eitaa logo
ڪُلُـﻧآ فَـנآڪ ﯾآ زِﯾﻧَب‹ـس
289 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
19 فایل
💕°•﷽•°💕 سݪام ࢪفیق جانا:)🌿 ‹شرو؏ـمون:²⁹'⁷'¹⁴⁰¹💕🗞 پاﯾاﻧموטּ:شه‍ادتموטּ انشاءاللّٰه:)💔 لف ﻧده‍ بمونے قشنگ ٺࢪھ!:) +ڪپے حلالت مؤمن❕
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
چشمم از دوری تو خسته و باران زده است مثل باریدن ابیات بر این دفتر شعر شاعر محمدمهدے سفیدگࢪ 📢📣قابل توجه علاقه مندان به شعر و عکس نوشته اشعار این کانال دارای طبقه بندی فوق احساسی می باشند لطفا مراقب باشید (🚫البته اگه علاقه نداری یه سر بزنی قطعاً علاقه مند میشی😉 امتحانش ضرر نداره😇🚫) کانالی تهیه شده که شعر ، عکس نوشته ، پروفایل ، مداحی و... قرار میگیرد همه ش منتخب با موضوعات: ‌‌○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2319581341C61724ca278 ○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ منتظرتون هستیم😍
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
چشمم از دوری تو خسته و باران زده است مثل باریدن ابیات بر این دفتر شعر شاعر محمدمهدے سفیدگࢪ 📢📣قابل توجه علاقه مندان به شعر و عکس نوشته اشعار این کانال دارای طبقه بندی فوق احساسی می باشند لطفا مراقب باشید (🚫البته اگه علاقه نداری یه سر بزنی قطعاً علاقه مند میشی😉 امتحانش ضرر نداره😇🚫) کانالی تهیه شده که شعر ، عکس نوشته ، پروفایل ، مداحی و... قرار میگیرد همه ش منتخب با موضوعات: ‌‌○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2319581341C61724ca278 ○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ منتظرتون هستیم😍
‹ رمانِ مدافعِ عشق › ژانر: 👩🏻‍💻نویسنده: افسران جنگ نرم خلاصه رمان: سرگذشت دو دخترجوان، دوست که علاقه مند به فعالیت درسازمان های امنیتی واطلاعاتی هستند ، و در راه رسیدن به اهدافشون با موانعی مواجه میشن گاهی دلسرد می شوند اما امیدشان را از دست نمی دهند ، گاهی عاشق میشوند اما به پاکی عشقشان خیانت می کنند . کی میداند آخر سرنوشت زندگانی شان چه می شود ...(: _______________________ - من میخوام برمم چرا نمیذاری رسول آخههه! ... - چرا این بازی کثیفو راه انداختی؟! ... - یعنی باید به عنوان دوتا نفوذی بریم تو سازمانشون؟ ... - وقتی خیلی بچه بودیم با هم نامزدمون کردن ... - نباید از خواهرت دفاع کنی؟! ... - از فرزند ناخلفی مثل تو کمتر از اینم توقع نداشتم ... -کما برای چی؟؟؟ یه گلوله خوردن چی داره مگه که ... - با دستای خودم میکشمت! ... - هر بلایی سرش بیاد خونش گردن توئه ... - من این قاتل زنجیره ای رو که جلوم وایساده نمیشناسم ... - خواهر من به تو چه ربطی داره که ازش دفاع میکنی؟ ... - دختره ی لوس بی دست و پا ... -تموم شد...دیگه همه چی تموم شد...راه برگشتی وجودنداره... -داری زودقضاوتم میکنی... -ما...ما...ن به قلم: افسران جنگ نرم https://eitaa.com/Qarar_hemishhgi
هدایت شده از تبادلات گسترده تایم «جمعه»
چشمم از دوری تو خسته و باران زده است مثل باریدن ابیات بر این دفتر شعر شاعر محمدمهدے سفیدگࢪ 📢📣قابل توجه علاقه مندان به شعر و عکس نوشته اشعار این کانال دارای طبقه بندی فوق احساسی می باشند لطفا مراقب باشید (🚫البته اگه علاقه نداری یه سر بزنی قطعاً علاقه مند میشی😉 امتحانش ضرر نداره😇🚫) کانالی تهیه شده که شعر ، عکس نوشته ، پروفایل ، مداحی و... قرار میگیرد همه ش منتخب با موضوعات: ‌‌○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/joinchat/2319581341C61724ca278 ○●••••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••••●○ منتظرتون هستیم😍
هدایت شده از ••بنرای‌تبادلات‌گسترده 𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨:)✨
تموم عشقشون تله بود:)! پایم را مقتدر بر درون اتاق گذاشتم...همانگونه که حدس میزدم به شدت مقاومت میکرد...میدانستم هیچگونه تسلیم همجنس خودش نمیشود...شاید از جا خوردنش که مرا در این نقش دیده بود قلبم به قفسه سینه ام میکوبید...شاید هم از اشک های مظلومش که کل این عشق را به اتش کشیده بود هراسان بودم...همانگونه که شاهد گرفتن اسلحه به سمت خودش بودم از انجام هرکاری مَنعش کردم...به ناچار دستش را نشانه گرفتم و با اولین گلوله اسلحه افتاده از دستش را به سمت خودم کشیدم...بی توجه به ناله ها و خونریزی دستش ، وحشیانه بازو های زنِ مقابلم را گرفتم و محکم لب زدم؛ +راه بیافت! https://eitaa.com/joinchat/2570911907C504cea0680 فصل‌دوم‌رمان‌ب‌زودی🤌🏿. . ‌.
هدایت شده از سه‌ساعته‌𝐌𝐚𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐧𝐨✨:)
- هاے- مذهبے❣🌪 رو بهش توپیدم... توقع که نداري بیام به اون مرده ها دست بزنم ببینم واقعاً مردن یا دارن نقش بازي می کنن تا ما بترسیم! خودت برو دست بزن.اگرم اون دنیا خدا گفت چرا دست زدی‌من رو بهش نشون بده بگو تقصیر این بود. خودم شهادت می دم بی تقصیر بودي. - خانوم محترم.به جای این حرفا بیاین کمک این بنده هاي خدا. با پر رویی گفتم: مارال هستم.مارال صداقت پیشه. همونجور که جای دیگه اي رو نگاه می کرد نفس عمیقی کشید و بعد با لحن آرومی گفت. - می شه بیاین کمک خانوم صداقت پیشه؟ از لحن آرومش خوشم اومد.دلم نیومد دست تنها بذارمش.تعداد اون آدما زیاد بود و شاید به تنهایی نمی تونست همه رو چک کنه. در حالی که سعی می کردم با اون پاشنه های بلند تعادلم رو رو سطح کج زمین هواپیما حفظ کنم به طرفش رفتم و با لحن نرمی گفتم: من – اگر حالم بد شد ادامه نمی دما! سری تکون داد و جلوتر از من راه افتاد. هنوز کمی بد راه می رفت.معلوم بود زخم پاش اذیتش می کنه... با دلسوزي گفتم: من – پاتون هنوز درد می کنه؟ سرش رو به طرفم چرخوند.... ادامش‌سنجاقه‌تو‌این‌کانال(:👇🏻 ☘|@khacmeraj رمان‌جذاب‌و‌پرطرفدار‌ ❤️ وجذاب😌 ازدستش نده این قصه ی ناب رو🙊🙈😻 رمان درکانال سنجاق شده🖇🧷