eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.6هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2هزار ویدیو
122 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🟢دست در درستان (عج) 📜شب جمعه بود؛ دلش هوایی زیارت، قدم‌هایش راهی . بین راه با مرد عربی همراه شد. گرم صحبت شدند. سوالی پرسید که تا آن لحظه جوابی برایش نیافته بود. عرب ناشناس اما جوابش را گفت؛ دقیق و موشکافانه؛ حتی گواه حرفش را هم گفت: فلان کتاب، فلان صفحه، فلان سطر. به فکر فرو رفت: نکند این مرد، (عج) باشد؟ پرسید: می شود امام زمان(عج) را دید؟ جواب شنید: چطور نشود؟! اکنون دستش در دستان توست. جواب امام (عج)، هوش از سر برد؛ زمین افتاد. به هوش که آمد، آن غریبه آشنا را دیگر ندید. به خانه برگشت. سراغ کتاب‌هایش رفت؛ پاسخ سوالش را یافت. همان کتاب، همان صفحه، همان سطر. ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/756 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
🟢ماجرای (عج) با و 📜می‌خواستند زمین‌هایشان را غصب کنند. اعتراض‌ها، فایده نداشت. متوسل شد به ولیّ عصر(عج). عریضه‌ای نوشت و انداخت به آب. بعد هم راهی قبرستان تخت فولاد شد. گوشه خرابه‌ای، مشغول شد به تضرع و راز و نیاز. ندبه می‌خواند و ندبه می‌کرد. رسیده بود به این فراز که: هَلْ إِلَيْكَ يَا ابْنَ أَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى‏... تکرار می‌کرد و اشک می‌ریخت. صدایی شنید. سیدی بزرگوار، در هیبتی عربی، سوار بر اسبی ابلق؛ با همان جمالی که بارها در عالم خواب دیده بود. سوار، نگاهی به او کرد و غایب شد. با همان یک نگاه، قلبش آرام گرفت. فهمید که عنایت حجّت خدا نصیبش شده. شب بعد، اثر لطف و نگاه مهربان امامش را دید. مشکلش کاملاً حل شده بود. ♻️برگرفته از: 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 http://ketabejamkaran.ir/756 📘📘📘📘📘 ♦️ ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran