『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_هشتم بغض گلوم و گرفته بود -بسه عل
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_عشق_که_در_نمیزند
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾
#قسمت_نهم
علی دستشو گذاشت رو سرم و گفت
- تب که نداری حالت خوبه⁉️
مادرشم مثل من زل زده بود به پاهای علی و متعجب نگاهش میکردیم😳
- شماها چتونه من رفتم، بیاین بریم دیگه!!
خواست چرخ ویلچرو♿️ بچرخونه که....
یا امام رضا...
چرخ تکون نمیخورد علی چندبار تلاش کرد ولی.... متعجب گفت:
اینکه سالم بود چیشده⁉️
نگاهی به مادرش انداختم لبخندی رو لبم نشست رو به روی علی زانو زدم و گفتم:
- عزیزم بلند شو تو باید راه بری !! تو میتونی راه بری
علی زد زیر خنده و گفت😁
- بیا مامان عروستم دیونه شد و رفت. پاشو نرجس برو یه ولچر بیار بریم هتل.
حق داشت باور نکنه.
سرمو گذاشتم رو پاهاش گفتم جون نرجس یه بار تلاش کن‼️
میدونستم رو قسم جونم حساسه... بی امید دست منو گرفت و.....
نه نه مگه میشه؟! خدایا شکرت علی بلند شد 🤲
...........
بعد دو ساعت که مردم از دورمون جمع شدن برگشتیم هتل. همه تو شک بودیم .اقا محسن بابای علی با دیدن علی جا خورد ولی همه بعد فهمیدن قضیه خواب من و باور کردن.
بهترین روز و بهترین سفر عمرمم رقم خورد.🍃👌 خدا جواب خواهشم و داد..... خدایا منو شرمنده خودت کردی ممنونم.🙏
............
سه روز بیشتر نموندیم و برگشتیم تهران.خانواده منم با دیدن علی بالاخره باور کردن حرفای پشت تلفنمون رو. خواستیم یه جشن کوتاه بگیریم به شکرانه خوب شدن حال علی که اقا محسن به علی گفت:
بهتر جشن عروسی رو که به عروسم قول دادی بگیری.
علی دستاشو رو چشمش گذاشت و گفت:
به روی چشم من نوکر ملکهام هستم.😍😊
............
طی دو هفته سریع تمام کارهای عروسی انجام شد. قرار شد روز جشن ازدواج حضرت علی و فاطمه ماهم مراسم بگیریم. شب عروسی عاشق ترین زوج دنیا.🎊🎉😍
..........
عروس خانم اقا دوماد دم در منتظرنا....
شنلمو سر کردم و رفتم دم در. علی با دیدن من گفتم: وای خدای من از ملکه بالاتر چی داریم من به این خشگل خانومم بگم⁉️
- مسخرم میکنی نه؟!
- نه جون خودم خیلی خشگل شدی نرجسی😍
- ممنون عشقم تو هم مثل شاهزادهها شدی!
- اوه اوه نمردم و خانمم از ما تعریف کرد😏
بیا بریم که دیر شد نازی چندبار زنگ زده
آتلیهام نرفتیم....
اینقدر حرص نخور خانومی واست خوب نیس!😅😅😅
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو shiva_f@
@karbala_1365
وقتی دلت گیرِ کسی باشد نمیخوابی
زل میزنی شب را از این پهلو به آن پهلو .. :)
#دلنوشته_شهدا ❤️
خدایا کمکم کن؛
ماههاست که کمتر سوی تو آمدهام
بیشتر وقتم صرف دیگران شده ...
خدایا عفوم کن.
از علم و دانش، کار و کوشش، دنیا و مافیها، معلم و مدرسه، زمین و آسمان، و البته دوستان؛ خسته و سیر شدهام ...
خدایا !
خوش دارم، مدتی
در گوشهی خلوتی فقط با تو بگذرانم ...
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
شبتون شهدایی
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌸🍃
✨السلام علیڪ یابقیة الله یا
اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن
ویاشریڪ القرآن ایهاالامام
الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان✨
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج💕
هدایت شده از 『شـُ℘َـدٰآۍِڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
باماهمراه باشید با👇
زندگی نامه شهید بی سر #محسن_حججی 🌹
🍃
🌸🍃🍂