eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
2.5هزار ویدیو
128 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 آیین رونمایی از کتاب 📚با موضوع زندگی شهیدان ، و شهدای دبیرستان علویان با لهجه شیرین همدانی، 🔆با حضور: نویسنده اثر: 🗓یکشنبه 9 مهرماه 🕦ساعت 10 صبح 📌سالن همایش‌های دانشگاه علوم پزشکی همدان ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 🔰، حتی با ذکر یک صلوات. 🌹شهید مهدی زین الدین: هر گاه در شب جمعه شهدا را یاد کنید؛ آن‌ها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند! 📖خیسی دور دهانش را با آستین‌هایش گرفت و برگشت، دید اسماعیل است. نگاهی بهش کرد و گفت: «تو بسیج چه کارهایی می‌کنن؟ بهم کارت بسیج هم می‌دی؟ پسری که چند روز پیش آمد سخنرانی کرد هم بسیجیه؟» اسماعیل خندید. شیر آب‌هایی را که چکه می‌کردند، سفت کرد و گفت: «بعد ساعتِ آخر بمان.» و دور شد. جلیل دهانش را زیر شیر آب برد و سیر که شد، گفت: «آب هم آب‌های قدیم. خدایا شکرت.» رو کرد به محمدحسن که توی فکر بود و گفت: «از مادرت تشکر کن. لقمه‌ت خیلی مایه داشت. پرِ پنیر و گردو بود. فردا بازم می‌آری؟ بی‌زحمت لقمه منِ جدا بذار. » بعد خندید و گفت: «هی! دارم با تو حرف می زنم‌ها. چیه؟ اسماعیل تو رو هم سِحر کرد؟ تو هم ماخوای بیای بسیج؟ بیا. خیلی جای باحالیه. بچه های گُلی داره. این اسماعیل هم از حق نگذریم، بچه خوبیه. من که خیلی ماخوامش. بامرامه، می‌دانی؟» شهید 📙 🖋 برای خرید کتاب کلیک کنید👇 https://ketabejamkaran.ir/139411 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran