.
بسمه تعالی
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و صوم و صلاه همه عزیزان و تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید بندگی و اخلاص،عید سعید فطر ، به اطلاع دوستان می رساند که همچون سنوات گذشته ،با استعانت از خداوند متعال
گروه جهادی
((شهدای مدافع حرم استان مازندران ))
به منظور یاری رساندن به افراد نیازمند و مستحق ، اقدام به جمع آوری زکات فطریه می نماید .
مبلغ زکات فطریه
با احتساب سه کیلو گندم
برای هر نفر حداقل 10 هزار تومان
با احتساب سه کیلو برنج
برای هر نفر 55 هزار تومان
همراهی و همکاری شما در این حرکت خداپسندانه ، موجب دلگرمی ماست.
شماره کارت :
5058011214784149
موسسه اعتباری کوثر
شماره تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر
09122513207
روح الله ترابی نسب(انگیسه)
مورد تائید خانواده شهدای مدافع حرم
♥️ #امام_صادق (ع)فرمودند:
🍃 تكمیل روزه به پرداخت زكات، یعنی فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم كمال نماز است.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⭕️ #حدیث_روز
🔸 امام حسن مجتبی (ع):
🔹 کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا خطور نکند، من ضمانت میکنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ امسال تو نبودی، رهبر هم نبود
امسال تو نبودی، عید برامون شیرین نبود
این عیدها بدون تو برایمان لذتی ندارد، نفس تازه کن و برگرد که ظهور گل نرگس نزدیک است.
#اللهم_عجل_لوليك_الفرج
#شهید_جهان_آرا
💠شهدای بازیگوش خانه ما😍
🔸بچههایم مثل همه بچهها بازیگوش بودند.
یادم می آید سیدعلی و سیدمحمد در یک گروه، و سید محسن در گروه دیگری در خرمشهر عضو بودند،
🔹یک شب من حالم خیلی بد بود و آنها مدام با هم بحث میکردند، چند بار به آنها تذکر دادم که صبح بحث کنید، گوش نکردند،
🔸من هم سیدعلی و سیدمحمد را از خانه بیرون کردم 😁
و تا صبح هر چه در زدند به خانه راهشان ندادم...
تا ادب شوند.😊🌱
پدر شهیدان؛
سید محمد سید علی و سید محسن جهان آرا🥀🌱
✍ادامه دارد....
💢شادی ارواح پاک پدر و فرزندان شهيدش #صلوات🌱*
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
معمولاً انسانها در یک زمینه پیشرفت و رشد چشمگیری دارند، جنبه مذهبی، فرهنگی، علمی و... اما علیآقا در تمام زمینهها صاحبنظر بود😊
علیآقا در کارهای فرهنگی و مذهبی و رایزنیها همیشه پیشقدم بود. کارهایی که بر عهده میگرفت بهنحو احسن انجام میداد،👌 بهطوری که هیچکس باور نمیکرد که یک جوان ۲۰ ساله بتواند از عهده چنین کاری برآید. علیآقا بنیانگذار مؤسسه شهدای گمنام بود و بچههای مؤسسه، منتخبی از پایگاههای شهرهای چمستان، ایزدشهر، رویان، نور و... هستند.🍃
علیآقا همیشه میگفت: باید الگوسازی کنیم و کار را به مردم بسپاریم، او در ایستگاههای صلواتی به چای و پذیرایی اکتفا نمیکرد و با غرفههای نقاشی کودک و عرضه محصولات فرهنگی سعی میکرد در جامعه به طور مؤثر فرهنگسازی کند😍 در کارها با بچهها مشورت میکرد و جلسات را در کنار شهدای گمنام برپا میکرد. علیآقا در خانواده مذهبی بزرگ شد و بسیار سادهپوش بود🌷«آرام بودن» از خصوصیات اخلاقی علیآقا بود و انسانها ناخودآگاه به سوی کسانی جذب میشوند که فطرت پاکتری دارند.♥️
#شهید_علی_جمشیدی🕊
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمتی از مصاحبه با غواصان خطشکن لشکر ۲۵ کربلا در عملیات والفجر هشت، ما کاری نکردیم، خدا کمک کرد🌹
رونوشت به کسانی که بر سر صندلی قدرت با یکدیگر دعوا میکنند❗️ جانبازان شهید احمد رستگار و ظفر فلاح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 فتوکلیپ احکام زکات فطره
👈 مجموعه ای از پرسش های پر تکرار در موضوع زکات فطره
✅ فطریه مهمان
✅ فطریه سربازان و دانشجویان
✅ مقدار زکات فطریه
✅ زمان پرداخت زکات فطریه
✅موارد مصرف زکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یادی کنیم از این عیدی تاریخی آقای روحانی به مردم ایران😆
عيد فطر مبارك🌹
#عید_فطر #عید_سعید_فطر #عیدفطر
مردم همه تلاش کنند تا ما به اهدافمان برسیم...دقت کردید چه گفت اهدافشان....
🆔 @loveshohada28
♦وقتی زبان زور جواب میدهد
🔹️ موتور نفتکشهایی که با پرچم ایران به تدریج وارد آبهای سرزمینی ونزوئلا میشوند، با سوخت #موشکهای_بالستیکی کار میکند که در عینالاسد بر سر آمریکاییها فرود آمد. این، یک #نمایش_هوشمندانهی_قدرت است.
در مقابل آمریکا بهویژه گردنکلفتِ هرج و مرج طلبی مانند ترامپ زبان #دیپلماسی و ملاحظهکاری و محافظهکاری جواب نمیدهد. اگر هم نیاز به دیپلماسی بود باید از نوع #تهاجمی و به پشتوانه قدرت نظامی و دفاعی باشد؛ چیزی که در علم روابط بینالملل #رئالیسم_تهاجمی نام دارد.
ترامپِ امروز همان ترامپِ دیروزی است که تهدید کرده بود پاسخ ایران در قبال ترور حاج قاسم را با بمباران بیت رهبری و حرم امام و سایر اماکن متبرکه خواهد داد. اما صدای انفجار مهیب موشکهایی که در عینالاسد فرود آمریکا ترامپ را از #خواب_آشفتهای که برای ایران دیده بود بیدار کرد.
باید تعارفات دیپلماتیک را کنار گذاشت و با آمریکا با #زبان_زور سخن گفت نه ابزار مذاکره.
#حمید_خوشآیند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐ایران همدل شد💐
🔅رهبرانقلاب: ماه رمضان، ماه انفاق است، ماه ایثار است، ماه کمک به مستمندان است؛ چه خوب است که یک رزمایش گستردهای در کشور به وجود بیاید... که این اگر اتّفاق بیفتد، خاطرهی خوشی را از امسال، در ذهنها خواهد گذاشت. ۹۹/۰۱/۲۱
🔰🚨به همت ملت عزیز ایران، پویش #ایران_همدل با جمعآوری بیش از ۱۵۱ میلیارد تومان کمک نقدی توسط ۲ میلیون و ۱۴۰ هزارنفر از مردم سراسر کشور، بزرگترین پویش مردمی پس از انقلاب شد.
👌همدلیتون مستدام! ایران همدل ادامه دارد...
👇منتظر خبرهای بعدی باشید.
@Khamenei_ir
▪️شهید مدافع حرم#علی_جمشیدی از شهر نور 🌷
قبل از اینکه بره سوریه و در خان طومان به شهادت برسه، در منطقه محروم هودیان دلگان سیستان و بلوچستان به مردم خدمت میکرد...
یاد و نامش جاودان با ذکر صلوات و فاتحه 🌺🍂
🌹💠پس از کتاب " سه دقیقه در قیامت " و استقبال کم نظیر از این کتاب، انتشارات شهید ابراهیم هادی کتاب دیگری تحت عنوان🌷 " بازگشت " منتشر کرد، اما اینبار نه از زبان یک نفر بلکه ماجرای چندین رزمنده است از مشاهدات آنها از فضای برزخ بهشتی و نحوه شهادت این رزمندگان... به شما توصیه می کنم. حتما این کتاب را تهیه نمایید.
⭕و اما شما هم اینک یکی از داستان تکان دهنده و زیبای این کتاب را پیش رو دارید...
💠 💠آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.
داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار میکنی؟
محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را میدیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سالهای اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان میگفتند که برادران حسن اسیر شده اند.
بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پروندهاش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.
تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده بهقدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم .دایرهای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد . یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین میآیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر میکنم حال و هوایم عوض میشه.
ادامه دارد
...:
💠محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود . در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده.
در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند میدیدم آنها هم به آسمان می رفتند کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند همین طور ادامه داشت....
ادامه دارد...
تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شدهاند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند .خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ...
یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زندهبودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم . حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. .حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمدهام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.
روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.
محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.
پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم .از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد انشاالله می روم آنجایی که باید بروم.من برخی شبها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر میشد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.
💠چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟
گفتند:محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم درب تابوت را باز کردم محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند.
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
😭🤲🏻خدایا دستمان خالی است به لطف و کرمت . عاشقان شهادت را به کاروان شهدا برسان.
خـــدایا....
به دو راهی های زمین که میرسم چشم به آسمان میدوزم...
آنجا راه همیشه یکیست..
خطا از من است،
می دانم....
از من که سالهاست گفته ام
“ایاک نعبد"
امـا به دیگران هم دلسپرده ام.
از من ڪه سالهاست گفته ام
"ایاک نستعین"
امــــــــــا به دیگران هم تکیه
کرده ام.....
امــا رهایم نکن...
❤️هفت درس از هفت شهید🕊
شهید_محمودرضا_بیضائی :
(شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم!)
شهید_رسول_خلیلی :
(به برادر برادر گفتن نیست! به شبیه شدنه!)
شهید_مصطفی_احمدی_روشن :
( ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم)
شهید_روح_اله_قربانی :
( شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند)
شهید_مصطفی_صدرزاده :
(سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد)
شهید_حسین_معز_غلامی :
( در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و .. ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید ..
شهید _مدافع حرم_ جاویدالاثر_ علی_ جمشیدی :
( در اوضاع سیاسی کنونی که نایب بر حق حضرت ولیعصر رهبرمان امام خامنه ای به تنهایی علم را بر دوش گرفته و رجال سیاسی چندان همسو با فرمایشات ایشان عمل نمی کنند.بایستی بچه های مذهبی ( هیئتی و مسجدی) خود را فدا کنند. بایستی فرمایشات نائب بر حق امامزمان را کلمه به کلمه اجرا نمایند چه در باب علم، چه در باب نفس و چه در باب سیاست
بعد از ماه مبارک رمضان..
فرصت ناب بعد از ماه رمضان را از دست ندهیم
انسان بعد از ماه رمضان، حال خوشی دارد، مثل کسی که به کربلا برود و برگردد و حال خوشی پیدا کند. چنین کسی، وقتی-بعد از بازگشت از کربلا- دلش هوای امام حسین(ع) پیدا کند و به هیأت برود، خیلی بیشتر از قبل، به او مزه میدهد. و اگر او دلش هوایی شود، و هیچ کاری نکند(مثلاً به هیأت یا جلسۀ روضه نرود) در واقع دارد این فرصت ناب بعد از سفر کربلا را از دست میدهد. در حالی که او الان وقتی به اباعبدالله الحسین(ع) سلام بدهد، خیلی بهتر از قبل جوابش را خواهند داد، چون تازه از کربلا برگشته، و پاکتر و نورانیتر از قبل شده است.
در مفاتیح الجنان، برای بعد از ماه رمضان، ادعیۀ چندانی نوشته نشده است، شاید ماه شوّال یکی از ماههایی باشد که کمترین عبادتها برایش آمده است. چون ما در ماه رمضان سنگتمام گذاشتهایم، و حالا خودمان باید با انرژی و توانی که در ماه رمضان بهدست آوردهایم، بدویم و مسیر را ادامه دهیم. کمااینکه لازم نیست به هیچ دوندهای در مسابقۀ دو، توصیه شود: «بعد از عبور از خط پایان، چند قدم دیگر هم بدو!» چون او اصلاً نمیتواند یکدفعهای ترمز کند و بایستند، باید چند قدم دیگر بدود تا کمکم بایستد. در ماه شوّال هم طبیعتاً انسان به حرکتی که در ماه رمضان آغاز کرده، ادامه میدهد، چون اصلاً نمیتواند یکدفعهای ترمز کند. کسانی که یکدفعهای ترمز میکنند معلوم میشود که حرکتشان در ماه رمضان حلزونی بوده است!
"بوسه" بر کف پای #مادر
🍁شب آخر موقع رفتن فهمید مادر خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مادر کرد.
وبه پدر گفت که سلامم رابه مادرم برسانید✋
شهید مدافع حرم حسن رجایی فر
🔴 افشاگری دکتر سعید جلیلی از رابطه با ونزوئلا و خیانت اصلاحطلبان و غربزده ها به منافع ملت
♦️ در دورهای ونزوئلا برای همکاری با ایران اعلام آمادگی کرد و از رابطه با آن کشور هیچ تهدیدی هم متوجه ما نمیشد بلکه بر عکس، فرصتهای اقتصادی زیادی برای ما به وجود میآمد. در آن دوره نزدیک چند میلیارد دلار قرارداد اقتصادی بسته شد که اگر نگویم همه آنها، ولی اکثریت قاطع آنها به نفع اقتصاد ایران بودند. بیش از پنجهزار دستگاه تراکتور به آنجا صادر و در آنجا خط مونتاژ راهاندازی کردیم، طوری که امروز ایران را در ونزوئلا به تراکتور میشناسند و به هر روستایی که بروید، معمولاً تراکتورهای ایران را در آنجا میبینید! صادرات ما به آن کشور به حدی رسید که تراکتورسازی تبریز اعلام کرد دیگر سفارش قبول نکنید، چون ظرفیت تولید ما فعلاً از این بیشتر نیست. این قرارداد تا این حد موجب اشتغال و بهرهوری برای کشور شده بود. پول محصول را هم در ابتدا میدادند. صادرات سمند و پراید را هم به آن کشور داشتیم و حتی حدود 10 هزار واحد مسکونی در آنجا ساختیم که در آمد حاصل از برای ایران بسیار قابل توجه بود.
♦️ همینهایی که میگویند باید با دنیا رابطه داشت آن زمان رسانههایشان تمام توان خود را روی این موضوع متمرکز کرده بودند که به این گونه القا کنند که ما از روابط با ونزوئلا هیچ سودی نمیبریم! مثلاً مینوشتند چاوز دوباره به تهران آمد و ایران میخواهد یکطرفه به اینها کمک کند! در حالی که برعکس بود و از این طریق منافع اقتصادی و اشتغال زیادی برای ایران در بخش های مختلف بدست آمد. به آنجا کالا صادر میکردیم و بهموقعتر و بهتر از هر طرف خارجی دیگری پول را پرداخت میکردند.
♦️بخشی از سخنان دکتر جلیلی در دانشگاه علوم پزشکی همدان