@بسم الله الرحمن الرحیم @
(بیادسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، دراولین سالگردش).
##خاطرات بافرمانده دلها(قسمت سوم).
@سخنرانی سردارسلیمانی باپاک کردن اشک هایش وبا نام خدای مهربان شروع شد.
@دردل وفکر مون نگرانی امنیتی وجود داشت، نکنه خدای نکرده گلوله های دشمن برسقف ساختمانی که نشسته بودیم فرود بیایدواتفاقات ناگواری رخ بدهد.
اقدامات تأمینی وایمنی راانجام داده بودیم، تعدادی ازهمرزمان دربیرون ازمحوطه بازو پوشیده ازدرختان زیتون وتعدادی برروی ساختمان هابانگاه تیزبین خود منطقه راکنترل میکردند.
##سرداردلها، آرام ومهربانانه لب به سخن گفتن گشود.
خدای راشاکرم، که توفیق حضور در جمع شما رزمندگان و فرماندهان لشکر25 کربلا رادارم.
از جهاد تون وموفقیتهای میدانی تون درسلسله عملیاتهای نصر (محرم) که باعث ناکامی های دشمنان شد. ممنونم.
#بله دردوران دفاع مقدس، ما بالشکر25 کربلا درجاهای مختلف درکنار هم بودیم واین دولشکر درکنار سایریگانها حماسه هاافریدند،
سلام الهی بر شهیدان عظیم الشان.
##ان شاء الله، مارا دراین ماموریت سنگین وسخت که دربرابر استکبار جهانی میجنگیم کمک ویاری کنید مابه حضورتون درجبهه مقاومت اسلامی نیازمندیم.
بلطف حضرت زینب کبری س) وحضرت رقیه (س)، دشمنان پوزه شان برخاک مالیده شده است ولی همچنان باید دربرابر آنان ایستادگی ومقاومت کنیم تابشریت ومسلمانان منطقه وهموطنان مان از شر تکفیریهای ملعون واربابان انان درامنیت وآرامش بسربرند.
##همه وظیفه داریم که از اقایمون، مولایمون، رهبر معظم انقلاب اسلامی دفاع کنیم.
ارزش وعیار جهادمون به اطاعت پذیری حضرت اقاست.
@متاسفانه عده ای همراهی نمی کنند وگوش بفرمان نبوده ومدافعان حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام را زیرسوال می برند.
عده ای، نگران شکم وخوراک مردم هستند ولی نگران امنیت ملت بزرگ ایران نیستند.
و................. ...............
@پس از سخنرانی فرمانده عزیز، فضای دیگری حاکم شد.
##رزمندگان اسلام، بی صبرانه سرداردلها رابه آغوش گرفته ، روبوسی، عکس های یادگاری، فیلم برداری کوتاه،تبادل یادگاری ( چفیه و انگشتر و...)
#حدود 15 دقیقه سرداردلها درمحاصره رزمندگان اسلام قرارداشت،
خسته شده بود، رزمندگان لشکر باعشق و علاقه شدید بااو مصافحه میکردند.
جدایی رزمندگان باحاج قاسم شدنی نبود.
#لحظاتی عصبانی شدم وبه چند نفرباصدای بلند وکشیدن انهاگفتم بسه دیگه، بنده خدا راخسته کردید.
، قراره چند جای دیگه بره و.....
##سرداردلها بسختی خودش را ازجمع رزمندگان جداکرد وازساختمان مربوطه خارج شد.
@درحال رفتن به بیرون ازساختمان ،عده دیگری دورش حلقه زدند تاروبوسی وعکس های یادگاری بگیرند.
مدت حضور سردارسلیمانی عزیز وهمراهان دربین رزمندگان اسلام حدود یکساعت طول کشید.
یکی ازهمراهان سردار گفت، ماهرجا دیدارمیریم حداکثر 20 دقیقه بیشتر نیست ولی رزمندگان لشکر توفیق همنشینی یکساعته را با سردار سلیمانی داشتند
دقایقی بعد، فرمانده دلها ازما خداحافظی کردند ورفتند.
@خطاب به رزمندگان لشکر کردم، برادران عزیز، کارخوبی نکردین، بنده خدا نزدیک بود تحت فشار جسمی شما ازدست بره،
برای چه اینقدر ازکنترل خارج شده بودید.
#به مزاح گفتم، خیلی نامرد هستید، فرمانده شما بنده هستم، اصلا مارو تحویل نگرفتید که هیچ، حرف بنده راهم دراین لحظات خوب گوش نکردید.
@یک لحظه درجمع رزمندگان احساس کردم، یک نفر بنده حقیر رابرروی کتف هایش قرار داده وابراز محبت میکنندوشعار میدادند.
@هرکاری کردم که خودم را ازروی کتف ان رزمنده پایان بیاورم، نشد که نشد.
چنددقیقه ای، مارا شرمنده حماسه سازیهای خودشان نمودند.
#بالاخره، دراین ماموریت، این دیداراثرروحی وروانی بالایی داشت وهمه رزمندگان شارژ وآماده برای ماموریت های بعدی شدند.
@نگران تعدادی ازنفرات، ازجمله نیروهای ادوات، اماد، و.... بدلیل حضور درخط مقدم وپشتیبانی آتش از سایر یگانهای جایگزین، بودیم که توفیق دیدار برایشون محقق نشده بود.
@ عده ای دلسوزی آنان رامی کردند که حیف شد که سایر دوستان، بویژه برادر محمود رادمهر دراین ملاقات نبودند.
@این دیدار، بعنوان یکی از بهترین توفیقات دراین مرحله، دراذهان وخاطرات همه رزمندگان اسلام ثبت کردید وتا ابد ماندگار خواهد بود.
ادامه دارد
("انصار الولایه)