❲ خـآدمیـنشـھدا³¹³࿒ ❳🇵🇸
#قسمت_اول 1⃣ #کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 😊 گذر ایام (1)🕒 پسری بودم که در مسجد و پای منبر ها بزرگ شده ب
#قسمت_اول
#سه_دقیقه_در_قیامت 😊
گذر ایام 🕒2⃣
بعد با التماس از خدا خواستم که مرگم را زود تر برساند .🤲
گفتم : من نمی خواهم باطن آلوده داشته باشم . من می ترسم به روز مرگی دنیا مبتلا شوم و عاقبت خودم را تباه کنم .
لذا به حضرت عزرائیل التماس میکردم که زود تر به سراغم بیاید !!🥀
چند روز بعد ، با دوستان مسجدی پیگیری کردیم تا یک کاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی کنیم . 🕌
با سختی فراوان ، کار های این سفر را انجام دادم و قرارشد ، قبل از ظهر پنجشنبه ، کاروان ما حرکت کند .
روز چهار شنبه ، با خستگی زیاد از مسجد به خانه آمدم .
قبل از خواب دوباره یاد حضرت عزرائیل افتادم و شروع به دعا برای نزدیکی مرگ کردم .
البته آن زمان سن من کم بود و فکر می کردم کار خوبی میکنم نمی دانستم که اهل بیت ما هیچ گاه چنین دعایی نکرده اند . آن ها دنیا را پلی برای رسیدن به مقامات عالیه در آخرت می دانستند .
خسته بودم و سریع خوابم برد نیم هدهای شب بیدار شدم و نماز شب خواندم و خوابیدم . 😴
بلا فاصله دیدم جوانی بسیار زیبا بالای سرم ایستاده . از هیبت و زیبایی او از جا بلند شدم . با ادب سلام کردم .
ایشان فرمود :با من چکار داری ؟چرا اینقدر طلب مرگ میکنی هنوز نوبت شما نرسیده .
فهمیدم ایشان حضرت عزرائیل است . ترسیده بودم . اما با خودم گفتم اگر ایشان اینقدر زیبا و دوست داشتنی است چرا مردم از او میترسند ؟!
می خواستند بروند که با التماس جلو رفتم و خواهش کردم مرا ببرند . التماس های من بی فایده بود . با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم به سر جایم و گویی محکم به زمین خوردم !
#ادامه_دارد
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡@hamivelayk
#گل_نرگس