eitaa logo
شهدای کربلای خان طومان
567 دنبال‌کننده
11هزار عکس
5.4هزار ویدیو
82 فایل
کانال شهدایی، جهادی، اجتماعی، سیاسی عنایات شهدا در زندگی تون😍 فعالیت (جهادی،فرهنگی،مطالبه گری و..) به نیابت از شهدا @khadem_Sayed_Ali خادم جهادی: @talabejahadi کمک مومنانه: @Zynabi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 ❣ (علیه السلام): 🌿مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) به سر می برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند، از مردمان همه زمان ها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است.🌼 📚بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۲🌿
مداحی آنلاین - منزل به منزل خسته در اسارت - جواد مقدم.mp3
5.5M
🥀منزل به منزل خسته در اسارت 🥀دیدم به هر جایی فقط جسارت شهادت (ع) تسلیت باد
CQACAgQAAx0CUyYOlAACEaVgU4sKv0JYhhvRxCV7usd9p6ex1QACCwoAAvQtmFLkvq0pJMXtVx4E.mp3
8.46M
🔊 📝 ای همسر سلطان دین... 👤 حاج‌ محمود 🌺 ویژهٔ ولادت (علیه السلام) 📌
یه دعا سر سجاده نمازت برای ما کن_۲۰۲۲_۰۳_۰۷_۲۰_۵۰_۲۵_۶۵۴.mp3
6.63M
○•💐 یه دعا سر سجاده ی نمازت برای ما کن یا زین العابدین 🌸 ولادت (ع) مبارک 🎤 سید رضا نریمانی 🆔 @rasme_shohada
«خواب دیدم که (ع) نوید و خبر شهادت من را به مادرم می‌دهد و من چهره آن حضرت را دیدم و به من فرمودند تو به مقام شهادت می‌رسی. در تمام طول عمرم به این خواب دل بسته‌ام و به امید شهادت در این دنیا مانده‌ام. هم اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود و منتظر آن خواهم ماند تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم.» متنی که خواندید دستنوشته شهید مدافع حرم محمد مسرور است که ۱۰ سال قبل از شهادت در بهمن ماه ۱۳۹۴، برات شهادتش را از (ع) گرفت. محمد علاقه خاصی به شهید آوینی داشت. همه کتاب‌هایی که شهید آوینی در مورد جنگ و جبهه نوشته بود، مطالعه کرده بود. از کتاب‌های مختلفی که مطالعه کرده بود، سعی داشت کتابی تهیه کند. هزار جمله از شهید آوینی انتخاب کرده بود. شهید 🕊 یادشهداکمترازشهادت نیست 🇮🇷
غروب روز عاشورا اولین خطبه‌ی امامتش این بود: عَلَیکُنَّ بِالفرار .... عمه جان، به اهل حرم بگو از خیمه‌ها فرار کنن ... صل الله علیک یا اباعبدالله😭😭
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 1. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 2. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [1] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 3. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡ 5. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ 6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 7. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [1] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی 🏷 علیه السلام سلام الله علیها