🌷انتشار به مناسبت سالگرد شهادت شهید
من شنیدم سرعشاق به زانوی شماست...🌹
و از آن روز سرم میل بریدن دارد...
☘️نجیب و سر به زیر بود . در اولین باری که او را دیدم ، مجذوب #نجابت و ادبش شدم . ظاهر و باطنش یکی بود و اهل تظاهر نبود .
☘️یک سال و نیم اورا می شناختم. با هم همکار بودیم . من مزون لباس عروس داشتم و او خیاط بود . به خاطر رابطه کاری که با او داشتم خصوصیات خوب و بدش را شناخته بودم اما خصوصیات مثبتش بارز تر بود . سال ۸۸ ازدواج کردیم . و #بی_ریایی او سبب ازدواج مان شد .
☘️ زمانی که خواست به سوریه برود ، به هیچ کس نگفت حتی به من . به اسم یک مهاجر که قبلاً اعزام شده بود ، با پاسپورت او رفت . شباهت بسیار زیادی با اون مهاجر داشت .
☘️۹۵٫۷٫۱۰بود . هیچ وقت تاریخ آخرین روز ، یادم نمی رود . خداحافظی کرد و گفت می خواهد برای مسابقات ورزشی به یکی از ورزشگاه های تهران برود که گوشی در آنجا آنتن نمی دهد .
☘️در راه رفتن باید برای پسر خاله اش ، لباسش را آماده میکرد ، در راه مغازه اش ، دختر خاله اش را دید . به او گفت :«من می خواهم بروم #بهشت ...»
دختر خاله اش هم خندید .
☘️۹۵٫۷٫۲۰ به شهادت رسید .
پس از دوماه و نیم پیکرش مفقود بود که در یک گور دسته جمعی در مکان شیخ سعید حلب ، در تفحص #حلب، پیکر پاکش پیدا شد .
☘️ در معراج الشهدا خیلی اصرار کردم پیکر را باز کنند تا ببینم آیا او واقعا همسرم هست یا نه ؟ از من اصرار از مسئولین معراج انکار ...
که گفتند : محمود آقا مثل آقا امام حسین علیه السلام #بی_سر است .
✍🏻 دلتنگی های یک مادر هیچ وقت تمامی ندارد و به اتمام نمی رسد ...
هنوز هم دلم میخواهد خبر شهادتش
حقیقت نداشته باشد .یکبار دیگر او را در آغوش بگیرم .
«گلی گم کرده ام می جویم او را ،
به هر جا می روم می بویم اورا ...
✍🏻با بقیه فرزندانم تفاوت هایی داشت . همیشه دنبال لقمه حلال بود و تمامی تلاشش را میکرد که لقمه ای پاک بر سر سفره خانواده اش ببرد .
☘️ مرا برده بودند جای خانه مادرم و می گفتند: از این درخت توت بخور !
با کمال ناباوری به شاخه هایش نگاه کردم که رنگ آنها قرمز بود . می خواستم به آن آقایِ روبند زده، بگویم که ... یک دفعه ناپدید شد .
در حالت #خواب بودم ، نمی توانستم بلند شوم .
☘️سه چهار روزی از خوابم گذشت که کم کم خبر ها بیشتر بیشتر شد . دل منِ مادَرْ #بی_تاب بی تاب تر ...
☘️ همسرشهید میگوید: پرهام داشت داخل اتاق حرف میزد . وارد اتاق شدم تا ببینم با چه کسی حرف میزند ،گفت : دارم با #باباحرف میزنم !
☘️هر وقت دلتنگش میشوم ، رو به رو عکسش می نشینم و با او حرف میزنم ، درد و دل میکنم .
هر وقت مشکلی برایم پیش می آید قبل از اینکه بر سر مزارش بروم و به او بگویم ، مشکل حل میشود .
الحق و الانصاف شهدا #عندربهم_یرزقون_اند...
#خواهران
#چهارشنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمود_سالاری
#کانون_خادمین_شهدای_گمنام
🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبههای_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #مدافع_حرم🌹 🔔 زمان: امروز چهارشنبه ۲۴ فر
📷 #چهارشنبههای_شهدایی
⏰ چهارشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۱
🔷 دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم سردار سید حسین حسینی
😷 با رعایت پروتکل های بهداشتی و فاصله اجتماعی 😷
#خواهران
#چهارشنبه_های_شهدایی
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
📷 #چهارشنبههای_شهدایی ⏰ چهارشنبه ۲۴ فروردین ماه ۱۴۰۱ 🔷 دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم سردار سید
بسم رب الشهدا
🌷شهید سیدحسین حسینی🌷
#پدر_فاطمیون
✍ متولد سال ۱۳۴۵ بود.
در سنین کودکی پدرش را از دست داد و به همراه عمویش از عراق به ایران آمد و ماندگار شد.
در تهران علاوه بر تحصیل به کار مرغداری مشغول بود و به مشهد که آمد، خیاطی را پیشه خود کرد.
✍ از مراسم عقد با همسرش یکسال بیشتر نگذشته بود که دلیرانه به صفوف جبهه حق علیه باطل پیوست و دوشادوش همرزمان ایرانی در برابر بعثیها جنگید.
و توجه میدانی از دل هـمـسـری که بـه جای خوشگذریها و مصاحبت های دوران عـقـد، دعاگوی همسری باشد که جهاد در راه خدا، ماه عسل است.
بعد از بازگشت از جبهه، زندگی مشترکش را آغاز کرد.
✍دختر ایشان به نقل از همسر شهید میگوید: مادرمان همیشه میگفت در طول زندگی با سید حسین، هیچ زمان عصبانیت او را ندیدم جز، زمانی که برای سالم به دنیا آمدن فرزند دخترمان نذر کرد و روزه گرفت.
یکی از بستگان به او گفته بود برای بچه دختر روزه گرفتی و نذر میکنی؟! آن زمان سید بابت آن حرف بسیار ناراحت و عصبانی شده بود، چرا که دختر مایه رحمت است.
✍.با وجود چندسال زندگی در کنار همسر و وابستگی پدرانه به دو فرزند شیرینش، صدای مظلوم هموطنان افغانستانیاش او را دوباره به جهاد فراخواند و در حالی که سومین فرزندش به زودی متولد میشد، شجاعانه به یاری آنان شتافت.
آری همینقدر خالصانه دنیا ﻭ دلبستگی هایش ﺭا ﺑﻪ دینش میفروشد، آنکس ﻛﻪ محب اﻫﻞ بیت باشد...
✍ اندک زمانی بعد،
زمزمهی آشوب در سوریه به گوشش رسید...
مگر میشد مردی اهل جهاد باشد و حالا بی تفاوت در خانه اش بنشیند...
و چگونه از جان نگذرد
آنکس که مـیـدانـد
جان، بهای دیـدار است!
پس بیدرنگ راهی دیار عشق شد و لبیک گفت به ندای هـل مـن نـاصـر یـنـصـرنـے که از سوی دمشق به گوش میرسید...
✍ دختر شهید میگوید: جز مادرمان هیچکس راضی به رفتن پدر به سوریه نبود. خاطرم هست بارها به مادر گفتم اگر شما به آقاجان بگویید نرو، نمیرود!
اما هربار مادر در پاسخ به من میگفت من به راهی که پدرت میرود ایمان دارم و از او راضی هستم.
✍ دختر شهید ادامه میدهد: پدرم زمانی که مخالفت مرا دید، کتابی به نام «العاشورا» را مقابلم گرفت و گفت این کتاب درمورد مصیبتهای حضرت زینب پس از واقعه عاشوراست، آن را بخوان، آنگاه درک میکنی که چرا میخواهم بروم.
سرانجام ۲۲ اردیبهشتماه راهی سوریه شد...
✍ داماد خانواده میگوید:
در آن مدت فقط یکبار مرخصی آمدند، به ایشان گفتم شما که نصف عمرتان را در جبهه گذراندید، چه اجباری است به سوریه بروید؟
ایشان گفتند: «اگر آن جنگها را نمیرفتم حسرت نمیخوردم اما اگر جنگ سوریه را نروم بعدها حسرت میخورم! جنگ سوریه بر من واجب نیست اما میدانم اگر نروم باید روزی بابت آن جواب پس بدهم. جنگ لبنان را نتوانستم بروم اما این بار میروم تا خانوم حضرت زینب از من راضی باشند»
سیدمهدی(داماد خانواده) ادامه میدهد:
حرفهای پدرخانومم نه تنها موضع مخالفت مرا از میان برداشت، بلکه باعث شد من و سیداحمد(فرزند شهید) نیز برای اعزام به سوریه ثبت نام کنیم.
✍ سردار سیدحسین حسینی شش ماه به عنوان جانشین فرمانده فاطمیون دوشادوش ابوحامد فرمانده فاطمیون به دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) پرداخت.
او میان رزمندگان،«پدر فاطمیـــــون» لقب گرفته بود...
و سرانجام ۳۰ مردادماه ۱۳۹۲، زمانی که با شهید کلانی جهت سرکشی مناطق آزاد شده میروند، به دلیل اصابت خمپاره، به آرزوی دیرینه خود، یعنی شهادت میرسد...
او در تمام عمرش پیوسته مشق جهاد کرد و الحق که ممتازترین رتبه را هم کسب کرد...
بیدلیل نیست که پس از شهادتش، ابوحامد این جمله را بر زبان آورد: «کمرم شکست».
✍ دختر شهید میگوید:
ما پس از شهادت پدر متوجه شدیم که ایشان جانشین فرمانده بودند. حال آنکه به ما گفته بودند در بخش بهداری مشغول هستند...
گویا نمیخواستند ما ذرهای دلهره و نگرانی داشته باشیم..
#شهید_مدافع_حرم_سید_حسین_حسینی
#شهید_مدافع_حرم
#خواهران
#چهارشنبه_های_شهدایی
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبههای_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #مدافع_حرم🌹 🔔 زمان: چهارشنبه 25 خرداد ما
♡ بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡
دیدار با خانواده
🥀شهید مدافع حرم خداداد حسینی🥀
🔸️ خداداد سال 1375 در بامیان افغانستان متولد شد.
کودک بود که همراه پدرش به کربلا رفت و این سفر در شکل گیری شخصیت او به لحاظ مذهبی و ارادت به اهل بیت تاثیر زیادی رویش داشت.
✍ همزمان با نوجوانی او اوضاع امنیتی افغانستان بهم ریخته بود و وهابیون به خصوص در هیئات مذهبی که عزای امام حسین برپا می شد عملیات انتحاری میکردند.
طبیعی بود که مردم برای حضور کمی دچار ترس شوند اما در مراسمات مختلف مثل روز عاشورا یا شب قدر جلودار می شد و همه اطرافیان را تشویق می کرد که شرکت کنند حتی ماشین میگرفت و دنبال تک تک دوستانش می رفت.
🔸️ اعتقاد داشت در این راه و برای این خاندان رسالت هر قدم که برداریم باز کم است و گاهی که مردم برای خطراتی که بود احتیاط می کردند بروند میگفت:
«هیچ وقت خودتان و دیگران را از این راه منع نکنید چون بهترین مسیر همین است و بهترین نتایج در این راه است».
✍ نمی توانم بگویم خداداد همیشه مشغول نماز و عبادت بود و هر لحظه ذکر خدا می گفت اما همیشه نمازش را به جا می آورد و وقتی از بیرون می آمد می گفتم: خداداد جان نمازت را چرا نمیخوانی؟ میخندید و می گفت: مادر جان حتماً باید در خانه و پیش چشم شما بخوانم تا باورتان شود خوانده ام؟
قرآن خواندن در شب های جمعه برای اموات یکی از کارهایی بود که ترک نمی کرد.
🔸️تا کلاس دهم درس خواند. و بعد از آن به کار مشغول شد، در عین حال که کار می کرد اوقات فراغتش را به کلاس های زبان می رفت و یا مطالعه میکرد
تا جایی که می گفتند با این که تا کلاس دهم خوانده اما از نظر اطلاعات، هوش و زکاوت با دانشجوها تفاوت چندانی ندارد.
🔸 یک روز آمد گفت: مادر جان دوستم سیگار می کشد، شما بروید و مادرش را مطلع کنید تا مراقبش باشند که سیگار را ترک کند و یا خدای نکرده از سیگار بیشتر نشود، اما این حرف را از زبان من نگویید؛
در همان سنین کم هم نگران حال دوستانش می شد و دغدغه ی آن ها را داشت.
✍ بعد از حدود دو سال که از ترک تحصیلش می گذشت برای زیارت امام رضا(ع) و کار راهی ایران شد. در تهران ساکن شد و دیری نگذشت که دوستان خوبی پیدا کرد.
در محل کارش که یک مغازه ی کیف فروشی بود، با اخلاق گرم و صادقانه اش امین صاحب مغازه بود و مورد اطمینان مشتریان؛
طوری که صاحب مغازه می گفت برکت مغازه بخاطر وجود صادق خداداد هست.
✍ یک روز پسر خاله اش علی جمعه به کابل زنگ زد و گفت: خاله جان دوستان خداداد از دور و نزدیک زنگ می زنند و به خداداد می گویند که بیا به سوریه برویم اما من که به او می گویم سوریه نرو،
با خداداد تماس گرفتیم و گفتیم: انگار می گویند تو می خواهی بروی سوریه!؟
خداداد گفت: نه مادر جان، علی جمعه اگر گفته اشتباه کرده من نمیخواهم بروم.
🔸️مختار پسر بزرگم که دو سال از خداداد بزرگتر بود راهی ایران شد تا اگر
برادرش قصد دارد به سوریه برود مانعش شود.
اما رفته بود سوریه بدون این که به ما بگوید.
خداداد در 17 اردیبهشت سال 95 در منطقه خان طومان به شهادت رسید اما پیکرش تا دوسال برنگشت.
در یکی از عملیاتها تیری به شانه خداداد اصابت میکند و به شهادت می رسد و به ما چند ماه بعد خبر شهادتش را می دهند که ای کاش زودتر به ما خبر می دادند.
✍ دوستانش تعریف میکردند به خداداد گفتیم: بیا برگردیم، این راه خطرناک است. اما او گفت: نه اگر شما می خواهید برگردید، برگردید من را به حال خودم بگذارید، برنمی گردم.
🔸 من این را آرزو کردم و خدا به آرزویم برساند، که در این راه اگر هر کس وارد بشود دیگر هیچ اَرمانی (حسرتی) ندارد و نخواهد داشت.
🔸به حرف ما گوش نکرد و ما از نیمه ی راه برگشتیم و او ماند و به آرزویش رسید.
🔸 بسیار شجاع بود و همیشه رخ به رخ با دشمن می جنگید، تا آخرین تیری که داشت دشمن را به هلاکت رساند و از جان خودش هم دفاع کرد.
✍ آخرین کلام این مادر شهید مظلوم:
خدا و بیبی زینب(س) قربانی ما را به کرمش قبول کند، ما که لایقش نبودیم و از آبروی این ها دست گیری ما را هم بکند.
#کانون_خادمین_شهدای_گمنام
#چهارشنبه_های_شهدایی
#برادران
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_خداداد_حسینی
🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبههای_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #نیروی_انتظامی 🔔 زمان: چهارشنبه ۱ تیر م
❤️بسم رب الشهدا و الصدیقین❤️
🥀💔دیدار با خانواده شهید ابراهیم خزاعی💔🥀
🔶 آنچه که می خوانیم گفتگو با «همسر شهید ابراهیم خزاعی» است که ایشان تعریف می کند:
✍ ایشان پسر خالم واهل یکی از روستاهای بیرجند بودند.
سال 29/1/85 ازدواج کردیم و سال 29/1/87 دخترم به دنیا آمد.
سال 93 که شهید شدند در نیروی انتظامی بودند.
اهل احترام به همه خانوادشان بودند و خصوصیتی که فکر میکنم باعث شد شهید بشن احترام فوق العاده به مادر بود که جزء قانونهای زندگی شون بود هر دفعه منزل مادر شون میرفتیم پای مادر را میبوسیدند.
در بچگی که روستا بودند مادر آب خواسته بودند رفتند از چشمه آب آوردن اما دیدن مادرشون خوابند بیدارشون نکردند وآبم زمین نذاشتن و همینجور با لیوان آب بالاسر مادرشون ایستادند که هر وقت بیدار شدند آب اماده باشه.
به مردم رسیدگی میکردند.
✍ یکی از همکارانشان شهید شده بود چند مدت قبل گفته بودند شهید بعدی منم و همین هم شد.
روز اول ماه رمضان سحر بیدار شدند و گفتن دنیا ارزش نداره بخوابم بذار دو صفحه قرآن بخونم بعد سحر هم وقتی خواستند سرکار برن غسل شهادت کردند همیشه اینکارو انجام میدادند.
✍ موقع رفتن حدود ساعت 7 سلام نظامی به من دادند و رفتند ساعت 8هم خبر شهادت آمد
فردی که در پوشش چوپانی قاچاق مواد انجام میداد و جاده را برای عبور قاچاقچی ها امن میکرد.
مواد صنعتی مصرف کرده بود و با خواهر و پدرش درگیر شده بود و همسایه ها به نیرو انتظامی زنگ زده بودند و همسرم شیفتش 8 شروع میشد زودتر رفته بودند فرمانده گفته بودن نرو نوبت شما نیست اما ایشان گفتند این لباس را نپوشیدیم که فقط وقتی نوبت بشه بریم.
رفتند و در درگیری با فرد با میله آهنی به شقیقه و کتف شون ضربه زدند بعد هم اون فرد که مواد صنعتی مصرف کرده بود تفنگ شهید رو برمیدارن و گلوله باراشون میکنند.
حرم که میرم احساس میکنم در حرم خادمه حضور داره یکی از اقوام هم خواب دیده بود شهید بهشون گفتن من یک روز در میان در حرم امام رضا خدمت میکنم.
✍ دخترم اون موقع که 6_7 سالشون بود میگفتن مامان عطر خوبی میاد تو اتاق من متوجه نشدم اما دخترم حضورشون رو احساس میکرد در خونه.
دخترم رو مدرسه شاهد ثبت نام کرده بودیم مدیر مدرسه یه روز قبل شهادت همسرم تماس گرفتن که بین اقوام درجه یک شهید دارید یا نه که همسرم گفتن ما لیاقت نداشتیم یه شهید داشته باشیم و خودشون روز بعد شهید شدن
یه روستایی بین مسیر خونمون تا منزل مادرشوهرم بود که سه تا شهید داشت اغلب مواقع که رد میشدیم همسرم میگفتن این روستا کوچک سه تاشهید داره روستای ما یه شهیدم نداره اما خودشون شهید شدند و تو روستای خودشون دفن شدند.
خیلی ها از ایشون حاجت گرفتن و اومدن سر مزارشون حتی ازشهر دور.
✍همسر شهید می گوید:
پدرم در سال ۹۵ دو سال بعد از شهادت همسرم فوت شدند. ایشون در روستاهای بیرجند روستای سهل آباد نزدیک نهبندان دفن شدند.
شهید نمی گذاشتند احدی ازشون ناراحت بشه.
و نمی گذاشتند آب توی دل هیچ کسی تکون بخوره...
#خواهران
#کانون_خادمین_شهدای_گمنام
#چهارشنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_ابراهیم_خزاعی
🆔@KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبههای_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #مدافع_حرم🌹 🔔 زمان: چهارشنبه 8 تیر ماه ⏰
🌹 بسم رب الشهدا🌹
🔻دیدار خانواده شهید {مرتضی عطایی}
✍ شهید مرتضی عطایی به تاریخ ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ در شهر مقدس مشهد، و به عنوان دومین فرزند یک خانواده هشت نفری به دنیا آمدند
🔹️ در همان محل تولدشان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را سپری کردند و سپس در مغازه پدرشان مشغول به کار شدند،
✍ شهید عطایی در ۲۳ سالگی ازدواج کردند و پس از ازدواج هم به همان شغل پدری ادامه دادند تا این که توانستند با پس انداز درآمد اندک خود یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کردند
🔹️ و یک زندگی ساده و پاک را با عشق به ولایت و شهدا سپری کردن اما با شروع شدن درگیری ها در سوریه دیگر مرتضی مانند گذشته نبود و برای اعزام به سوریه به هر دری می زدند و نمیخواستند از کاروان مدافعان حرم جا بمانند
✍ به خاطر دشواریهایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود شهید عطایی با هر مشقتی که بود توانستند خود را در کاروان فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهدند
و به سوریه بروند در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند.
🔹️ شهید عطایی خیلی زود توانستند با نام ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شودند به طوری که بسیاری از دوستان ایشون هم اطلاع نداشتند که مرتضی افغانستانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بودند و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود.
✍ رشادت های ابوعلی در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خانطومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود.
✍ شب قبل از شهادت شان در خواب دیده بودند
که به سید ابراهیم میگویند نامرد مگه قرار نبود که با همدیگه بریم بهشت تو چرا پیش دستی کردی که شهید صدر زاده یک سیب می آورد و نصفش را در دهان خود میگذارد و نصف دیگرش را در دهان ابوعلی.
🔹️ در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمدند و به یاران شهیدش پیوستند.
#کانون_خادمین_شهدای_گمنام
#چهارشنبه_های_شهدایی
#برادران
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_مدافع_حرم
🆔@KhGShohada_ir
💢اطلاعیه💢
#چهارشنبههای_شهدایی
🌹دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم
#شهید میرزا محمود تقی پور 🌹
🔔 زمان: فردا چهارشنبه ۲۳ فروردین ماه
⏰ ساعت #بازدید: ۱۷
🏠محدوده منزل: بلوار معلم _ بین معلم ۱۲ و ۱۴
✅ به صرف افطاری
❌مهلت ثبت نام: تا چهارشنبه ساعت ۱۲
🚺 #ویژه_خواهران
#ظرفیت_محدود
❌ این برنامه با رعایت شیوه نامه های بهداشتی برگزار میشود ❌
ثبت نام از طریق #شناسه زیر👇👇
🔴 @Khgshohada_admin
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#چهارشنبه_های_شهدایی
🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢اطلاعیه💢 #چهارشنبههای_شهدایی 🌹دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم #شهید میرزا محمود تقی پور 🌹 🔔 ز
•••| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•••
🍃دیدار با خانواده شهید"
میرزا محمود تقی پور🍃
✍ شهید میرزا محمود تقی پور؛
از شهدای روحانی👳♂ مدافع حرم هستند.
ایشان در بیست و پنج آبان سال ۱۳۶۲ متولد شدند.
اما شناسنامه ی ایشان ،تاریخ پنج آبان سال ۱۳۶۱ را نشان می دهد.
...
🔸او فرزند سوم از چهار فرزند خانواده و بسیار بازیگوش بود...
شهید تقی پور زمانیکه دوم راهنمایی بود،قصد رفتن به حوزه کرد...
اما با مخالفت والدین خود روبه رو شد؛
او طبق نظر والدین خود، رفتن به حوزه را به بعد از دیپلم موکول کرد.
و در این فاصله به کار های جهادی در مسجد جوادالائمه🕌
مشغول بود.
✍ و سرانجام بعد از کسب دیپلم و در آغازین سالهای جوانی،وارد حوزه ی امام محمد باقر (علیه السلام)شد.
میرزا محمود در بیست و یک سالگی جامه دامادی پوشید💐 اما در انتخاب همسر آینده ی خود بسیار سخت گیری میکرد...
🔸 به مادرش می گفت:
مامان، من میخوام مادر برای بچه هام انتخاب کنم فردا که من نبودم؛یک مادر خوب برای بچه هام باشن و بتونن بچه هام رو خوب جمع کنن...
من میخوام کسی رو انتخاب کنم که اگر فردا ،اسلام نیاز داشت من به آمریکا و افغانستان برم...
ایشون مواظب زندگی من، اولاد من و اموال من باشند...
...
🔸مهریه ی همسر ایشان هم ۱۴ سکه بود چون میفرمود:
من طلبه ام،بیشتر از این نمیتونم،همین مقدار رو هم آیا بتونم بدم...
آیا نتونم.
مهریه،دین به گردن منه من باید اونقدر بگم که بتونم بپردازم...
۱۴ تا رو که الان ندارم ولی به چشمم
می بینم بتونم زحمت بکشم و بدم...
شما اگه میخواین از طرف خودتون سکه بزارین.
و مادر میرزا محمود،زمینی پشت قباله ی عروسش کرد.
...
✍ از این شهید بزرگوار دو فرزند به نام های زهرا و مرتضی به یادگار مانده است.
طلبه ی شهید،بعد از تولد فرزند اول خود،با کسب اجازه از والدین،به قم هجرت کرد.و سرانجام در روز تولد خود،برابر با ۲۵ آبان سال ۱۳۹۶ و اربعین سیدالشهدا(علیه السلام)🖤🏴
به شهادت رسید و لقب شهید اربعین را نصیب خود کرد.
🌙اکنون شهید را از نگاه نزدیکانش بیشتر بشناسیم.
⚜مادر شهید: شهید کار فرهنگی هم میکرد.اصولا نمی شود،شهید اتفاقی شهید شود.هر شهید برای رسیدن به شهادت زحمات زیادی کشیده است .آرام آرام ایثار را یاد گرفته تا رسیده به جایی که از جانش بگذرد.شهید محمود هم همینگونه بود.ما باید مانند شهدا صورت های زیبای اسلام را به مردم نشان دهیم تا مردم به اسلام جذب شوند و جهاد تبیین محقق شود.
⚜پدر شهید: یک بی احترامی از محمود نداشتیم،هر چه می گفتیم،چشم میگفت.به قول آیت الله مکارم شیرازی،خیلی از ما زرنگ تر بود.
⚜مسئول اردو های جهادی:محمود همیشه جایی رو انتخاب میکرد که اگر او نمی رفت، فرد دیگری هم نمی رفت،چون جایی را انتخاب میکرد که امکاناتی نداشته باشد،سختی راه زیاد داشته باشد و یک ویژگی داشته باشد که سخت تر از جاهای دیگر باشد.او بعد از انتخاب اردو های جهادی،آرام آرام آماده ی خدمت رسانی به مردم کشورش🇮🇷 شد.
🤲برای ظهور منجی بشریت و شادی ارواح مطهر شهدا،صلوات🤲
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#چهار_شنبه_های_شهدایی
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمود_تقی_پور
#خواهران
🆔 @KhGShohada_ir
💢اطلاعیه💢
#چهارشنبههای_شهدایی
🌹دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_اسماعیل_حسینی
🔔 زمان: فردا چهارشنبه ۸ آذر ماه
⏰ ساعت #بازدید: ۱۵:۴۵
🏠محدوده منزل: طبرسی جنوبی(اول) - بلوار نبوت - نبوت ۲۲
❌مهلت ثبت نام: تا فردا چهارشنبه ساعت ۱۲:۰۰
🚺 #ویژه_خواهران
🚻 #متاهلین
ثبت نام از طریق #شناسه زیر👇👇
🔴 @Khgshohada_admin
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#چهارشنبه_های_شهدایی
🆔 @KhGShohada_ir
💢اطلاعیه💢
#چهارشنبههای_شهدایی
🌹دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_ابوذر_حسینی
🔔 زمان: فردا چهارشنبه ۱۵ آذر ماه
⏰ ساعت #بازدید: ۱۸:۳۰
🏠محدوده منزل: گلشهر _ بلوار شهید شفیعی _ شفیعی ۴۹
❌مهلت ثبت نام: تا فردا چهارشنبه ساعت ۱۶:۰۰
🚹 #ویژه_برادران
ثبت نام از طریق #شناسه زیر👇👇
🔴 @Khgshohada_admin
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#چهارشنبه_های_شهدایی
🆔 @KhGShohada_ir
💢اطلاعیه💢
#چهارشنبههای_شهدایی
🌹دیدار با خانواده #شهید_مدافع_حرم
سید حسن موسوی
🔔 زمان: فردا چهارشنبه ۲۳ اسفند ماه
⏰ ساعت #بازدید: ۱۷:۳۰
🏠محدوده منزل: گلشهر - بلوار شهید آوینی - شهید آوینی ۵۷
❌مهلت ثبت نام: تا فردا چهارشنبه ساعت ۱۶:۰۰
🚹 #ویژه_برادران
ثبت نام از طریق #شناسه زیر👇👇
🔴 @Khgshohada_admin
#کانون_خادمین_گمنام_شهدا
#چهارشنبه_های_شهدایی
🆔 @KhGShohada_ir