اِسکولفان | school fun
حالا تا وقتی که ما اینجا بودیم، همه جاش سرامیک و مرمر بود حتی چندبار چند نفر سر خوردن حالا که ما رف
من و چند تا از رفیقام نشسته بودیم دیدیم یه نفر کلی کتاب و گوشی و شارژر دستش بود و علاوه بر اینها یه لیوان آب هم دستش بود😐
پله اول رو که رفت پایین یکم از آب داخل لیوان ریخت روی پله جلویی
پله بعدی رو که خواست بره پایین یهو پاش سر خور و با ما تحتش خورد زمین😑
بعد بنده خدا انقدر خجالت کشید که دست از کمرش گرفته بود و مدام میگفت آی جناقمممم🤣🤣🤣
کمرش😐
جناقش: 😶🌫 با منی؟
ما:🤣🤣🤣🤣
دیه میدیدیمش میگفتیم جناقت چطوره🤣🤣
#خاطره
ما یه دبیر عربی داشتیم
وقتی حضوری مجازی بود
دستکش دست می کرد😐
من ماسکم به زور میزدم
بعد میزدم میدادم پایین😂😂
#خاطره
من کلاس هشتم بودن بعد جلویی ام اذیت میکرد باهم همکلاسی بودیم
سر زنگ ریاضی بودیم
هی بهش میگفتم نکن نکن😐
آخرش دبیر یه دادی زد سر من
گفتم جلویی ام داره اذیت میکنه
ولی دبیر قضاوت اشتباه کرد
هیچ وقت اون روز یادم نمیره
بعد تا اخد سال دیگه نگاهش نکردم باهاشم حرف نمیزدم😐😂
هنوزم دبیرمو نمی تونم ببخشم
چون آبرومو جلوی بقیه برد
خیلی دوست داشتم یه چیزی میشد تو کانالم باشه بفهمه هنوز ازش دلخورم
نمی دونید آخه خیلی بد وو ناجور بود😐
قلبم واقعا شکست💔
#خاطره
من از زنبور به شدت میترسم
حالا از شانس ما...
هرروز تو کلاس مون زنبور می اومد🗿
یه بار وسط زنگ دفاعی بودیم
بعد یه زنبور اومد
من هم بغل دیوار نبودم اول نیمکت نشسته بودم
بعد اومد سمت من
بلند شدم وسط حرف دبیر رفتم دم در
گفتم زنبور 🗿
دبیر گفت بشین 🗿
خیلی اهمیت داد😂😂🗿
#خاطره
امتحان تاریخ داشتیم کلاس یازدهم که بودم
بعد جلویی ام هیچی یادش نمی اومد
بعد یک مراقبه گفت برگه تو بده
بهش بگم از روش🗿🗿🗿🗿
منم خوب نمی تونستم چیزی بگم
برگه مو گرفت به اون گفت🗿🗿🗿
من خوشم نیومد ولی خب دیگه🤣🤣
مراقب تقلب رسوند
تاریخمم خوب بود ...
یادمه یه سوال شو هرکاری کردم یادم نیومد
#خاطره
یه بار دبیر می خواست امتحان بگیره
بعد به من گفتن برو برو از دبیر سوال بپرس که یادش بره
منم این کاررو کردم
ولی آخرش امتحان گرفت🗿😂
من مشکلی نداشتم😂
ولی بچه ها نخونده بودن🗿🗿
#خاطره
بچههایهخاطرهبگم ...
یهروزدبیرفیزیکمواعصابنداشت
تاحالااینطوریندیدهبودمش
خیلیاعصابشداغونبود
بعدازشانسبدیکیازدانش آموزا😂
البتهبچهدرسخونبود ...
همونموقعواردکلاسشد
یکمباتاخیراومد
بعددبیرهرچیدغدلیبودسراینخالیکرد
البتهبعدشعذرخواهیکلیکرد
ولیخبدبیرمحترمیکممواظبرفتارتونباشیومنمیهباتجربهکردمتازهیککلامعذرخواهیهمنکرد🗿🗿🗿
منمنبخشیدمشچونقضاوتبیجاکرد🗿😂
#خاطره
اِسکولفان | school fun
یهدانشآموزعربستانیاومدهبودتوکلاسمون اینخاطرهبرمیگردهبهدورانابتدایی منباهاشرفیقشدم بعدم
حالاادامه...
مناونروزیکدردسریداشتم
هیچکسیحرفموباورنمیکرد
تنهاچیزیکهمیگفتم
اینکهمن همچینچیزینگفتم
واقعاخودمالانمیگمچرااینقدراهمیت دادم😂🗿
بعدرفیقشکههمدیگرمیشناختیم
بهمنحملهکرد🗿😂
بچههاجلوشوگرفتن
ولیمنکلاهیچینگفتم
اونروزگذشت
ولیهنوزبهخاطراینکهابرومنوبرده بود
نبخشیدمش
مزحکبودحرفش
ولیخب...🗿😂
منازاینچیزازیاداتفاقافتادهبرام
#خاطره
بچه ها
یه بار دبیر یکی از درسامم سال دوازدهم
برگه های دوتا کلاس های دیگه اش رو
داد من صحیح کردم
بعد دبیر گفت کسی نفهمه وگرنه میریزند که نمره بده از این حرفهامیان ترم هم بود بعد
از اونجایی که با شاگردزرنگ ها مشکل داشتم 😑
بس گی خودشون میگرفتن🗿😂
رفتم تو کلاس نشستم روی صندلی ...
همونجا پوشه رو باز کردم ...😑😂
برگه هارو در آوردم 😐
به یکی از رفیقام گفتم بیا کمک کن
مرتبش کنیم بعد..
شاگرد زرنگ مون از فضولی داشت میمرد
چون میانه هم بهم خورده بود
هی نزدیک میشد بفهمه چیه🗿🤣
خلاصه ..
پرسیداز رفیقم چیه
من به جاش جواب دادم برگه نمی بینی🗿🗿
و این چنین بود که 😂
کلا حس خوبی داشتم وقتی به این شاگرد اول ها کرم میریختم🤣🤣🗿
#خاطره
خبقراربودخاطرهتئاترروبگم
اقا۲۲بهمنشدهبودمااونموقعهشتمیبودیم
نمیدانمچیشد.
گفتندکهتئاتربازیکنید
منوورفیقمنقشبرادرهاروبازیمیکردیم
کهساواکدستیگرشونمیکنه
ویکیازاینهاشهیدمیشه
اونکیبایدسرتابوتاشحرفبزنه
بعدوسطتئاترمناصلاخندهامنمیگیرهوقتیتونقشفرومیرمرفیقمچندبارداشتمیخندیدروشومیکرداونورکسینبینه🤣
حالاسرسکانسآخربهمندیالوگندادهبودن🤣
منمبداهههمخوبهوگرنهمیموندماونوسطاصلاتعجبکردمیهدفعهگفتنبایداینمبازیکنی🗿🗿🗿خلاصه
مضموناونچیزیکهگفتماینبود
کاشبودیوپیروزیامروزمونرومیدیدی
وقتیحرفهاموزدم
بلندگوخواستمبهمعاونپرورشیبدمباخندهدادم🤣اقاهمهزدنزیرخنده🤣🤣
بعدازسنکهاومدمپایینکلیسراینبحثبود
گفتمازعمدکهنبودبعدمعاونملبخندداشتمنمخندهامگرفت😂🗿
#خاطره
اِسکولفان | school fun
مخصوصا وقتایی که پاور پوینت داشتیم که اصن روشن نمیشد🤣💔
بچه ها یاد یه خاطره افتادم😂
کلاس پنجم که بودیم معلممون داشت روی پرژکتور فایل پخش میکرد
ولی دقیق نمیدونست کدوم پوشهست
همینطوری هم داشت رندوم انتخاب میکرد
یهو یه فیلمو پخش کرد که فیلم جشن خانوادگیشون بود😂🤣
اونموقع که ما بچه بودیم یه آتو دست ۲۰ تا دانش اموز داد ماهم به هرکی میرسیدیم براش تعریف میکردیم🤣🤣
#خاطره
اِسکولفان | school fun
سر امتحانات دی ماه یکی از نقشه های تقلب این بود که به مراقب میگفتیم معلم راهنما رو صدا کنه که بیاد
ادامهی پارت قبل:
اینقدر قبول نکرد که دیگه ده دقیقه مونده بود به پایان امتحان و دیگه جدی جدی سوال داشتیم از معلم و غلط کردن افتاده بودیم😑💔
برگشتم بهش گفتم بابا حالا نمیخواد بری بیرون از کلاس از همینجا یه داد بزن خودش میفهمه میاد.
بعد یهو برگشت گفت یه خانم خوب هیچ وقت داد نمیزنه😐😂
میخواستم تیکه بندازم که همیشه معلما سر بچه ها داد میزنن، بهش گفتم خب اینهمه صدای جیغ و داد که از کلاسا میاد چیه پس؟
فکر میکنی چی گفت؟!😐💔
گفت چون شما خانم خوب نیستین 😂😂
من اومدم بهش تیکه بندازم برگشت سر تا پا ق..کرد🤣💔
دیگه خداروشکر پنج دقیقه مونده بود به تحویل برگه معلمو صدا کرد😮💨🤲
ولی عمرا یادم بره من اینو🤧😂
#خاطره
#سنیورا 🤍✨️
#مخاطب
😂😂دیهدرسعبرتشد