eitaa logo
کانون خادمین گمنام شهدا
1.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
149 ویدیو
8 فایل
کانون خادمین گمنام شهدا: کانونی مستقل ومردمی کانونی بدون وابستگی به نهاد یا ارگانی کانونی که وابسته به #شهداست وبس کانونی که #گمنامی را پرورش میدهد خدایا اخلاصی ازجنس #شهدا عنایت کن با #ما همراه باشید مکان:مشهدخیابان امام رضا ادمین: @Khgshohada_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
کانون خادمین گمنام شهدا
📷 #چهارشنبه‌های_شهدایی ⏰ چهارشنبه ۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ 🔷 دیدار با خانواده #شهید_دفاع_مقدس #شهید_محم
🥀 بسم رب الشهدا 🥀 🌷 شهید دفاع مقدس 🍃 سردار محمد حسین سیاح 🍃 ✍ محمد حسین اول فروردین 1343 در خانواده ای مذهبی و کشاورز در روستای کاهو از توابع شهرستان درگز چشم به جهان گشود . دوران کودکی را در دامن پر مهر و محبت والدین سپری نمود. سپس تا کلاس اول راهنمایی در درگز مشغول تحصیل شد و در خانواده ای متدین بزرگ شد . پس از آن به علت مشکلات مالی والدین در کنار پدرش به کار مشغول شد.  🌱 محمدحسین سیاح، یکی از افرادی بود که همیشه در مراسمات مذهبی و سیاسی اجتماعی و فرهنگی حضور فعالی داشت و دوشادوش دیگر دوستان در همه صحنه ها حضور داشت . ✍.... در سال 1359 با توجه به علاقه شدید به نظام جمهوری اسلامی بنا به فرمان امام خمینی(ره) عضو بسیج گردید. سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درگز در آمد . در سال 61 تصمیم به تشکیل خانواده گرفت که حاصل ازدواج یک فرزند دختر می باشد و زندگی ساده ای داشت. وی پس از عضویت در سپاه به مناطق عملیات جنگی اعزام گردید . و در آن مناطق فعالیت های بسیار چشم گیری داشت و در سِمَت های مختلف مشغول خدمت گردید . 🍃 همسر شهید می‌فرمایند:«به ایشان گفتم، دیگر کافی است شما وظیفه‌تان را انجام دادید،اجازه بدید بقیه بروند... ولی ایشان می‌گفتند نه باید تا پای خون ایستاد! محمد حسین خیلی غیرت داشت روی کشور و رهبر و حرف ایشان را زمین نمیذاشت.🥀» شهید محمد حسین در منطقه کردستان به دست نیروهای کومله گرفتار می‌شود اما با هوشیاری تمام توانسته بود از دست آنها جان سالم به در برد. آخرین مسئولیت ایشان در جنگ فرماندهی گردان بوده است . در عملیات بدر در محل جزیره مجنون پس از رشادت های فراوان در تاریخ 23 اسفند 1363 بر اثر اصابت ترکش در ناحیه دست و سینه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.. 🥀 و پیکر ایشان پس از تشیع در میان غم و اندوه فراوان دوستان و عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت در گلزار شهداء درگز (سیدعرب) قطعه اول دفن گردید. 🌱 آری ما حیات دنیوی‌مان را مدیون شهدا هستیم اما از آن مهم تر، زنده دلی‌مان و حقیقت زندگی کردن را مدیون آن‌ها هستیم❤ که تا ابد روشن کنندگان راه بندگیند. ما سعادت دنیا و آخرت را مدیون شهدایمان هستیم.🌷 @KhGShohada_ir
💢 💢 🔰 🌹دیدار با خانواده شهید 🌹 🔔 زمان: امروز چهارشنبه 4 خرداد ماه ⏰ ساعت : 17:15 🏠محدوده منزل: بلوار شهید فکوری 59 - شهید قائمی 18 ❌مهلت ثبت نام: تا امروز چهارشنبه ساعت16 🚺 💢 ❌ این برنامه با رعایت شیوه نامه های بهداشتی برگزار میشود ❌ ثبت نام از طریق زیر👇👇 🔴 @Khgshohada_admin 🆔 @KhGShohada_ir
🔺عزاداری ایام شهادت حضرت صادق(ع)🔺 🔻و وداع با پیکر مطهر شهید اسماعیل عرب 🔸با سخنرانی: شیخ مرتضی 🔸و مداحی: سید احمد ⏰ زمان: فردا پنجشنبه 5خرداد ماه - ساعت17:00 🔰 مکان: میدان جمهوری اسلامی - شهید منتظری11 - فرهنگسرا شهید سلیمانی(پایداری) 💢 با حضور خانواده معزز شهدا 💢 🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبه‌های_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #دفاع_مقدس🌹 🔔 زمان: امروز چهارشنبه 4 خرد
🌹بسم رب الشهدا 🌹 شهید دفاع مقدس 🍃شهید سید علی میرزایی🍃 متولد: ۱۳۳۹ محل تولد: مشهد ✍ شهید میرزایی دوسال مشغول آموزش سربازی بودند و سرانجام داوطلب شدند برای اعزام به جبهه.🪖 🌱 در سال ۵۷ عقد کردند💓 و زندگی آرام و راحتی را در کنار همسرشان شروع کردند و داری ۳ فرزند شدند. ✍ همسر شهید از خوش اخلاقی و مهربانی همسرشان می‌گویند: «ایشون در کار های خانه داری و نگهداری فرزندان کمک بسیاری می‌کردند.» ایشان شجاعانه می‌جنگیدند و در عملیات بیت مقدس و رمضان والفجر ۹ فعالیت بسیاری داشتند و بین هم‌رزمانشان به عنوان تک تیرنداز معروف شده بودند. 🍃 شهید میرزایی در عملیات ولفجر ۹ دعوت حق را لبیک گفته و سرانجام به شهادت می‌رسند🥀 ‌ ✍ شهید ۱۴ سال مفقوده اثر بودند و همسر شهید از بی تابی 💔و سختی های، بعد شهادت می‌گویند. 🌱 از اینه که دخترشان سال هاست چشم به در دوخته و منتظر نشانه‌ای از پدرش بوده... «دخترم نرگس تو آفتاب‌های داغ رفت رو پله ها، کفش‌های پدرشو بغل کرده بود و جیغ میزد انقدر جیغ زد که غش کرد!🥺 تو مدرسه انشاء نوشته بود آرزو دارم یه کبوتر بشم برم زندان بعثی، (امید داشتیم که اسیر باشه) پیش پدرم، اونجا ادم بشم بگم من نرگسم بغلش کنم ...🥀 دختر بزرگم(زهرا)می‌رفت میوه‌هایی که بود انار و سیب و..درشتهاش رو قایم می‌کرد می‌گفت برای آقامه...💔 کاسه بشقاب سر سفره براش می‌ذاشت...» و سرانجام پیکر بی جان شهید سال ۱۳۷۷ به آغوش وطن برگشت.🥀 آرامش، آسایش و امنیت امروز را مدیون خانواد هایی هستیم که سال ها دوری و سختی از همسر و پدرانشان کشیدند. @KhGShohada_ir
💢 💢 🔰 🌹دیدار با خانواده شهید 🌹 🔔 زمان: امروز چهارشنبه 11 خرداد ماه ⏰ ساعت : 18:30 🏠 محدوده منزل: بلوار امام خمینی(ره) - امام خمینی 54 ❌مهلت ثبت نام: تا امروز چهارشنبه ساعت16 🚺 💢 ❌ این برنامه با رعایت شیوه نامه های بهداشتی برگزار میشود ❌ ثبت نام از طریق زیر👇👇 🔴 @Khgshohada_admin 🆔 @KhGShohada_ir
💢اطلاعیه💢 🔰به مناسبت روز میلاد حضرت معصومه(س) 🌹دیدار با 🔔 زمان: فردا پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه ⏰ ساعت : از ۱۷ تا ۱۹:۳۰ 💢در این ساعت از دیدار صورت میگیرد.💢 🚺 ثبت نام از طریق زیر👇👇 🔴 @Khgshohada_admin ❌مهلت ثبت نام: تا فردا چهارشنبه ساعت۱۲ 🆔 @KhGShohada_ir
🔰 برنامه تفریحی سالن فوتسال 🚹 🔺 جمعه 13 خرداد ماه - ساعت11:30 تا 13 🔻 بین میدان جمهوری اسلامی(تلویزیون) و میدان جهاد - سالن ورزشی 💢 هزینه: 10هزار تومان ❌ ظرفیت بشدت محدود😁 👈 ثبت نام از طریق زیر👇 🔴 @Khgshohada_admin 🆔 @KhGShohada_ir
کانون خادمین گمنام شهدا
💢 #اطلاعیه 💢 🔰 #چهارشنبه‌های_شهدایی 🌹دیدار با خانواده شهید #دفاع_مقدس🌹 🔔 زمان: امروز چهارشنبه 11 خر
⚜ دیدار با خانواده شهید حمیدرضا جاودانی⚜ ✍ روز میلاد باسعادت حضرت معصومه سلام‌الله علیها عیدی‌مان می‌شود دیدار با خانواده شهید حمیدرضا جاودانی. خیرمقدم‌های صمیمانه خانواده شهید که تمام می‌شود برادر بزرگتر شهید رشته کلام را به دست می‌گیرد. ✍ می‌گوید حمیدرضای 19 ساله اواخر سال 1362 عزم رفتن به جبهه می‌کند. مادر شهید تاکید می‌کند از چند سال قبل وقتی که حمیدرضا هنوز دبیرستانی بوده شوق رفتن به جبهه در دلش می‌جوشیده و اصلی‌ترین خواسته‌اش از او، دعا برای شهادت بوده. مادرانه زمزمه می‌کند «می‌گفتم بمان و زندگی کن» ✍ اما آنطور که برادر شهید می‌گوید مشخص است که حمیدرضا در جست و جوی معنا و جلوه دیگری از زندگی بوده. حمیدرضا در جست‌وجوی شهادت به جبهه‌های غرب و کردستان می‌رسد. به کردستانی که وحشت از وحشی‌گری‌های کوموله و دموکرات بر آن سایه انداخته. در این شرایط است که حمیدرضا با لباس سپاه در واحد گشت و شناسایی تیپ ویژه شهدا و شانه به شانه سرداران شهید بروجردی و کاوه مشغول مبارزه می‌شود. ✍ حمیدرضا بعد از مدتی مجروح می‌شود و به اجبار به مرخصی می‌رود اما اشتیاق مجاهدت دوباره او را به کوهستان‌های پرخطر کردستان می‌کشاند. جایی که دور از سنگرها و چشم هم‌سنگرها برای خودش قبری حفر کرده و شب‌هایش را در آنجا با خدا عارفانه سپری می‌کند. ✍ حرف برادر به اینجا که می‌رسد مادر با یادآوری شیطنت‌های کودکی حمیدرضا تاکید می‌کند «از وقتی به جبهه پیوست آرام و مظلوم شده بود.» پدر شهید هم که از ابتدا ما را با سکوت همراهی کرده است از روزهایی می‌گوید که حمیدرضا برای کمک به او بعد از مدرسه به نانوایی‌شان می‌رفته. ✍ باز برادر است که با کلام دلنشینش محفل را با خاطره‌ای از شهید معطر می‌کند. از آخرین دیدارشان می‌گوید و از حسی که به او الهام شده که آن بوسه‌ها، بوسه خداحافظی است. چرا که حدود دو هفته بعد حمیدرضا و جمعی از دوستانش در کمین دشمن می‌افتند و 21 ماه مبارک رمضان به شهادت می‌رسند. همان شهادتی که حمیدرضا خوابش را قبلا دیده بود. نه تنها خواب شهادت خودش را که نحوه شهادت دوستانش را هم دیده و به هر کدامشان گفته بود گلوله‌ای که ماموریت شهادت آنها را دارد سرشان را هدف می‌گیرد یا مهمان قلبشان می‌شود. 🆔️ @KhGShohada_ir
وقتی آسمان،مهر تایید می زند، چاره میکند تمام ناچاری ها و بیچارگی ها را... و یک نفر؛ ساده و آرام،در ابهام و ناباوری اهل زمین، سرنوشت تاریخ را تغییر میدهد! نهالی که روح‌الله در هجوم طوفان ها کاشت؛ استقامت کرد و تنومند شد، و ریشه هایش تمام زمین را در بر گرفته و بیدار کرده است! و نزدیک است که زیر خنکای سایه ی امن آن، فرزند آخرین نبی خدا،دولت کریمه اش را برپاکند...♥️ @KhGShohada_ir