نامت بلند و اوج نگاهت همیشہ سبز؛
آبےترین بهانہ دنیاے من سلام!
قلبے شڪستہ دارم و شعرے شڪستہتر،
اما نشستہ در تب غوغاے من سلام!
ما بےحضور چشم تو این جا غریبہایم
دستے،سرے تڪان بده،مولاے من؛سلام!
تقدیم چشمهاے تو این شعر ناتمام
زیباترین افق بہ تماشاے من سلام!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺
✅ امتیازات انسان بر دیگر مخلوقات در قرآن (4⃣)
✅💐 تسخیر آسمان و زمین
💐✨ یکی دیگر از امتیازات انسان بر دیگر مخلوقات عالم این است که تمامی آفریده های برای او رام و مسخّر شده است. بعبارتی، انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان «اللّه» مسخر او گشتهاند یعنی، یا زمام اختیارشان به دست انسان است، و یا در خدمت منافع انسان حرکت میکنند:
1⃣💐💫 وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ (آیه 33 سوره ابراهیم)
و خورشید و ماه را -که با برنامه منظّمی درکارند- به تسخیر شما درآورد؛ و شب و روز را (نیز) مسخّر شما ساخت!
2⃣💐💫 وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (آیه 13 سوره جاثیه)
او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوی خودش مسخّر شما ساخته؛ در این نشانههای (مهمّی) است برای کسانی که اندیشه میکنند!
✅💐 تمام هستى در راستاى بهرهگيرى انسان است.
✅💐 در تسخير هستى براى انسان، نشانههاى زيادى براى اهل فكر وجود دارد.
#تسخیر
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
4_5888657525846314578.mp3
899.2K
#صوت_دعای_فرج_استادفرهمند 👆
💢 پویش استغاثه جهانی
🔴 #طلب_منجی_موعود
🤲 دعا و توسل و التجا به نیت سلامتی و تعجیل فرج منجی عالم بشریت
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
#نجوایمهدوی
🏝 ستارهی سهیل من،
شبی بیا طلوع کن
که گم شده است
راه سبز آسمان خلوتم
در این زمانهای که
رسم آن فقط شکستن است
رضا مشو که
بشکند دل پر از ارادتم
خدا، بگو،
زمان عمر من کمی بایستد
چه تند میدوند
لحظههای تلخ ساعتم
تمام ترس من
زخواب چشمهای زندگی است
ظهور کن که بسته میشود
دو پلک پر ز حسرتم 🏝
#شببخیرمولایمن
#اللهمعجللولیکالفرج
#شبتونمهدوی
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@KhatmeNoor
#کانال_قرائات_تجوید_حفظ_تفسیر
┗━━🍃🌺━━━━━━━┛
در بیستمین روز از آذرماه سال ۱۳۵۷ در خانواده ای مذهبی در شهر اندیمشک به دنیا آمد او پنجمین فرزند خانواده بود.
از دوران نوجوانی وارد مسجد حضرت ابالفضل (علیه السلام) شد و در بسیج نوجوانان ثبت نام کرد، بعد از مدتی عضو کلاس قاریان قرآن در مسجد امام رضا (علیه السلام) شد. و فعالیت های فرهنگی را آغاز نمود.
فعالیت شهید محمد کیهانی در بسیج و مسجد و کلاس قاریان قرآن مقدمه ای شد تا علاقمند به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شود و چندین سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل گردد. و بعد از طی مراحل مقدماتی وارد حوزه علمیه قم شد و در این زمان بود که معمم شد و مرحله جدیدی از فعالیت های فرهنگی تبلیغی ایشان شروع گشت.
در دوران طلبگی و در سن بیست سالگی ازدواج کرد و ثمره این پیوند سه فرزند به نام های کمیل و مقداد و میثم است..
در مهرماه سال ۱۳۹۴ بود که با شدت گرفتن تعرضات تکفیری ها آرام و قرار نداشت تا اینکه حضرت زینب (سلام الله علیها) او را به دفاع از خیمه اش فرا خواند..از محل کارش در شهرداری اهواز وارد بسیج خوزستان شد و بعد از طی مراحل آموزشی به سوریه اعزام شد.
در عملیات نبل و الزهرا بود که با سردارحاج علی محمدقربانی معروف به حاج قربان برخورد کرد و دوستیشان ادامه داشت تا اینکه حاج قربان جلوی چشمانش بشهادت رسید و پر کشید.
از آن لحظه آرام و قرار برای شهادت نداشت. در دیدار با دوستان و پیام ها و تلفن ها التماس دعای شهادت داشت.. تا اینکه در هشتمین روز از آبان 1395 در منطقه ۳۰۰۰ حلب توسط تک تیرانداز تکفیری ها آرام گرفت و دعوت حق را لبیک گفت.
طبق وصیتش با لباس رزم و در کنار فرمانده شهید دوران دفاع مقدس عزت الله حسین زاده و شهید امنیت و اقتدار مجتبی بابایی زاده در بهشت زهرای اندیمشک به خاک سپرده شد.
شهید محمد کیهانی
شهید محمد کیهانی چه سالی عازم سوریه شدند. شما نسبت به این رفتن چه احساسی داشتید و فرزندان مانع رفتن پدر نشدند؟
همسر شهید: نخستین باری که ایشان اعزام شدند محرم سال 94 بود که گفتند عازم سوریه هستم و همان لحظه دلم ریخت و باورم شد که شهید میشوند. همان موقع تمام گریههایم را کردم و همیشه استرس و اضطراب شهادت ایشان را داشتم حتی به ایشان قبل از اینکه بروند گفتم اگر بروید حلالتان نمیکنم اما رفتند.
بچههای من اینقدر از این مسئله ناراحت بودند که به من میگفتند اگر بابا شهید شود ما با خدا قهر میکنیم. اما فکر میکنم که مطمئن بود تمام حرفهایی که ما میزنیم از ته دل نیست در غیر اینصورت کسی حاضر نمیشود با وجود اینکه خانوادهاش راضی نیستند با استواری در این راه قدم بردارد .
هر فردی که عازم میشد 45 روز دوره داشت اما شهید هر رفتنشان دو دوره طول میکشید. از محرم سال 94 تا محرم 95 ایشان در میدانهای جنگ سوریه بودند و به ایران هم میآمدند به طوری که دیگر رفت و برگشت ایشان به ایران و سوریه برایم عادی شده بود و دفعه آخر به حدی آرامش داشتم که فکر میکردم میخواهد به تهران برود و دیگر مخالفت نمیکردم چون فکر کرده بودم که حالا حالا شهید نمیشود.
تسنیم: چه چیزی باعث شده بود که احساس کنید همسرتان حالا حالاها به شهادت نمیرسد و دیگر مانع رفتنشان نمیشدید؟
همسر شهید: در رفتارش تجسس میکردم که فلان روز غیبت کردند و همین رفتار ایشان سبب میشود که شهادتشان عقب بیافتد و من دلم را به تجسس در این حرکات خیلی ریز خوش کرده بودم و مطمئن شده بودم که آقا محمد در سن بالا شهید میشوند. دور اول که اجازه نداشتند اما در دورههای بعد با خودشان تلفن همراه برده بودند و از طریق تلفن با یکدیگر در ارتباط بودیم که این ارتباط خود به نحوی بیشتر من و فرزندانم را آرام میکرد.
به یاد دارم زمانی که سوریه بودند در قالب پیام به ایشان گفتم " فکر میکنم بیشتر از این ها باید تلاش کنید تا درسوریه شهید شوید."