🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
دعای فرج بسم الله الرحمن الرحيم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرحَِ الْخَفاءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ
لحظهی غروب، متعلّق به امام زمانت است، برنامهٔ خود را طوری تنظیم کن که چند دقیقه توسل به #امام_زمان ارواحنافداه داشته باشی. همه باهم دعای فرج روزمزمه کنیم
salavat12.gif
78.5K
✍دو چيز
روح انسان را نوازش میدهد
🔹يكی صدا زدن خداست
🔸و ديگری گوش سپردن به صدای او
⚜اولی در #نماز
⚜دومی در تلاوت #قرآن است.
#سلام_بر_شهیدان
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
🙏حی علی الصلاة
اذان مغرب به افق تهران🌹
نماز اول وقت....التمای دعای فرج
4_825047343362474328.mp3
3.33M
بسم الله الرحمن الرحیم
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
نگاهی به زندگی و کرامات آیت الله ملکی تبریزی، عارف بزرگ و استاد امام خمینی
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در خانوادهای با تقوا و پارسا در تبریز به دنیا آمد. خانوادة وی از تاجران متمکن تبریز بودند. پدر او که حاج میرزا شفیع نام داشت، موفق شد که در خدمت مرحوم حاج میرزا علینقی همدانی مراتب تهذیب و تزکیة نفس را طی نموده و به مقامات والای انسانیت نائل شود
نفس مسیحایی استاد در جان شاگردان چنان تاثیری می بخشید که بزرگانی چون امام خمینی (ره) از میان آنان برخاست.
مرحوم ملکی، به تمام معنا اهل عبادت و تهجّد بود و از بُکّائون(اهالی گریه ی بسیار) زمان خویش محسوب می شد. او در کتاب «اسرار الصلوة» خود می نویسد:
«...این روایات را بپذیر و انکار نکن، خدا را شاهد می گیرم که من از متهجدّین و شب زنده داران کسی را می شناسم که به هنگام سحر صدای فرشته ای که او را بیدار می کند، می شنود، فرشته با لفظ«آقا» به او خطاب می کند و آن شخص با این سخن بیدار می شود و به نماز می ایستد.»
تصور می شود این شخص که با صدای فرشته برای اقامه نماز شب در سحرگاهان از خواب بر می خیزد، خود میرزا جواد آقاست که برای پرهیز از توهم خودستایی، این حقیقیت را بدین عبارت بیان کرده است.
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
میرزا جواد آقای ملکی تبریزی کسی بود که نماز های جماعت ایشان معروف بود و حضرت امام رحمة الله علیه و آیت الله بهاء الدینی از کسانی بودند که همیشه در نماز به ایشان اقتدا می کردند و یکی از اساتید حضرت امام ، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود.
آیت الله فاطمی نیا نقل می کنند:
شبی یکی از شاگردان میرزا جواد آقا برای نماز شب بلند شده بود که ناگهان یک مکاشفه ای برایش رخ می دهد و صحنه عذاب وحشتناکی را بر یک مرد می بیند و هر چه می خواهد کمکی به آن مرد کند نمی تواند. با وحشت از خانه بیرون آمده و به سمت منزل استادش میرزا جواد آقا می رود. در می زند و آقا از همان پشت در می فرمایند:
می فرمایند:
«دست و پاتو گم نکن» و سپس در را گشوده و می فرمایند:
«خداوند در آن مکاشفه لحظه جان دادن یک بازاری ربا خوار از بازاریان تهران را که در همان موقع در حال جان دادن بود، به تو نشان داد، حالا آرام باش و برگرد که آن صحنه برطرف شده است
🇵🇸خانواده منتظران ⚜🇵🇸
چون میرزا جواد آقا از اشراف زادگان تبریز بودند، مهمترین مانع سر راه سلوکشان نیز همین ناز پروردگی و انانیّت ابتداییشان بود و حتی استادشان جناب ملا حسینقلی همدانی نیز ایشان را با امتحانی از زیر پانهادن انانیّت هایشان پذیرفتند.
ماجرا از این قرار است که همان ابتدا که پدر جواد آقا، ایشان را نزد استاد برای تربیت برد، استاد مقدار ناچیزی که در نزد خانواده ای که جواد آقا در آن رشد کرده بود به حساب هم نمی آمد، پول به او داد و فرمود: «برو از بازار برایم به اندازه این پول( سبزی یا ماست) بخر و بیاور!»
جواد آقا به بازار می رود و جلوی در مغازه مذکور مردّد می شود و خجالت می کشد که چنین مقدار کمی را طلب کند و خلاصه با چند بار عقب و جلو رفتن بالاخره غرور خود را زیر پا گذاشته و می خرد و نزد استاد برمی گردد و می گوید: «استاد بفرمایید، خریدم»
استاد می فرمایند: «بله جواد آقا خریدی، ولی فکر کردی که این دیوارها می تواند مانع شود تا من نبینم که شما جلوی آن مغازه در ابتدا چقدر مردد بودید و سعی صفا و مروه می کردید؟!!!»
جایی دیگر نیز نقل است که اوایل، باز هم ملا حسینقلی همدانی به ایشان توجه خواصی ندارند. جواد آقا به ایشان عرض می کند:« آقا من به امید رسیدن کمال به خدمت شما رسیده ام، چرا توجهی نمی فرمایید؟» استاد می فرمایند: «تو که آدم بشو نیستی! می بینم که هنگام ورود به مجلس، جای خاصی را برای خود در نظر می گیری!» و نقل است که دیگر پای جواد آقا به بالای هیچ مجلسی نرسید!
البته بعدها ایشان چنان خودیّت خود را مندک کردند که جز نامی از ایشان نماند و جز این هم نیست، چرا که:
میان عاشق معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!