eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.8هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
128 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
ا❁﷽❁ا 🗓 📚🍉 📖صدیقه نتوانست جلوی اشک‌هایش را بگیرد. اشک‌هایش جوشید و صورتش را خیس کرد. اکرم‌خانم سر او را بغل گرفت. - امیدت به خدا باشه...بابابزرگت برمی‌گرده. -می‌دونستم اونها ساواکی بودن که بابابزرگ رو بردن. صدای در خانه بلند شد. کسی با مشت و لگد به آن کوبید. اکرم‌خانم او را دلداری داد: - نترس دخترم. قبل از آن‌که اکرم‌خانم در را باز کند صدای همهمه از پشت در بلند شد. چندتا از مردهای محله داشتند اعتراض می‌کردند. - این چه جور برخورد با مردمه؟ - چرا آنها رو راحت نمی‌ذارین؟ - مگه شما رحم و مروت ندارین؟ اکرم‌خانم در را که باز کرد، صداها خوابید. مرد شکم‌گنده‌ای جلو در ایستاده بود. تا صدیقه را دید، به مرد کوتاه‌قد دیگری که همراهش بود اشاره کرد: - اول او رو بیرون بنداز و بعد در خونه رو مهر و موم کن. 📘 🖋 ا🛒خرید کتاب: 🔗http://ketabejamkaran.ir/109798 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
ا❁﷽❁ا 🗓 📚🍉 📖آن شب‌ها همۀ مردم مشهد که نَه همۀ مردم ایران می‌شدند یک حنجره و فریاد می‌زدند «الله‌اکبر.» پرستو هم مثل من و امیرها «الله‌اکبر» گفتن را دوست داشت. شاید آن‌ها هم مثل من وقتی در کنار بقیۀ مردم قرار می‌گرفتند، احساس قدرت می‌کردند. احساس اینکه دیگر کسی حریفشان نیست و به‌زودی شاه ستمگر را از کشورمان بیرون می‌کنیم و آزاد می‌شویم. آن‌وقت با خیال راحت مثل قبل هر روز می‌رویم مدرسه و دیگر صدای شلیک گلوله‌ای نیست که ما را بترساند. 📘 🖋 ا🛒خرید کتاب: 🔗http://ketabejamkaran.ir/102584 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
🌷 رسیدیم به و 45مین سالگرد ⁉️ تا حالا به این فکر کردید که حلقه اتصال انقلاب ما به (عج) چیه؟ 🤔 اینکه فقط برای ظهور کنیم و حضرت باشیم کافیه؟ ♻️توی پست امشبمون از رابطه با (عج) و وظیفه ما برای تحقق این آرمان خواهیم گفت. ⏳حدود ساعت 8 شب، منتظر باشید...⏳ ✅ کانال رسمی انتشارات کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
📖صدای شلیک تیر آمد. صدیقه به اطرافش نگاه کرد. اما چیزی ندید. زن و مرد سرجایشان ایستادند. زنی که بچه کوچکش در بغلش خوابیده بود، در پناه دیواری نشست و با نگرانی گفت : قم هم شده مثل همه شهرها. مرد کراواتی جلو آمد : «یک مشت بچه که نمی تونن حکومت والاحضرت رو به خطر بندازن.» زن که ترسیده بود بچه‌اش را در آغوش فشرد و تند و تند رفت. انگار از اینکه حرفش را مرد غریبه‌ای شنیده بود احساس ناامنی می‌کرد. 🍉 🗓بمناسبت 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/109798 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
📖روزنامه اطلاعات سر میز است. آن را برمی‌دارد و وانمود می‌کند که دارد می‌خواند. -نخوانده ای تمیسار؟ -نه اهمیتی به این ها نمی‌دهم اعلی حضرت. هفتاد به سی دروغ است. ترکیب صورتش همان است. ترکیب صورت یک شاه. یاد وقتی به خیر که بی‌تجربه بود وخجالتی. نه الان که رد سایه زن‌های وزرا را توی هوا می‌زند. باز سرش را می‌کند توی روزنامه: با وجود سوء قصد به جان یکی از نظامیان عالی رتبه کشوری و لشکری، با درایت ماموران محافظ و جان فدای شاهنشاهی، ایشان هیچ صدمه‌ای ندیده. ضارب بلافاصله دستگیر شده و در انتظار محاکمه به سر می برد. 🍉 🗓بمناسبت 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/88705 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran
📖سال 57 است و روز بیست و دوم بهمن. ظهر است و صدای زیبای الله اکبر. خورشید بر قله‌ی آسمان نشسته و مثل دماوند، غرق تماشای تهران. ساعت دو بعد از ظهر می‌شود. همه جای ایران رادیوها روشن است. گوینده خبر می‌گوید: «شنوندگان عزیز! توجه فرمایید اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است.» ایران لبخند می‌زند و با چشمان خیس به سجده می‌افتد. نسیم پیروزی بر لاله‌های سرخ پرپر بوسه می‌زند. همگی به میدان شهیاد آمده‌ایم. مردم لبخندزنان و اشک ریزان زمزمه می‌کنند : در بهار آزادی جای شهدا خالی.... 🍉 🗓بمناسبت 📘 🖋 برای تهیه کتاب کلیک کنید👇 🔗https://ketabejamkaran.ir/99379 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabejamkaran