eitaa logo
کتابخانه دنج📚
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
637 ویدیو
793 فایل
کتاب راستگوترین،بی توقع‌ترین،مفید‌ترین و همیشگی‌ترین رفیق برای هر انسان است. 🖎شکسپیر لیست کتابهای قرار داده شده در: @ListKetabha
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا من برای این به "دنیا آمده ام" تا صبح را ببینم ، یک هوای تازه فرو برم یک آواز دلنشین بشنوم و "تمام چیزهای دیگر" را فراموش کنم ... صبح زیبای پاییزیتون بخیردوستان 🌸🍃🌺🍃🌸🍀🌺🍀🌸 @KetabkhaneDenj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🌺✨ســـلام 🍃✨روزتـــون 🌺✨پر از خیر و برکت 🍃✨امروز چهارشنبه↶ ✧ 25 مهر 1403 ه.ش ❖ 12 ربیع الثانی 1446 ه.ق ✧ 16 اکتبر 2024 میلادی ┄┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄┄┄ 🌺✨↯ ذڪر روز ؛ 🍃✨《 یا حَیُّ یا قَیّومُ 》 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎ @KetabkhaneDenj ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از داستان‌های زیبای پروین اعتصامی: پیرمرد تهیدستی زندگی را در فقر و تنگدستی می‌گذراند و به سختی برای زن و فرزاندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می‌ساخت. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و به سوی خانه دويد. در همان حال با پروردگار از مشکلات خود سخن می‌گفت : و برای گشایش آنها فرج می‌طلبید و تکرار می‌کرد: ای گشاینده گره‌های ناگشوده، عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای پیرمرد در همین حال بود که ناگهان گره‌ای از گره‌های لباسش باز شد و تمامی گندم‌ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت و غمگین شد و رو به خدا کرد و گفت : من تورا کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز؟! آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود پیرمرد بسیار ناراحت نشست تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی ظرفی از طلا ریخته اند. پروین اعتصامی : تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح را ... @KetabkhaneDenj
📚 یادمان باشد دلتنگی زمان دارد اگر در زمان مخصوص به خودش میل نشه و دیده نشود دیر یا زود سرد میشه و تبدیل میشود به سنگدلی... سنگدلی، شبه دل تنگیست.. دلتنگیهایی که در بی کسی و تنهایی جان داده اند... قبل از اینکه دوستی دلسنگ بشود او را در زمان دلتنگی دریابیم... 📖قانون های نانوشته ✍🏻
اگر برای کسی مهم باشی او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد نه بهانه ای برای فرار و نه دروغی برای توجیه... 📙 👤 @ketabbuz
📚 خاطرات از درون شما را گرم می‌کنند ، اما در عین حال شما را پاره پاره می کنند ... 📖کافکا در ساحل ✍🏻
📖صندلی‌ ها 📝معرفی کتاب اوژن یونسکو در کتاب صندلی‌ها با زبانی طنزآمیز، نمایشنامه‌ای کمدی تراژیک را به نگارش درآورده که پیرمرد و پیرزنی می‌خواهند درباره‌ی درس‌هایی که در طول عمرشان به دست آورده‌اند صحبت کنند. ماجرا از آنجایی شروع می‌شود که مهمانان آن‌ها از راه می‌رسند و خانه پر از هیاهو می‌شود. پیرمرد و پیرزن نمایش، حافظه خوبی ندارند و بسیاری از خاطرات خود را ناقص به یاد می‌آورند. بااین‌حال، پیرمرد مصمم است فلسفه خود را که پس از سال‌ها زندگی به آن رسیده است، در اختیار دیگران قرار دهد. به‌همین دلیل، زوج سالخورده مهمانانی را دعوت می‌کنند که به‌نظر می‌رسد خیالی باشند و برای هرکدام یک صندلی در نظر می‌گیرند. همچنین، پیرمرد سخنرانی را دعوت کرده است تا از طرف او فلسفه‌اش را برای مهمانان توضیح دهد. هنگامی که سخنران، که برخلاف مهمانان انسانی واقعی است، وارد می‌شود، پیرمرد و پیرزن با خیال راحت صحنه را ترک می‌کنند و همه‌چیز را به او می‌سپارند. اما سخنران چه فلسفه‌ای را به مهمانان ارائه خواهد داد؟ ✍🏻اوژن یونسکو @KetabkhaneDenj