؛کاتوره
حسودی نکن به دوستم عه .
تا فاطمه رو میبینه : عه دوستم اومد بیا پیشم دوستم .
بابا من اصلا برگام ریخت اینجوری شد . اون دستشو فرو کرد تو کلیهش بعد همچنان زنده موند و حتی اومد کشتش . بنظرت یوهان هم یه رگه های ماورایی داره؟