༺༻
یکبار برای نماز صبح خواب ماند
نور آفتاب از لای پنجره اتاق خورده بود
توی صورتش و چشمهایش را باز کرده بود
با صدای گریهاش خودم را رساندم توی اتاق!
نشسته بود میان رختخوابش و با گریه
پشت سر هم میگفت: چرا بیدارم نکردید؟!
نمازم قضا شد خوب شد؟
حالا مگر جرئت داشتم بگویم مادر اصلا هنوز
نماز برای تو واجب نیست
فقط قول دادم از آن به بعد یادم
نرود صدایش بزنم!
-مادرشهیدمحمدمعماریان
༺༻
هواشناسی اعلام کرد :
هوای مهدی فاطمه را داشته باشید
خیلی تنهاست💔
سلامتیش ۵ تا صلوات ✋🏻🌱
اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⎾💔✨⏌
༺༻
این حسین کیست . . .
کہ عالم همہ دیوانہ اوست🤍
918_22969970517773.mp3
3.07M
حدیث ڪساء🤲✨
🎤باصدای آقای میرداماد🎧
آرزوهای یک مادر برای فرزندانش
چه آرزوها برای فرزندانش داشته مثل همه مادران آرزو داشته است پسرانش را داماد کند و آنها را در رخت دامادی ببیند. از سه فرزند شهیدش تنها سید عباس ازدواجکرده و دو فرزند از خود به یادگار گذاشته است درباره ازدواج فرزندانش اینچنین عنوان میکند: سید حسن محافظ شهید رجایی بود پس از شهادت این شهید بزرگوار او به بروجرد برگشت به او گفتیم بمان و به استخدام یک دستگاه و یا ادارهای دربیا تا برایت زن بگیریم و این پیراهن مشکی را از تنت بیرون بیاور دست گذاشت روی سرش و گفت زن من اینجاست با پیروزی زن میگیرم بعد هم به جبهه رفت و در کنار دوست و همرزم شهیدش یدالله گودرزی از شهدای بروجردی مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و همانطور که دستانش را روی سرش گذاشته بود به شهادت رسید.
از آخرین بارهایی که فرزندانش را دیده است اینگونه یاد میکند: سید عباس آخرین بار که میخواست به جبهه اعزام شود امانت بچههایش را به ما داد که به آنها توجه کنیم. سید حسن با آرامش و خوشحالی رفت. سید علی هم با خوشحالی رفت و آخرین بار آمد دم در وقتی میخواست برود به او گفتم بمان تا زن برایت بگیرم به شوخی و خنده به من گفت میخواهی خودت را هم ببرم جبهه؟ گفتم بله میآیم و غذا برایتان درست میکنم خندهای کرد و رفت. باعث نگرانی من نبود که فرزندانم رفتند و مطمئناً این امر خدا بود که من به زبان نیاوردم که اصلاً چرا رفتید چون راه آنها حق بود اگر بهجز این بود ناراحت میشدم.
#شهدا_آسمانی_اند
#پایگاه_خیرالنسا
#حوزه_شهیده_رقیه_رضایی