چه میخواهد مادرش را خودمانی، صدا بزند، حیا مانع میشه...
انگار جاذبهی فرزندی از سویی به آغوش مادر می کِشدَش
و از طرف دیگر، احترام و حرمت مادر نمیگذارد، راحت صحبت کند
جای دیگری از وصیتنامه از میان تمام زحمات مادرش، به مجالس عزاداری که همراه او میرفته است اشاره میکند...
گویی در زمان نوشتن مطالب، فقط ارباب مدنظرش بوده
و حالا این عزاداری ها چقدر به کارش می آید🥀
"میخوام کمی راحتتر و خودمانیتر، بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.
مامان، مامان، مامان...
همین الانش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا میدونه. خیلی دوستت دارم بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی! قدرت رو ندونستم.... حیف.
تو دلم هزارتا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمیشن و اون حس و حالش رو هم نمیتونم با قلم برات توصیف کنم.
مامان! زیباترین موجود عمرم؛
قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛
همه وجودم دوستت دارم.
...و اما روضه گوش دادم!...
مامان!
شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم"..
قسمتی از وصیتنامه #شهید_مهدی_صابری
خطاب به مادرشون