eitaa logo
خادمین‌شهدا‌ استان‌کردستان
1.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
16 فایل
خادمی‌شهدا یک‌لباس‌و‌‌مدال‌نیست ! یک‌هدف‌و‌یک‌راه‌است که‌تورا‌به‌جمع‌یاران‌میبرد خادمی‌شهیدان یک‌سکوی‌پرواز‌است ! #خادم‌مثل‌ِ‌قاسم رفیق‌شهید،شهیدت‌میکنه شبکه خادمین شهدا برادران: @Khadem315o شبکه خادمین شهدا خواهران: @KhademinKhahar345
مشاهده در ایتا
دانلود
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
: فراموش نڪنید . . . كہ راہ راست از هـر كجا كج شد بیراهـہ و بہ سوی هـلاڪت است 🌷 کمیته خادمین شهدای کردستان ○•~》@khademinkordestan
17.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🍃من هرگز اجازه نمیدهم که صدای حاج همت، در درونم گم شود... کمیته خادمین شهدای کردستان 🌤@khademinkordestan
💠ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻤﺎﻥ، چند ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ" حبیب الله ﮔﻔﺖ: "ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ "ﻭ ﺭﻓﺖ. 💠ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ :" ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ". ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ :"ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ " ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ .. ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺪﺭ... 🌷 🌷|@khademinkordestan
🔹گریه‌های محدثه یک طرف، بیماری و بی‌قراری محمد یک طرف، پدر مادرم از دست گریه‌های این دو تا بچه عاصی شده بودند. پدرم گفت: «زنگ بزن حاجی بیاید، این بچه دارد می‌میرد.» 🔸19 اسفند 1363 که محدثه چهار روزه بود،من بعد از اذان صبح شروع کردم به تماس گرفتن با مریوان، تا این که ساعت هفت صبح موفق شدم تماس بگیرم، از بس بوق اشغال شنیدم، سرم درد گرفت. وقتی تماس برقرار شد، آن‌قدر برایم غیرمنتظره بود که دستپاچه شـدم و به تته پته افتادم، یکـی از سربازهای سپاه مریوان گوشی را گرفته بود، گفت: «حاجی گشت بوده، همین یک ساعتِ پیش خوابیده.» 🔹گفتم: «خانمش هستم، کار واجب دارم، بیدارش کنید.» رفت بیـدار کرد، حاجـی آمد گوشی را گرفت، تا جـواب سلامم را داد، گفت: «چه بی‌موقع زنگ زده‌ای؟» 🔸هم تعجب کردم، هم ناراحت شدم، سابقه نداشت با من اینگونه صحبت کند، بلافاصله لحنش عوض شد، توضیح داد: «همین الان داشتم خواب می‌دیدم شهید شده‌ام، دارند تابوت مرا می‌آرند مازندران.» 🔹گفتم: «حاجی جان! من که قصد نداشتم تو را از آرزوهات جدا کنم، محمد مریض شده، محدثه دم به دقیقه گریه می‌کند، زودتر بیا ما را ببر مریوان، اگر خودت فرصت نمی‌کنی، دایی حسین علی یا پسردایی‌ام را بفرست بیایند ما را ببرند، پدر و مادرم پیرند، حال و حوصله‌‌ی ونگ و وینگِ بچه‌ها را ندارند.» 🔸گفت: «سبحان‌الله! تو هم عجب فراموش کار شده‌ای حاج خانم، مگر من همه چی را به تو و دخترم نگفته‌ام. اگر زنده بودم و درگیری‌ها کم شد، عید می‌آیم دنبال‌تان، اما باز هم دارم بهت می‌گویم، آمدنی در کار نیست، من به خواب امروزم ایمان دارم.» 🔹قبل از خداحافظی گفت: «عماره جان! منتظر باش، همین امروز خبر شهادتم به گوشت می‌رسد.» این جمله‌ها را با مهربان‌ترین لحنی که در عمرم از او شنیده‌ بودم به زبان آورد. 🔸این مکالمه‌ی تلفنی، آخرین گفت و گوی من و حبیب بود. یاد نخستین گفت و گو افتادم. روزی که به خانه‌ی ما آمد تا باهم حرف بزنیم و اگر هم دیگر را پسندیدیم، عقد کنیم، آن روز هم حبیب از شهادت حرف زده بود، در حالی که من تصور روشنی از معنای شهادت نداشتم. 🔹گوشـی را گذاشتـم، رادیـو را روشن کردم و گوش به زنگ نشستم، از حرف‌های حبیب چیزی به پدر مادرم نگفتم، آنقدر خوابِ راست از او شنیده بودم که مطمئن بودم، همان می‌شود که او گفته است. 🔸یک ساعت بعد از تلفن من، پسر دایی‌ام از تهران تماس گرفت، گفت: «ماشین خراب شده بود، آوردم تهران درست کنم، زنگ زده‌ام مریوان، حاجی گفت بیایم بهشهر یک سر به شما بزنم بعد برگردم مریوان.» 🔹پیش خودم گفتم اگر امروز شهید نشد، همراهِ پسردایی برمی‌گردم مریوان. بعد از تلفنِ پسر دایی‌ام، رادیو اعلام کرد هواپیماهای عراقی چند بار مریوان را بمباران کرده‌اند، همین موقع محدثه شروع کرد به گریه کردن، بی‌اختیار آیه‌ی اِسترجاع به زبانم آمد: «انّا لِله و انّا الیه راجعون.» 🔸محدّثه‌ی چهار روزه را بغل کردم و توی گوش او هم آیه‌ی استرجاع خواندم. گریه‌‌اش بند آمد، نمی‌دانم بغلش کردم ساکت شد یا حرفم باعث شد. نزدیک ظهر آقای حمیدی مسئول تدارکات سپاه مریوان زنگ زد بهشهر. 🔹پرسید: «از مریوان چه خبر؟» مگر مریوان نیستید؟ گفت : «نه، رشتم، آمدم دنبال تدارکات، می‌خواهم حرکت کنم سمت مریوان.» ماجرای تلفن کردن به حاجی و خواب حاجی و اخبار رادیو را برای آقای حمیدی تعریف کردم. 🔸گفت: «من هم چون اخبار رادیو را شنیده‌ام زنگ زده‌ام به شما، صبر کن تماس بگیرم مریوان، دوباره زنگ می‌‌‌زنم.» نیم ساعت بعد زنگ زد. گفت: «حاجی راست گفت» ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ سپاه مریوان 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۴ بهشهر ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۱۹ مریوان ، بمباران هوایی 🌼|@khademinkordestan
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 خواهران حجاب خود را رعایت کنید، که دشمن از همین حجاب شما می ترسد و بدن آنان به لرزه می افتد، خواهرم حجاب تو از خون سرخ من افضل است، از منافقین کوردل می خواهم که دست از این اعمال زشت و کثیف خود بردارند و به اسلام عزیز روی آورید. «شهید حبیب الله افتخاریان» فرمانده سپاه مریوان کمیته خادمین شهدای کردستان 🔸»@Khademinkordestan
19.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | 🔸زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است... «شهید سید مرتضی آوینی» کمیته خادمین شهدای استان کردستان 🌷|@Khademinkordestan
🍃 فرزندانم! خدا را فراموش نکنید همیشه خدا را حاضر و ناظر بدانید. تحصیل و علم در راه خدا و راه اسلام برای خدا را ادامه دهید. از روحانیون و مراجع تقلید جدا نشوید و پیرو آن‌ها باشید هر زمان اگر خدایی نکرده جدا شوید دین و دنیا و آخرت شما تباه خواهد شد. «فرازی‌از‌وصیت شهید استاد مطهری» کمیته خادمین شهدای کردستان 🔸@Khademinkordestan
🍃امروز فرشته کردستان است. سردار رشید سپاه اسلام، پیشمرگ 🌷 ▫️از خانواده اهل سنت متدین ▫️از مبارزان سیاسی در دوران ستمشاهی پهلوی ▫️از علاقه مندان به حضرت امام خمینی ▫️متعهّد به نظام مقدس جمهوری اسلامی 🇮🇷 ▫️از اولین مبارزان فعال علیه ضد انقلاب داخلی در استان کردستان ▫️تیرانداز حرفه ای ▫️از همرزمان و یاوران سردار جاویدالاثر و سردار ▫️مسئول گروه ضربت سپاه در استان کرمانشاه ▫️فرمانده سپاه پاوه ▫️دارای نقش کلیدی در آزادسازی و پاکسازی روستاهای اطراف پاوه، مریوان و کامیاران از ضدانقلاب ▫️انسانی متواضع و مخلص که یاور مستمندان و حامی مردم مستضعف کرد بود. ▫️مردی شجاع که نامش لرزه بر اندام ضدانقلاب می انداخت ▫️فرمانده یگان پیشمرگان کرد مسلمان در شهرستان مریوان و کامیاران فرمانده عملیات سپاه شهرستان مریوان 🔹۲۵ خرداد ۱۳۶۱ در عملیات آزادسازی ارتفاع «تفین» از دست عناصر ضد انقلاب ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌‎‌‌‎‌‌ کمیته خادمین شهدای استان کردستان 🔸@Khademinkordestan
29.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| ما سینه زدیم بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند...🌱 🕊۲۱اسفند سالروز شهادت شهید سید مهدی عزیزی را گرامی می داریم. 🔸کمیته خادمین شهدای استان کردستان @Khademinkordestan
5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 🍃فرازی از وصیت‌نامه شهید میلاد حیدری: درد ما درد اسلام است، درد مظلومیت حــســیـن (ع) و درد کــــربـــلاســـــت، درد نامردمی‌های رواشده در حق مولایمان علی (ع) است. 🔸کمیته خادمین شهدای استان کردستان @Khademinkordestan
2.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 🏴صحبت های حماسی شهید صیاد شیرازی درباره ایران 🍃۲۱فروردین سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی گرامی باد. 🔸کمیته خادمین شهدای استان کردستان @Khademinkordestan