خاکریز
#رمان #سهدقیقهدرقیامت بخش چهارم با شهادت باشد. در آن ايام، تلاش بسياري كردم تا مانند برخی رفقاي
#رمان
#سهدقیقهدرقیامت
بخش پنجم
عمليات به خوبي انجام شد و با شهادت چند تن از نيروهاي پاسدار، ارتفاعات و كل منطقه مرزي، از وجود عناصر گروهك تروريستي
#پژاك پاكسازي شد.
من در آن عمليات حضور داشتم. يك نبرد نظامي واقعي را از نزديك تجربه كردم، حس خيلي خوبي بود.
آرزوي شهادت نيز مانند ديگر رفقايم داشتم، اما با خودم میگفتم:
ما كجا و توفيق شهادت؟! ديگر آن روحيات دوران جواني و عشق به
#شهادت، در وجود ما كمرنگ شده بود.
💝
در آن عمليات، به خاطر گرد و غبار و آلودگي خاک منطقه و... چشمان من عفونت کرد.
👁👁
آلودگي محيط، باعث سوزش چشمانم شده بود. اين سوزش، حالت عادي نداشت. پزشك واحد امداد، قطرهای را در چشمان من ريخت و گفت: تا يك ساعت ديگه خوب میشوي.
ساعتي گذشت اما همينطور درد چشم، مرا اذيت میكرد.
چند ماه از آن ماجرا گذشت.
📅🗓
عمليات موفق رزمندگان مدافع
وطن، باعث شد كه ارتفاعات شمال غربي به كلي پاكسازي شود.
نيروها به واحدهاي خود برگشتند، اما من هنوز درگير چشمهايم بودم.
بيشتر، چشم چپ من اذيت ميكرد. حدود سه سال با سختي
روزگار گذراندم. در اين مدت صدها بار به دكترهاي مختلف مراجعه
كردم اما جواب درستي نگرفتم.
🤕
تا اينكه يك روز صبح، احساس
كردم كه انگار چشم چپ من از حدقه بيرون زده! درست بود!
ادامه دارد ...
@KhakReez