یک خاطره طنز جبهه ها : سال ۶۵ در خط پدافند فاو یک شب آتش دشمن زیاد بود که باعث قطع سیم تلفن شده بود و از طرف قرارگاه زنگ زدند که وضعیت خط سمت شما چطوره؟ گفتیم تلفن زمینی فعلا قطع شده و ان شاءالله از طریق بیسیم خبر میگیریم و اطلاع رسانی میکنیم از طریق بیسیم با خط کمین که نوک خط پدافندی بود، تماس گرفتیم و گفتیم که ۱۲۱ را برای ما مفهوم کنید ( در داخل برگه رمز؛ شماره ۱۲۱ به مفهوم: "آخرین وضعیت خود را بگوید"، بود ) این عزیزان بسیجی اردکان و سرباز وظیفه از میبد، بودند ما منتظر پاسخ آنها بودیم هیچ خبری از ایشان نبود چندین بار تماس گرفتیم بی فایده بود از طرفی قرارگاه هی سوال میکردند. چه خبره؟ ما خبر نداشتیم میگفتیم اگر مطلع شدیم خبرتان میکنیم هیچی منتظر نشستیم صبح شود در اولین فرصت بچه ها را فرستادیم که بروند سنگر کمین که ببینن چه خبره و هم سیم تلفن را برقرار کنند. وقتی وارد سنگر کمین شدن دیدن که هر دو ساکت داخل سنگر آرام بصورت زانو در بغل نشسته اند سوال شد چرا جواب بیسیم ندادید؟ گفتتند چرا دادیم. ( برگه کاغذی کنار هر کدام قرار داشت ) گفتند: شما سوال کردید آخرین وصیت خود را بگوید ما هم وصیت را نوشتیم روی این کاغذ. ( هنوز نفهمیدیم جریان چی هست) پرسیدیم کی به شما گفت؟ گفتند: دیشب تو بیسیم گفتن. برگه رمز که خیلی تا خورده بود را بما نشان دادند نگاه کردیم که شماره ۱۲۱ کلمه وضعیت نقطه ض پاک شده بود و ض را ص خواندند که وضعیت تبدیل به وصعیت شده بود این عزیزان وصعیت را وصیت‌ در نظر گرفتند و "آخرین وضعیت خود را بگوید" را تبدیل به آخرین وصیت خود را بگوید، خوانده بودند. یاد و خاطره همه عزیزانی که سالهای قبل و قبل تر در کنار ما بودند گرامی باد.🌷 این خاطره از طرف یکی از دانشجویان سال ۶۳_۶۴ مرکز تربیت معلم شهید بهشتی اردکان که فعلا ساکن امریکا هست. #کد_رمز #سردار_دلها #کد_121 #کد_444 •┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈• ✅@KhabarogArdakan ✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾