📚 #داستان_شب
روزی #فقیری به در خانه تاجری رفت تاپولی به عنوان صدقه به او بدهند. درپشت در شنید که تاجر با افراد خانواده خود دعوا می کند که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریخته اند.
فقیر حساب کار خود را کرد و پیش خودگفت: «وقتی #صاحبخانه با افرادخانواده اش سر یک چیز کم ارزش دعوا میکند، دیگر چه انتظاری باید داشته باشم که چیزی به من ببخشد؟!اتفاقاً تاجردر همان لحظه از خانه خارج شد.مردفقیر را دید از او پرسید: چه میخواهی؟ فقیر گفت: کمک و صدقه میخواستم؛ اما حالا نمی خواهم.
تاجر گفت: چرا؟
فقیر گفت: من حرف هایی را که با افرادخــانواده ات میزدی، شنیدم. تاجرخندید و مبلغی پول به #فقیر داد وگفت: حساب به دینار، بخشش به خروار.
این مَثل وقتی به کار می رود که آدم توانگری در عین این که حساب و کتاب مال خود را دارد، در زمان مناسب هم بیحساب بخشش می کند و این به نظرعـده ای که قصد #سودجویی از او رادارند، خوش نمی آید.
👇
@KhanevadehMontazeran
@BanovaneMontazer
#انتشار_فقط_با_لینک_مجاز_و_شرعی_میباشد.
❣