eitaa logo
༺ ོکاروان‌عاشقانོ ༻
130 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
403 ویدیو
16 فایل
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا :) ✨قرآن و عترت: @Qoran_And_Etrat 🏴هیئت انصارالمهدی(عج): @heyyat_ansaralmhd 💾گروه فرهنگی_رسانه‌ای فاطر: @fatermediagroup اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شب آخر که با هم به خط مقدم رفتیم، یکی از رزمندگان، دعای کمیل خواند، و مهدی تا آخر دعا گریه کرد و امام زمان (عج) را صدا زد. نیمه‌های شب، با وجود خستگی فراوان، سر از خواب برداشت و در سجده‌ی خضوع، گریه‌ی خوف سر داد. صبح، با صدای اذانش، رزمندگان را بیدار کرد و به نماز جماعت ایستاد. مهدی زین‌الدین فقط اهل عبادت نبود؛ اهل کار هم بود. او با این‌که فرمانده بود، هیچ ابایی از این نداشت که سنگر را جارو بزند و پتوها را جمع کند و ظرف‌ها را بشوید. @karvane_asheghan
✍ﺣﺴﺎﺳﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ... ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟ @karvane_asheghan
وقتی از عملیات خبری نبود، میخواستی پیدایش کنی، باید جاهای دنج را می گشتی. پیدایش که می کردی، میدیدی کتاب به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت که پیدا می کرد، می رفت سر وقت کتاب هایش. گاهی که کار فوری پیش می آمد، کتاب همان طور باز می ماند تا برگردد. @karvane_asheghan
🔸پدر شهید زین‏الدین که از فعّالان سیاسی و مذهبی بود، توسط ایادی رژیم دستگیر و به شهر سقّز در استان کردستان تبعید شد.آقا مهدی، در همین ایام که پدرش در تبعید بود، در کنکور سراسری شرکت کرد و رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را به دست آورد. 🔹 شهید زین‌الدین از وارد شدن به دانشگاه انصراف داده و در مغازه پدرش مشغول به کار شد. او درباره علت انصراف از دانشگاه گفته بود: «مغازه پدرم سنگر است و رژیم پهلوی با تبعید پدرم می‏خواهد سنگر محکم او خالی بماند، ولی من نمی‏گذارم این سنگر مبارزه خالی بماند». ▪️گفتنی است که در آن روزها، آن مغازه، کانون مبارزه و محلی برای پخش اعلامیه‏های علماء و فعالیت‏های ضد رژیم بود. @karvane_asheghan
شهيد زين الدين به نماز اول وقت بسيار اهميت میداد، ايشان در هر وضعيت و در هر منطقه اى كه بود به محض رسيدن وقت نماز، براى اداى فرضيه نماز مهيا مىشد.  در منطقه سرد شت تردد داشتيم ، در حالى كه جاده ها و محورها از لحاظ امنيتى تضمينى نداشت و از جهت فعاليت گروهك هاى ضد انقلاب بسيار آلوده بود. موقع نماز شد، ايشان در همين اوضاع سريع ماشين را نگه داشت و كنار جاده به نماز ايستاد.  پس از شهادتش ، يكى از برادران در عالم رؤيا او را ديد كه مشغول زيارت خانه ى خداست ، وعده اى هم دنبالش بودند، پرسيده بود: «شما اينجا چه كاره ايد؟!» گفته بود: «به خاطر آن نمازهاى اول وقتى كه خوانده ام ، در اينجا فرماندهى اينها را به من واگذار كرده اند @karvane_asheghan