eitaa logo
خاطرات بین المللی دعای توسل
1.7هزار دنبال‌کننده
222 عکس
64 ویدیو
22 فایل
دعای توسل را هر روز بخوانیم که اصل اثرش مربوط به هر روز خواندن آن است. 🔹سروش: sapp.ir/Khaterate14 🔹روبیکا: https://rubika.ir/Khaterate14 🔸تلگرام: https://telegram.me/Khaterate14 @Biglari114
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌿🍁🌹☘🌿🍁☘🌹🌿🍁🌹🌿 🌿 💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🌸 از شهر مقدس قم🌸 3. 🔸دعای توسل در حرم امام رضا(علیه السلام) 🔸سلام؛ آرش هستم ۲۱ ساله، اهل قم و در حال حاضر در دانشکده افسری ارتش، پارت خلبانی در تهران مشغول به تحصیل هستم. در حالی که من فقط سه روز پشت سر هم، روزی یکبار دعای توسل را خواندم، این دعا زندگی مرا ۱۸۰ درجه تغییر داد و چکار کرد با زندگی من! بنده به دلیل اینکه مخصوصا خلبانی را خیلی دوست داشتم در سن ۱۹ سالگی تصمیم گرفتم به ارتش بروم، بنابراین ثبت نام کردم، در آزمون شرکت کردم، قبول شدم و الآن سه سال است که در آنجا درس می خوانم. در دانشکده خلبانی هر ماه خلبان ها را چکاپ کامل می کنند و اینبار ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ بود که دکتر برای معاینه آمد و من از لحاظ جسمی و عقلی خوب بودم و مشکلی هم نبود، اما نمره چشم من که ۱۰ و ۱۰ دهم بود تا نمره ۸ و ۱۰ دهم پایین آمده بود، به طوری که خودم حس می کردم که چشمم ضعیف شده و مگس پران دارد و شبها هم احساس جرقه زدن در چشمم را دارم که این بدترین حالت برای چشم یک خلبان است! دکتر هم به این دلیل که طبق قانون ارتش نمره چشم خلبانها از ۱۰ و ۱۰ دهم نباید پایین تر باشد، نامه ای به فرماندهی نوشت که این خلبان، نقص در اعضای بدن دارد و چشم او ضعیف شده است. من خیلی ناراحت شدم و دقیقا مثل بچه ها فقط گریه می کردم چون که یا باید اخراج می شدم و یا درمان می کردم. تصمیم گرفتم به مشهد بروم و به دکتر مراجعه کنم. دکتر گفت: "چشم شما را آفتابگردان زده است." بله، خلبان ها عینک مخصوصی دارند که چشم آنها را از اشعه خورشید محافظت می کند و متأسفانه چشم من هم چنین آسیبی دیده بود. چاره ای نداشتم و باید چشمم را عمل لیزر می کردم ولی زمانی که نزد دکتر رفتم به من گفت: "شما نمی توانید این عمل را انجام دهید چون کانون عدسی چشم شما جلوی مردمک است، نه پشت مردمک که در این صورت نمی شود این عمل را انجام داد." من خیلی ناامید شدم و گفتم خدایا چکار کنم؟! حتما حکمتی در کار است! هنوز مشهد بودم و به حرم امام رضا رفتم و در اولین روز دیدم که آقای جوانی دارد دعا می خواند و خیلی اشک می ریزد و ناله می کند! روز دوم رفتم و دیدم همان آقا درحال دعا خواندن است! همینطور روز سوم و روز چهارم، اما روز پنجم که رفتم از او پرسیدم: شما هر روز اینجا می آیید و دعا می خوانید؟! گفت: بله، به خدا قول دادم که هر روز به حرم بیایم و دعای توسل بخوانم. پرسیدم: مگر چیزی شده یا کاری کردید؟ گفت: دعای توسل پسرم را از مرگ نجات داد! پرسیدم: مشکل پسرتان چه بود؟ گفت: سرطان معده داشت!!! و اما من؛ خدا می داند که آنچه را که شنیدم باورم نشد! قربان امام رضا بروم! شب رفتم هتل و بعد از ۵ ماه وارد تلگرام شدم و در یکی از گروه ها خاطره پسر جوانی را خواندم که تجدید شده بود و نمی توانست به مدرسه اش برود ولی با هر روز خواندن دعای توسل به مدرسه اش رفت و آبرویش حفظ شد! 🔹(خاطره شماره 58 از کانال خاطرات بین المللی دعای توسل: باید از این مدرسه بروید!) 🔸همین سبب شد که وارد کانال خاطرات شما شدم و خاطرات زیادی را در آنجا دیدم. آن شب من نخوابیدم و آنقدر گریه کردم و افسوس خوردم که چرا من هر روز دعای توسل را نمی خوانم. بنابراین تصمیم گرفتم از حالا که مشکل دارم و ناامید هم هستم خواندنش را شروع کنم. به حرم امام رضا رفتم و ۳ روز پشت سر هم دعای توسل را خواندم! معمولا چشم هایی که مگس پران دارند مثلا در هوای روشن یک تار مو در هوا می بینند و من بعد از این ۳ روز اصلا اینطور نبودم! سریع به مطب رفتم که چشم پزشک هم بعد از معاینه با تعجب گفت: " کانون عدسی چشم شما به پشت مردمک رفته است! " دکتر اصلا باورش نمی شد! من واقعا نمی دانستم چه بگویم و الآن دارم خاطره ام را با حالت گریه برای شما می نویسم! بنابراین خیلی زود عمل لیزر انجام شد و بعد از دو هفته، نمره چشمم ۱۰ و ۱۰ دهم شد و دکتر هم یک نامه صحت و سلامت برایم نوشت و به دانشکده افسری برگشتم و من همچنان دعای توسل را هر روز می خوانم. 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 @Biglari114 🔸کانال خاطرات بین المللی دعای توسل eitaa.com/Khaterate14
🌹🌿🍁🌹☘🌿🍁☘🌹🌿🍁🌹🌿 🌿 💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 🌸 از شهر مقدس قم🌸 3. 🔸دعای توسل در حرم امام رضا(علیه السلام) 🔸سلام؛ آرش هستم ۲۱ ساله، اهل قم و در حال حاضر در دانشکده افسری ارتش، پارت خلبانی در تهران مشغول به تحصیل هستم. در حالی که من فقط سه روز پشت سر هم، روزی یکبار دعای توسل را خواندم، این دعا زندگی مرا ۱۸۰ درجه تغییر داد و چکار کرد با زندگی من! بنده به دلیل اینکه مخصوصا خلبانی را خیلی دوست داشتم در سن ۱۹ سالگی تصمیم گرفتم به ارتش بروم، بنابراین ثبت نام کردم، در آزمون شرکت کردم، قبول شدم و الآن سه سال است که در آنجا درس می خوانم. در دانشکده خلبانی هر ماه خلبان ها را چکاپ کامل می کنند و اینبار ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ بود که دکتر برای معاینه آمد و من از لحاظ جسمی و عقلی خوب بودم و مشکلی هم نبود، اما نمره چشم من که ۱۰ و ۱۰ دهم بود تا نمره ۸ و ۱۰ دهم پایین آمده بود، به طوری که خودم حس می کردم که چشمم ضعیف شده و مگس پران دارد و شبها هم احساس جرقه زدن در چشمم را دارم که این بدترین حالت برای چشم یک خلبان است! دکتر هم به این دلیل که طبق قانون ارتش نمره چشم خلبانها از ۱۰ و ۱۰ دهم نباید پایین تر باشد، نامه ای به فرماندهی نوشت که این خلبان، نقص در اعضای بدن دارد و چشم او ضعیف شده است. من خیلی ناراحت شدم و دقیقا مثل بچه ها فقط گریه می کردم چون که یا باید اخراج می شدم و یا درمان می کردم. تصمیم گرفتم به مشهد بروم و به دکتر مراجعه کنم. دکتر گفت: "چشم شما را آفتابگردان زده است." بله، خلبان ها عینک مخصوصی دارند که چشم آنها را از اشعه خورشید محافظت می کند و متأسفانه چشم من هم چنین آسیبی دیده بود. چاره ای نداشتم و باید چشمم را عمل لیزر می کردم ولی زمانی که نزد دکتر رفتم به من گفت: "شما نمی توانید این عمل را انجام دهید چون کانون عدسی چشم شما جلوی مردمک است، نه پشت مردمک که در این صورت نمی شود این عمل را انجام داد." من خیلی ناامید شدم و گفتم خدایا چکار کنم؟! حتما حکمتی در کار است! هنوز مشهد بودم و به حرم امام رضا رفتم و در اولین روز دیدم که آقای جوانی دارد دعا می خواند و خیلی اشک می ریزد و ناله می کند! روز دوم رفتم و دیدم همان آقا درحال دعا خواندن است! همینطور روز سوم و روز چهارم، اما روز پنجم که رفتم از او پرسیدم: شما هر روز اینجا می آیید و دعا می خوانید؟! گفت: بله، به خدا قول دادم که هر روز به حرم بیایم و دعای توسل بخوانم. پرسیدم: مگر چیزی شده یا کاری کردید؟ گفت: دعای توسل پسرم را از مرگ نجات داد! پرسیدم: مشکل پسرتان چه بود؟ گفت: سرطان معده داشت!!! و اما من؛ خدا می داند که آنچه را که شنیدم باورم نشد! قربان امام رضا بروم! شب رفتم هتل و بعد از ۵ ماه وارد تلگرام شدم و در یکی از گروه ها خاطره پسر جوانی را خواندم که تجدید شده بود و نمی توانست به مدرسه اش برود ولی با هر روز خواندن دعای توسل به مدرسه اش رفت و آبرویش حفظ شد! 🔹(خاطره شماره 58 از کانال خاطرات بین المللی دعای توسل: باید از این مدرسه بروید!) 🔸همین سبب شد که وارد کانال خاطرات شما شدم و خاطرات زیادی را در آنجا دیدم. آن شب من نخوابیدم و آنقدر گریه کردم و افسوس خوردم که چرا من هر روز دعای توسل را نمی خوانم. بنابراین تصمیم گرفتم از حالا که مشکل دارم و ناامید هم هستم خواندنش را شروع کنم. به حرم امام رضا رفتم و ۳ روز پشت سر هم دعای توسل را خواندم! معمولا چشم هایی که مگس پران دارند مثلا در هوای روشن یک تار مو در هوا می بینند و من بعد از این ۳ روز اصلا اینطور نبودم! سریع به مطب رفتم که چشم پزشک هم بعد از معاینه با تعجب گفت: " کانون عدسی چشم شما به پشت مردمک رفته است! " دکتر اصلا باورش نمی شد! من واقعا نمی دانستم چه بگویم و الآن دارم خاطره ام را با حالت گریه برای شما می نویسم! بنابراین خیلی زود عمل لیزر انجام شد و بعد از دو هفته، نمره چشمم ۱۰ و ۱۰ دهم شد و دکتر هم یک نامه صحت و سلامت برایم نوشت و به دانشکده افسری برگشتم و من همچنان دعای توسل را هر روز می خوانم. 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 @Biglari114 🔸کانال خاطرات بین المللی دعای توسل eitaa.com/Khaterate14