سرش را از روی سجده بلند كرد، چشمهایش سرخ، خیس اشك .
گفتم چی شده مصطفی؟
زل زد به مهرش ...
گفت :
«یازده تا دوازده هرروز را فقط برای خدا گذاشتهام، از خودم میپرسم، كارهایی كه كردم برای خدا بود، یا برای دل خودم.»
#شهیدمصطفیردانیپور🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان🌷
وسط میدان به حضرت زهرا سلام الله متوسل شد و لحظاتی بعد #قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد، پس از اینکه قرآن را بست گفت: از این معبر نمیرویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم، به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی #حاج_حسین_خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد، گردانها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد، بعدا در بررسیها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقیها را دور زده بودیم!
عارفبالله و سالک الیالله
#شهیدمصطفیردانیپور🕊🌹
#خاطراتشهــــــدا |#توسل
وسط میدان به حضرت زهرا سلام الله متوسل شد و لحظاتی بعد #قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد، پس از اینکه قرآن را بست گفت: از این معبر نمیرویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم، به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی #حاج_حسین_خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد، گردانها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد، بعدا در بررسیها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقیها را دور زده بودیم!
#سلوکـــــمعنوی
✅عارفبالله و سالک الیالله
#شهیدمصطفیردانیپور🕊🌹
#کمیته_خادمین_شهدا_استان_همدان👇
💠@Khademin_Shohada_B_HMD