eitaa logo
کتاب و کتابخوانی
44.9هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
652 ویدیو
1.3هزار فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/b38D.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
202030_1388838615.pdf
845.8K
📚عنوان کتاب : پائیز را فراموش کن ✍️نویسنده: فهیمه رحیمی 📖موضوع: رمان 📄تعداد صفحات : 137 صفحه 📚 @ketab_Et
💠 مراحل اخلاق در قرآن اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در سیر و سلوك الی الله موانع نظری و عملی زیادی وجود دارد، كه سالكان باید آن‌ها را خوب بشناسند و با راه‌های مانع‌زدایی و مراحل این سیر آشنا شوند و پس از «تخلیۀ» حرم هستی خویش از رذایل اخلاقی، به «تخلیۀ» آن به فضایل اخلاقی بپردازند. یازدهمین دفتر از مجموعۀ «تفسیر موضوعی قرآن كریم»، به این رسالت مهم ‌‌می‌پردازد و در سه بخش و چندین فصل به موانع نظری و عملی سیر و سلوك، مراحل مانع‌زدایی از سیر و سلوك و مقامات عارفان و مراحل سیر و سلوک می‌پردازد. 📚 @ketab_Et
این که گفته میشود در شبانه‌روز سرانه‌ی مطالعه‌ی کتاب فلان مقدار است، اینها آمارهای راضی کننده‌ای نیست؛ خیلی بیشتر از این باید باشد. ۱۳۹۰/۰۴/۲۹ «بیانات در دیدار مسئولان کتابخانه‌ها و کتابداران» ‌ 📚 @ketab_Et
آیت الله العظمی جوادی آملی: «اگر ـ إن شاء الله ـ انسان در روز کارهای مثبتی کرد خدا را شاکر باشد، نعمت خوبی به او رسيد، اگر نماز شکر نتوانست، سجده شکر بجا بياورد.يک درس خوبی فهميد، درس خوبی گفت ،کتاب خوبی فهميد، کتاب خوبی نوشت، اولين کار نماز شکر يا سجده شکر باشد: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ﴾[۱]» درس فقه ۹۴/١٠/٩ [۱]سوره ابراهیم آیه ۷ 📚 @ketab_Et
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻امام على عليه‌السلام: طُوبى لِمَن أَخلَصَ لِلّهِ عَمَلَهُ و َعِلمَهُ و َحُبَّهُ وَ بُغضَهُ و َأَخذَهُ و َتَركَهُ وَ كَلامَهُ و َصَمتَهُ و َفِعلَهُ وَ قَولَهُ؛ ✳️ خوشا به سعادت كسی كه عمل، علم، دوستى، دشمنى، گرفتن، رهاكردن، سخن، سكوت، كردار و گفتارش را براى خدا خالص گرداند. 📚 تحف العقول، ص ۱۰۰ ‌ ‌ 📚 @ketab_Et
ایرانی تلنگر شهید: گاهی عشق پا را فراتر از واقعیت گذاشته و در دنیای غیر از آنچه پیرامون ما هست رخ می دهد، برای عاشق بودن باید پاک بود و برای این پاکی هم یک تلنگر کافی است … 📚 @ketab_Et
202030_1750554556.pdf
1.65M
دانلود رمان تلگنر شهید:
202030_1981732265.apk
625.9K
دانلود رمان تلگنر شهید:
[ سر بر دامان ماه ] 📙معرفی کتاب👇 کتاب «سر بر دامن ماه» زندگی «بانو حٌدیث» همسر امام هادی، مادرِ امام حسن عسکری و جده قائمِ آل محمداست . زنی که در اوج لطافت و مادری، با اراده‌ای پولادین مقابل عباسیان و فرزندش جعفر ایستاد و اجازه نداد آنان ریشه شک را آبیاری کنند و کمر به نابودی اعتقادات شیعیان ببندند. این رمان جذاب از زمانی شروع می شود که بانو حدیث به همسری امام حسن عسگری(علیه السلام) در می آید و حسادت کنیز دیگری به نام قبیحه که زمانی رفاقتی با او داشته است را برمی انگیزد، دشمنی با بانو حدیث آغاز می شود. بانو ماجراهای زیادی تا به امامت رسیدن امام زمان (علیه السلام) از سرمی گذراند و به عنوان وصی و جانشین فرزندش معرفی می شود. 📚 @ketab_Et
📙روزانه ساعتهای متوالی تلویزیون می بینیم، فیلم تماشا می کنیم، صفحات مجازی را می چرخیم، موسیقی گوش می کنیم و درباره ی مفید بودن یا نبودنش از خودمان سوالی نمی پرسیم. 🖌اما تا پای کتاب به میان کشیده می شود، می پرسیم " حالا این کتاب مفید و جذاب هست یا نه؟! " بی شک تعداد کتاب های غیر مفید کمتر از فیلمها و سریالهای بی فایده است و احتمال مفید بودن یک کتاب ناشناخته بسیار بیشتر از احتمال مفید بودن یک فیلم است. در این مورد وسواس را کنار بگذاریم. 📚 @ketab_Et
[ زن آقا ] 📙معرفی کتاب👇 خاطرات سفر، حضور و زندگی با یک طلبه جوان که برای اولین بار به سفر تبلیغی رفته است. زن و شوهری طلبه همراه با فرزندانشان برای ایام ماه مبارک رمضان به نقطه ای در جنوب ایران سفر می کنند. در این سفر علاوه بر مهربانی و مهمان نوازی مردم تجربه و اتفاقاتی برایشان رقم می خورد که به پخته شدن آنها کمک می کند. برشی✂️ از کتاب ظهر بود. قبل از نماز در زدند. پیرزن آبله رویی بود. گیس‌های حنا بسته‌اش را از وسط باز کرده بود. جثه درشتی داشت. چادرش را به گردن بسته و یک آفتابه روی دوش گرفته بود. فهمیدن حرف هایش از بقیه راحت تر بود. واضح و کم لهجه صحبت می‌کرد. جلوی در می‌خواست دستم را ببوسد که اجازه ندادم. اخم هایش را کشید توی هم و گفت حتما توی گوش سیدعلی باد رفته یا بهش بو خورده و یک سری تشخیص‌هایی که ازش سر در نمی‌آوردم. آفتابه را داد دستم و گفت: «این کریشکه! بچه را می‌بری حمام. خوب سر و بدنش رو می‌شوری. آخرِ کار این آفتابه رو می ریزی روی تمام بدنش. فهمیدی؟» اسمش چقدر هندی بود. و هند چقدر به جادو و اینجور خرافات نزدیک. لابد یک جوری آن محلول به جادو و جنبل مرتبط بود. توی آفتابه را نگاه کردم. آبِ سیاهی لب پَر می‌زد. بوی عجیب و تلخی داشت. ترکیب پودر بال مگس با استخوان مارمولک آفریقایی و خون پشه!؟ تصورش هم چندش آور بود. 📚 @ketab_Et