eitaa logo
کتاب جمکران 📚
9.7هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
128 فایل
انتشارات کتاب جمکران دریچه‌ای رو به معرفت و آگاهی بزرگترین ناشر آثار مهدوی ناشر برگزیده کشور فروش کتاب و استعلام موجودی 📞02537842131 ارتباط با مدیرکانال 09055990313📱 🧔🏻 @ketabejamkaran_admin ⏰ ۸ الی ۱۵ 🏢قم، خیابان فاطمی، کوچه ۲۸، پلاک ۶
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 🖋 🔸روایت زندگی طلبه جوانی است که علی‌رغم مشکلات فراوانی که در زندگی دارد و موانعی که بر سر راهش قرار دارند پشت به نداشته‌هایش کرده و با تکیه به هر آنچه دارد ادامه مسیر می‌دهد و با تکیه بر همین داشته ها است که راهی نو برای ادامه شغلش پیدا می‌کند. 🍉برشی از کتاب: یک مشت خرت و پرت و لباس و شانه و این جور چیزها را توی کیف لپ‌تاپم ریختم. مقداری از شهریه‌ام که مانده بود را هم گذاشتم توی جیبم. به لیلا فکر می‌کردم و اینکه الان دیگر همان خانوادۀ درب و داغونم را هم می‌خواهم رها کنم و تنها بروم سراغش. آهسته درِ اتاق و بعد درِ هال را باز کردم. کفشم را پوشیدم و با قدم‌هایی آرام به طرف در حیاط رفتم. به در که رسیدم، دیدم بابا لنگرش را انداخته و قفلی کتابی به آن زده است... 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: نوجوان 👩🏻🧑🏻 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: جوان👨🏻👩🏻🧔🏻🧕🏻 تهیه کتاب : 🔗https://ketabejamkaran.ir/7979 📕📕📕📕📕 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran
ا❁﷽❁ا 📙 📚چپ دست ها عاشق می شوند که پیش از این نام داشت درباره شخصیتی به نام شهاب است که لکنت زبان دارد. شهاب طلبه جوانی شده است و به خاطر لکنت زبانش نمی تواند سخنرانی کند و به تبلیغ برود. تااینکه متوجه می شود راه هایی دیگری هم برای تبلیغ وجود دارد… واز طریق هنرش شروع به تبلیغ می کند. 🍉برشی از کتاب: دوران کودکی‌ام را با لیلا گذراندم. هر روز ماشین خاور پلاستیکی‌ام را دست می‌گرفتم و به خانه‌شان می‌رفتم. از زیر درخت زیتون، آن را پر از خاک و سنگریزه می‌کردم و پیش بوتۀ گُل یاس خالی می‌کردم؛ درست درِ کارخانۀ شکلات‌سازی لیلا. آن وقت او گرۀ روسری زردِ گل نارنجی‌اش را سفت می‌کرد و با ظرافت دخترانه‌اش یک شکلات به راننده می‌داد و یکی خودش می‌خورد. اگر یک شکلات بیشتر نداشت، همان را با هم نصفش می‌کردیم. اگر هم کلّاً شکلات نداشت، پوستی پیدا می‌کرد و داخلش سنگی می‌گذاشت و دستمزدم را می‌داد. 🛒https://ketabejamkaran.ir/118227 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran