eitaa logo
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
929 دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
52 فایل
#تنهاڪانال‌شهدای‌ڪربلای۴🌾 دیر از آب💧 گرفتیـم تـورا ای ماهـی زیبا؛ امّا عجیـب عذابـی ڪہ ڪشیـدی تازه اسٺ #شهادت🌼 #شهادت🌼 #شهادت🌼 چه‌ڪلمه‌زیبایی... #غواص‌شهیدرضاعمادی و سلام‌بر ۱۷۵ غواص‌شهید #کپی‌ممنوع⛔ 🍃ادمیـن‌پاسخگو↓ @goomnaam_1366
مشاهده در ایتا
دانلود
『شـُ℘َـدٰآۍِ‌ڪـَـرْبَلآۍِ۴🕊』
, ❤️ #مثل_علی_مثل_فاطمه… 🍃 خاطرات و زندگینامه #سردارشهیدعلی_شفیعی مسئول محورهای عملیاتی لشکر۴۱ ثارال
۴ 🍂بچه های امثال ما طفولیت ندارند. یک پیراهن داشت، شبها می شستمش، خشکش میکردم و فردایش می پوشاندمش و می رفت مدرسه. دور چادر می پیچیدم میگفتم:غصه نخوری ها.... 🍃تابستان بود که به دنیا آمد. بیمارستان شیروخورشید. خواهرش را گذاشتم پیش همسایه و با پدرش رفتم. قد بلند بود و . فردایش هم آمدم خانه.🌱 پدرش خوش بود. آنوقتها سالم بود. علی ام دین خودش را ادا کرد و شد. ناشکری نمیکنم خدایا، ولی بچه ام روی خوش زندگی را ندید.💔 🔹یک چندسالی بود که مردم علی را می شناختند، آن هم تک و توک. دوست وآشنا داشت اما اهل محل او را نمی شناختند. چون سربه زیر بود.اگر زنی توی کوچه مانده بود، علی از خانه بیرون نمی رفت. می گفت به او بگو برود خانه اش تا من رد شوم. میگفتم چکار به تو دارد. میگفت شاید چادرش افتاده باشد. بچه بود که این حرفها را می زد. خانه قبلیمان پشت صفه عزاخانه، چسبیده به مسجدجامع بود. این خانه را علی ساخته. به آنجا میگفتند عزاخانه چون میرویم آنجا برای عزاداری. محرم یا یک ماه رمضان. یک حوضی داشت که از آنجا آب می آوردم برای خوردن. خانه ما آب نداشت. خانه که نبود. نه آب داشت و نه برق. یک اتاق خشتی بود زلزله که آمده بود، ویران شد. خانه ما شکافته شده بود.بامش ریزش میکرد. رفتیم قدری گِل مالیدیم، فایده نکرد. بعد روی آوار چادر زدیم، تا دوسال. یک شب برف می بارید، رفقای علی با ماشین آمدند و مارا بردند خانه خودشان. محسن رستگار بود و حسین شریف آبادی. علی راضی نمیشد میگفت همینجا خوب است.منظورش این بود که همه خانه ندارند.… … 🍃🌱 @Karbala_1366