eitaa logo
「کربلاۍ‌‌من‌」
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
37 فایل
تعریف‌من‌از‌عشق‌همان‌بود‌کھ‌‌گفتم!' در بند کسے‌باش‌کہ‌در‌بند‌حسین‌است‌. . .🥺 ▹ · – · – · – · 𖥸 · – · – · – · ◃ کـپے؟!حلالھ‌✋🏻 هدف‌چیزدیگریست‌🌱؛ طلو؏ما🌝:۱۴۰۲/۲/۱۹ غروب‌ما🌚: باشھادٺ
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ . در رأس همه عبادات است: در ایام ویژه مثل شب قدر ؛ اعیاد اسلامی ؛ جمعه و هر شب وروزی که دارای فضیلت و ارزشی است و برای آن ایام دعا و مراسم مخصوص است مثل شب مبعث . شب میلاد . شب جمعه ... معمولا نماز های مخصوصی هم وارد شده است شاید نتوان ایام مقدسی رو پیدا کرد که در آن برنامه نباشد
۳ . پر تنوع ترین عبادت است : اگر جهاد و حج چند نوع هست ؛ اگر وضو و غسل چند نوع است ؛ ولی نماز صدها نوع است .. در کتاب مفاتیح الجنان حاج شیخ عباس قمی آنقدر انواع ذکر شده است که برای جمع آوری آن نیاز به یک کتاب مستقل دارد ..
وقت وسط جنگ ابن عباس می دیدکه حضرت علی علیه السلام گاهی دروسط جنگ به اسمان نگاه می کندبازمقداری می جنگدبازنگاهی به اسمان می کند. جلوامدوپرسیدچرابه اسمان نگاه می کنی. فرمود: برای اینکه اول وقت نمازازدستم نرود. گفت: الان شما درحال جنگ هستید. فرمود: از اول وقت نبایدغفلت شود..
اقامه نماز ازدعاهای ابراهیم است. «رب اجعلنی مقیم الصلوة ومن ذریّتی». پروردگارامن وذریّه ام راازبه پادارندگان نمازقراربده. جالب این است که حضرت تنهابه دعاکردن قناعت نکردحتی برای این ارزوقیام وهجرت کرد، اوارگی هائی رابه جان خریدتانمازرابه پاداشت. اینجا پیامبر بخاطر هجرت کرد و آوارگی کشید توجه کنید بخاطر نمازی که ما فقط برای رفع تکلیف روزانه میخونیم!!
جان دادن و با یک دنیا حسرت برای آدم بی 👆
، کلیدقبولی تمام عبادتها دراهمیت نماز، همین بس که درفرمان امام علی علیه السلام به نماینده خوددرمصر«محمدبن ابی بکر» امده است که: نمازرادراول وقت وبامردم بپادار، زیراهمه کارهای دیگرت، تابع نمازتوست. درروایات نیزمی خوانیم:«اگرنماز، قبول شود عبادات دیگرهم قبول می شود، ولی اگرنمازمردودشود، کارهای دیگرهم ردّخواهدشد. پیوندپذیرش عبادات دیگربه قبولی نماز، نقش کلیدی انرانشان می دهد: مثل انکه اگرپلیس، ازشماگواهینامه رانندگی بخواهدشماهرمدرک وکارت شناسایی معتبردیگری هم ارائه دهید، پذیرفته نیست.
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۵۱ هرچه به فردا نزدیکتر میشدم افسرده تر میشدم! از بالای تخت نگاهی دزدکی به پایین انداختم. فاطمه بیدار بود و با چشمی گریون به گوشیش نگاه میکرد. گوشیم رو از زیر بالش در آوردم و براش نوشتم: _تو هم مثل من خوابت نمیبره؟ نوشت : _نه..من هرسال شب آخر، خوابم نمیبره. نوشتم: _دیدمت داری گریه میکنی.اگه دوس داشتی بهم بگو بخاطر چی؟ نوشت: _دستتو دراز کن گوشیمو بگیر و خوب به تصویر نگاه کن.حتما اسمش رو شنیدی. «شهید همت!!» من از ایشون خیلی حاجتها گرفتم. دارم باهاش درد دل میکنم. تاحالا هرجا گیر کردم کمکم کرده.اینجا که هستم باهاش احساس نزدیکی بیشتری میکنم.حالا که دارم میرم دلم براش تنگ میشه. 🍃🌹🍃 باور کردنی نبود که  فاطمه بخاطر وابستگی به یک شهید گریه کنه!! او چقدر دنیاش با من متفاوت بود! دستم رو دراز کردم و گوشی رو گرفتم. عکس او رادیدم. نگاهش چقدر نافذ بود. انگار روح داشت. نمیدونم چرا با دیدنش حالم تغییر کرد. دوباره چشمهام ترشد و در دلم با او نجوا کردم: _نمیدونم اسمت چی بود..اها همت.! فاطمه میگه نذرت میکنه حاجتشو میدی. فقط با  فاطمه ها اون جوری تا میکنی یا به من عسل ها هم نگاه میکنی؟؟ من اولین بارمه اومدم اینجا. فاطمه میگفت شما به مهمون اولی ها یک عنایت ویژه ای دارید. اگه فاطمه راست میگه بخاطر من نه، بخاطر شادی روح آقام، و مثل فاطمه پاک پاک بشم و گذشته ی سیاهم محو بشه. خواهش میکنم دعام کن.. اون‌طوری نگام نکن!! میدونم چقدر بدم.. ولی .کمکم کنید. گوشه ی آستینم رو به دندان گرفتم تا صدای هق هقم بلند نشود. دوباره چشم دوختم به عکس وحرف آخر رو زدم: من عاشقم!!! عاشق یک مرد پاک.. اول دعا کن پاک شم.بعد دعاکن به عشقم برسم.. . کسی که با دیدنش یاد خدا بیفتم نه یاد گناه… اگر سال بعد همین موقع من به آرزوم برسم کل کاروان رو شیرینی میدم وبرات یه ختم قرآن برمیدارم… شما فقط قول بده یک نگاه کوچیک بهم بکنی.. گوشی رو خاموش کردم و به فاطمه دادم. 🍃🌹🍃 چقدر آروم شدم… نفهمیدم کی خوابم برد! یکی دوساعت بعد با صدای اذان از خواب بیدارشدم. انگار که مدتها خواب بودم. حتی کوچکترین خستگی وکسالتی نداشتم. بلند شدم.فاطمه در تختش نبود.رفتم وضو گرفتم و به سمت نماز خانه راهی شدم. این اولین ی بود که و میل خودم،  رغبت خوندنشو داشتم.واین حس خوبی بهم میداد. فاطمه تا منو دید پرسید: _چه زود بیدارشدی! همیشه آخرین نفری بودی که میومد نماز، از بس که خابالو وتنبلی.!! من با اشتیاق گفتم: _با صدای اذان بیدارشدم. 🍃🌹🍃 نماز رو به جماعت خوندیم و برای خوردن صبحانه به سمت غذاخوری رفتیم. فاطمه در راه ازم پرسید: _خب نظرت راجع به این سفر چی بود؟؟ من با حسرت گفتم: _کوتاه بود!! اوگفت: _دیدی گفتم با همه ی سختیهاش دل کندن از اینجا سخته؟! ان شالله بازم به اتفاق هم میایم گفتم: _ولی کل سفر یک طرف ، عکس شهید همت هم یک طرف!! باید اعتراف کنم که من فقط دیشب و با دیدن اون عکس ،شهدای اینجا رو زیارت کردم!! فاطمه خنده ی ریزی کرد وگفت: _خب پس سبب خیر شدم.خداروشکر. 🍃🌹🍃 بله!! توشه ی من از این سفر پنج روزه وپرچالش یک قرار با عکس«حاج همت» بود که نمیدونستم چقدر اعتقاد بهش داشتم!! ولی وقتی از رسیدن به آرزویی نا امیدی به هر ریسمانی چنگ میزنی حتی اگر به آن ریسمان ایمان واعتقاد نداشته باشی. روز آخر سفر بود و من در دلم اندوهی ویرانگر مستولی بود. دل کندن از آن دیار عاشقانه کار سختی بود ولی اتفاق افتاد. برعکس زمان رفت، بازگشتمان افسرده وار و کسالت آور بود همه ی واگنهای مربوط به ما سوت و کور و یخ زده بود . همه یا در خواب بودند یا در حال مرور خاطرات این پنج روز!! من در کنار پنجره سر به شیشه گذاشته بودم و در میان پچ پچ هم کوپه ای هام به کابوس هایی که در تهران انتظارم رو میکشید فکر میکردم و از وحشت رویارویی با آنها به خود میلرزیدم. هرچه نزدیکتر میشدیم این کابوس هولناک تر و ترسم بیشتر میشد. میان اضطرابم دستهای فاطمه رو محکم گرفتم و با نگاهم حسم رو منتقل کردم. فاطمه با نگاهی پرسشگر ومضطرب خیره به من ماند تا دست آخر خودم چشمانم رو به سمت نمای بیرون پنجره هدایت کردم. آهسته پرسید: _سادات جان؟ خوبی؟ بی آنکه نگاهش کنم،با نجوا گفتم: _نه!!…میترسم!!! از تهران و حوادثی که انتظارم رو میکشند میترسم..میترسم یادم بره چه عهدهایی بستم. فاطمه دستهایم رو محکم با مهربانی فشارداد -نگران چی هستی؟ هست .. هست.. هست…من هستم.. میان این اسامی یک اسم جامانده بود..زیر لب زمزمه کردم: -او چی؟؟؟ او هم هست؟؟ فاطمه شنید..پرسید: _از کی حرف میزنی؟ 🍁🌻ادامه دارد… نویسنده: .
14.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان استخوان فرد بی نماز تا حالا شنیدید؟
: وقتی‌كه به‌ ايستادی بدان كه در پيشگاه خداوند هستى و اگر او را نمى‌بينى، او تو را مى‌بيند. پس به نمازت توجه كن..🌸📿
بزرگترین‌حسرت‌قیامت‌اینه‌که؛ میفهمی‌بانمـاز تاکجـاهامیتونستی‌بالابری‌ونرفتی‌ 😔 ازهرجهنمی‌بیشتر‌آدموعذاب‌میده😓
بعد از هر حتما برای دعا کنید و بدون دعا کردن برای آن حضرت از سجاده کنار نروید..!✋🏻
اگر می خواهید در نماز بخوانید؛ پس باید برای این کار خود لذتی در نظر بگیرید. هیچ کاری را انسان انجام نمی دهدمگر در آن لذتی بیابد. شما باید لذت خواندن را درک کنید! که همواره برای خواندن آن مشتاق باشید..🤍✨