eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
560 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
80 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
مسابقه بهار مقاومت
☑️ 🥀🕊 شهید سلیمانی: ☢ من معتقدم هر ایرانی باید در خانهٔ خود یک عکس داشته باشد و حسِ تعلق به شهید نباید در یک محدودهٔ مشخص به نام خانوادهء شهید باقی بماند... 🙌🏻 اگر در ادارات دولتی یا‌ خصوصی و هر مکان دیگر عکس شهید نباشد، یک بی‌‌ معرفتی نسبت به شهداست 😢. شمال و جنوب تهران و ایران و همهٔ کشور 👐🏻 مدیون شهدا هستند و شهیدان خود را برای تمامی ایرانی ها فدا کردند.🍃 حاج قاسم و شهدای کربلای خان طومان ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━
🕊بِسمِ رَبِّ الشُّهَدا ششمین یادواره شهید مدافع حرم 🌷 شهید سیدرضا طاهر 🎙سخنران؛ حجت‌الاسلام محرابیان 🎤 مداح؛ حاج علی کلهر زمان؛ جمعه، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ عصر مکان؛ گلزار شهدای روستای هریکنده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان طاعات و عباداتتون قبول باشه برای روز قدس نمی‌دونم پویش مقلوبه رو چقدر میشناسید. خانمهای فلسطینی یه رسمی دارن از قدیم که یه غذایی مثل ته‌چین درست میکنن که اسمش مقلوبه هست و وقتی درست شد توی یه سینی برمیگردونن و این برگردوندن یه نماد از سقوط واژگونی رژیم صهیونیستی هست براشون. توی ماه مبارک تقریبا هرروز خیلی خانمها مقلوبه میپزن و توی صحن مسجدالاقصی برش میگردونن به نشونه ی پیروزی فلسطین و آزادی قدس. یه جور کار فرهنگی نمادین زنانه. دو سه سالی هست ماه مبارک توی بعضی شهرهای ایران هم این پویش انجام میشه. توی اینستا اگه سرچ کنید می‌بینید. فردا غروب صحن قدس حرم امام رضا هم پویش مقلوبه دارن. قرار این طرح ساعت چهار و نیم ،پنج روز جمعه در صحن قدس امامزاده ابراهیم بابلسر انجام بشه اما همت و همکاری رفقا رو میطلبه که خودشون حداقل نماینده یه غذا باشن و یا تبلیغ کنن نماینده های زیادی بیان وسط کار آخرش هم مقلوبه‌ها توی ظرف های یه بار مصرف کوچک کشیده میشه برای افطار 🌹 @shahidalirezaboreiri
حرم _محمد_بلباسی 🕊🌺 واقعا برای اسلام دغدغه داشت، کار فرهنگی میکرد، همیشه می گفتن جنگ نرم یعنی همین! میگفت وقتی حضرت آقا میگن جنگ نرم مگه شوخی دارن!؟ وقتی میگن ما هنوز توی جنگ هستیم، مگه شوخی میکنن؟! میگفت ما واقعا تو جنگ هستیم،اگر من نباشم، اگر بقیه نباشن،کی باید به داد این بچه ها و جوونا برسه؟؟ حتی یه بار بهش گفتم چقدر این دانشجوها زنگ میزنن؟ گفت وای اصلا درمورد اینا نگو اینا نفسای من هستن!! اینقدر که علاقه داشت به کارش، اعتقاد داشت به کاری که انجام میداد، حتی به افرادی که باهاشون کار میکرد هم علاقه داشت . واقعا جای تحسین داشت که اینقدر روی کارش حساس بود و پیگیر بود . خیلی کارا اصلا وظیفه ایشون نبود از لحاظ اداری، اما ایشون از بابت دلسوزی انجام میداد. میگفت دلم میسوزه ما که امکاناتش رو داریم، ظرفیتش رو داریم چرا نباید این کارو بکنیم؟ ۹۵ @Modafeaneharaam
یک خاطره از شهید محمد تقی سالخورده❤️🌹 من همرزم شهید محمدتقی سالخوردبودم... باآقا محمد تقی توی یک محور بودیم , محمد تقی هم فرمانده یکی از محورها بود ,تعدادی از بچه های گردان از خودمون بودن و یه سری از بچهای افغان به ما اضافه شدن.. ,توی درگیری ها ..چند تا بچه های افغان افتادن تو محاصره دشمن.. اینجا بود که واقعأ اون رشادت محمدتقی رو دیدم که قبلأ درباره اش زیاد شنیده بودم .محمد تقی فرمانده ای بود که در درجه اول جون نیروهاش براش اهمیت زیادی داشت ,اون تنهایی تونست جون ۲۰تا از بچها رو که تو آتش دشمن گیر افتاده بودن رو نجات بده ..بعد عملیات بهم گفت باورت نمیشه تیرهایی که باید به من میخورد ولی بهم اصابت نمیکرد نمیدونم چرا؟شاید بشارت شهید شدن در ۲۱ فروردین رو بهش داده بودن ... یکی دیگه از کارهایی که محمدتقی انجام میداد این بود که همیشه دائم الوضو بود یعنی اگه یه چرت کوچیک میزد و ما بیدارش میکردیم میرفت وضو میگرفت و میخوابید,..محمد تقی در عین حال که فرمانده بود ولی آخر همه ی پیامهایی که به ما میداد مینوشت " پچوکتم برار(کوچیکتم داداش) ..."🌷
🌸مسابقه قهرمان من🌸 🌺در بخش کودک🌺 الف) این دعا را کامل کنید. خدایا به حق شهید مدافع حرم علی جمشیدی... از خودتون هنگام دعا کردن فیلم بگیرید و بفرستید . ب) من از امروز سعی می کنم هر روز صبحم را با سلام به امام حسین علیه السلام و شهید مدافع حرم علی جمشیدی آغاز کنم .. رو به قبله بایستید و از سلام‌دادن خودتون فیلم بگیرید و برامون بفرستید. ج) خاطره ای از شهید جمشیدی رو به زبون خودتون تعریف کنید و برامون بفرستید. د) جمله یا جملاتی از وصیت نامه ی شهید جمشیدی رو با خط خوش بنویسید و به گلزار شهدا بچسبونید. اسمتون رو زیرش بنویسید و ازش عکس بگیرید و برامون بفرستید. 🌹در بخش نوجوان🌹 الف) تهیه پادکست و کلیپ از خاطرات و عنایات و وصیت نامه شهید مدافع حرم علی جمشیدی ب) علت حضور مدافعان حرم در سوریه و عراق چیست؟ جهت دریافت خاطرات شهید مدافع حرم علی جمشیدی به شماره 09115898026 در ایتا یا واتساپ‌پیام دهید. مهلت ارسال آثار: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ آثار خود را در یکی از بخش ها به شماره09115898026 در یکی از پیام رسان های ایتا یا واتساپ ارسال نمائید . به برندگان مسابقه در روز سالگرد شهید مدافع حرم علی جمشیدی مصادف با ۱۶ اردیبهشت ساعت ۲۰:۳۰ شب در مصلی شهرستان نور هدیه ای اهدا خواهد شد.
اگر کسی صدای رهبر خود را نشنود صدای امام زمان 《عج》 را هم نخواهد شنید...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواب آشفته صهیونیست ها، از نیل تا فرات 🔰 روز قدس روزیست که باید تمام ملت‌های اسلام با‌هم توجه بکنند و این روز را زنده نگهدارند، اگر یک هیاهویی از تمام ملت‌های مسلمین بلند بشود این مقدمه میشود برای اینکه ان‌شالله جلوی این مفسدین را ما بگیریم که اگر سست بگیرید این‌ها تا فرات میخواهند بروند این‌ها همه‌ی اینجا را ملک خودشان میگویند هست. امام خمینی (ره)۱۳۵۹/۰۵/۱۵
📌 زندگی به مرام شهید 🔸 ریشه که درست باشه. اندیشه هم درست میشه!
📌 برشی از کلام شهید 🔸فقط باید خودمان را برای رفتن آماده کنیم و چه زیباست که این رفتن برای خدا باشد. شما افتخار کنید که رفتن من هم در این راه صورت گرفت و چه بهتر در سرزمینی که کاروان اسرا در اینجا بودند و قشنگ‌تر اینکه در راه دفاع از حرمت حرم حضرت زینب (س).
📌 *غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد.* 🔹️ سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد ، سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر *شهیدحججی* به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🔹️ *ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌حججی:* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!*🌷
📌 برگی از زندگی شهید 🔸 امام خامنه ای، ناخدای کشتی صراط مستقیم است. 🌹 @shahidalirezaboreiri
📌 یک تلنگر شهدایی 🔸حالا بذار یه کم بی نمازها، نماز بخونن!
📌دلگویه ای شهدایی 🔸گمنامی، اجر کمکهای پنهانی ات بود!
📌 "پ" مثل پدر 🔸 به بچه ها بگم ساکت باشن یا به محمدتقی!
📌برگی از زندگی شهید به نظر من تو دنیا فقط دو دسته آدم وجود داره؛طرفداران حق و طرفداران باطل
📌کلام شهدایی ‌پدر و مادر عزیزم سرتان را نزد ارباب و بی بی بالا بگیرید.من و تمامی دوستداران به فدای یک نگاه ارباب.اینجوری تازه شما یک مقداری شبیه اهل بیت شدید. _مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 محمدتقی از زبان محمدتقی! 🔸محمدتقی سالخورده هستم؛ جمعی گردان صابرین لشکر ۲۵ کربلا!
📌 برگی از زندگی شهید 🔸 یک روز و هفت تا شهید!