eitaa logo
کتاب و کتابخوانی
465 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
160 ویدیو
484 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💠فاصله سنی بین بچه‌ها کم بود و تعدادشان زیاد اما من سعی می‌کردم هیچ وقت از زندگی ننالم که مبادا همسرم را بر هم بزنم برای اینکه بار زندگی بر دوشم سنگینی نکند بچه‌های بزرگتر را در خانواده شریک می‌کردم این شد که توانستم با و احترام به همسرم به او در اداره امور بیرون و داخل منزل کمک کنم 💠در یکی از روزهای تابستان ۱۳۳۹ متوجه شدم که فرزندم را باردار هستم خواب و بیداری‌های شبانه و دوران سخت بارداری خسته‌ام کرده بود ،تصمیم گرفته بودم به همین قناعت کنم اما یادآوری جمله همسرم که «برگی از درخت نمی‌افتد مگر به خواست خدا» خستگی ام را از تنم ربود به خدا شدم و از سویی آموخته بودم در برابر نعمت‌های خدا شکرگزار باشم 💠 در همین حال و هوا بودم که در خانه به صدا در آمد سعی کردم از این بارداری فعلاً با کسی حرف نزنم و خیلی تلاش کردم طبیعی جلوه بدهم 💠همسرم بود, من تاکنون هیچ چیزی را از او پنهان نکرده بودم و از طرفی مطمئن بودم اگر بفهمد باردار هستم خوشحال می‌شود ,زیرا او معتقد بود هرچه باشد است و همیشه در دعاهایش این را از خداوند می‌خواست و به همین خاطر در به دست آوردن نان حلالش تلاش می‌کرد... 📚حسین پسر غلامحسین «زندگی نامه و خاطراتی از شهید محمد حسین یوسف الهی(رفیق حاج قاسم)» ✍مهری پور منعمی 📖صفحه۱۹_۱۸ 📚@Ketab_Va_Ketabkhani