eitaa logo
خُزّانُ العِلم
42 دنبال‌کننده
217 عکس
957 ویدیو
1 فایل
🍃💚﷽💚🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
🇮🇷اهداء زمین به ضارب سلمان رشدی مرتد🇮🇷 مقدار یکهزار متر مربع زمین زراعی با ارزش در ایران به جوان آمریکایی ضارب سلمان رشدی اهداء شد. آقای محمد اسماعیل زارعی، مسئول دبیرخانه شبکه مردمی اجرای فتوای حضرت امام خمینی در اعدام سلمان رشدی در همایش فتوای ماندگار: از اقدام شجاعانه جوان آمریکایی در جهت اجرای حکم تاریخی امام راحل صمیمانه تشکر می‌کنیم، چون با این اقدام خداپسندانه خود، یک چشم سلمان رشدی را کور و یک دست او را ناکار کرد و باعث خوشحالی مسلمانان شد. هر چند سلمان رشدی مرده‌ای متحرک بیش نیست، در همین راستا در جهت ارج نهادن به این اقدام شجاعانه، حدود هزار مترمربع زمین زراعی با ارزش و حاصلخیز اهدایی مرحوم حجت‌الاسلام حاج شیخ حسین زارعی، طی مراسم ویژه‌ای تحویل نماینده‌ی قانونی‌اش می‌شود./فارس» ۱۴٠۱/۱۲/۶ ...
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استندآپ کمدی یک روحانی از ماجراهای خنده‌داری که‌ در یک مجلس ختم اتفاق می‌افتد!😜 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
هدایت شده از عطرخاص
عالیه_بخون 📝 روایت دختر سوری در محاصره داعشی‌ها ❌پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی افتاد و من نبودم خودتان را بکشید از پدرم پرسیدم چرا ؟؟ گفت چون اگر خودتان را نکشید داعشیها بلایی سرتان میاورند. که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید. فردای انروز چند خانواده از خانواده های منطقه به دست داعش اسیر شدند که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها را سربریده و دختران و زنان را برده بودند.اینجا بود که مجبور شدیم یکی از خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی افتاد همان همه ما را بکشد و در بعد هم خودش را بکشد..و در اخر برادرم که 12 سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که این کار را انجام دهد و ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سختترین شرایط روحی بودیم و مادرم با گریه به برادرم میگفت که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است که اوضاع جوری شود که از ان استفاده کنی و نگذاری که ما زنده به دست این داعشیهای کافر بیافتیم و میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی ما را میکشند..چند روزی را با این اوضاع بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز بعد داشتم نماز صبح میخواندم که شلیک گلوله در روستا شروع شد و درگیری خیلی شدید بود همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه را به دست گرفته بود مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت بعد هم خودت..درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه.در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد مادرم گفت چی شده.پدرم گفت ما درگیر نشدیم ایرانیها امدند و با داعشیها در گیر شدند میخواهند محاصره روستا را بشکنند تا ما را از این کفار نجات بدهند. یکساعت بعد محاصره شکسته شد. خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد. آنروزها را هیچ وقت فراموش نمیکنیم که چگونه شب را به صبح و روز را به شب میرساندیم.. برای شادی روح ســـــردار سلیمانی و یاران با وفایش پنج صلوات محمدی بفرست اینو فرستادم تا اینکه قدر شهدا و مرزداران و رزمندگان را بدانیم،،،،، کانال در ایتا👇👇👇👇 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
هدایت شده از عطرخاص
🌷🌷🌷 از مترسکی سوال کردم آیا از ماندن در مزرعه بیزار نشده ای ؟ پاسخم داد و گفت : در ترساندن و آزار دیگران لذتی به یاد ماندنی است ! پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم. اندکی اندیشیدم و سپس گفتم : راست گفتی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم. گفت : تو اشتباه می کنی زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آن که درونش از کاه پر شده باشد. عجل الله فرجه کانال 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستی! امام‌زمان‌هفته‌ای‌دوبار‌نه روزی‌دوبار اعمال‌مارو‌میبینه؟!💔 عجل الله فرجه برای امام زمانمان کاری کنیم کانال خُزّانُ العِلم👇 @Khuzzanaleilm 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صاحب نفس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عبور از گردنه ی سخت صعب اقتصادی حاج پ ن : این کیلیپ رو تو صفحات خودتون به اشتراک بذازید -نفس ...
هدایت شده از صاحب نفس
😣بچه که بودم فکر می کردم خدا به کسایی که خیلی خوب نیستن نگاه نمیکنه و فقط حواسش به آدم خوباست 🌿تا اینکه کم کم بزرگ شدم و فهمیدم یک باغبون خوب وقتی میره به گل هاش سر میزنه اول به اونایی توجه میکنه که خیلیم کامل نیستن و یک جای کارشون میلنگه 🍂این شد که فهمیدم خدا برای رشد ما بنده هاش اول از همه میره سراغ کسایی که برگای معنویشون خشک شده و در حال خراب شدنن 🥰 😘 ☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صاحب نفس
استیکر های عطر1و1 👈 👀 👇 🚀 @stickernew 🇮🇷 🚀 @stickernew 🇮🇷 🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فتنه ناکارآمدی دولت 🔹 نظر حضرت آقا در رابطه با عملکرد دولت چیست؟ 🔸 پول‌های بلوکه شده ایران در آمریکا توسط کدام دولت نتایج مثبتی به همراه داشت؟ ✅ حضرت آقا به آينده کدام دولت امیدوار است؟ 💢 رسانه‌ها اجازه شنیدن واقعیت را به کسی نخواهند داد. کانال 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خُزّانُ العِلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔹عملی بسیار آسان بجای نماز شب کانال خُزّانُ العِلم👇 @Khuzzanaleilm 🇮🇷
هدایت شده از عطرخاص
1_3255341078.mp3
5.17M
با شنیدن این صوت متوجه دیکتاتور بودن رهبر ایران می شوید!!!!!!!!!! 👌فوق العاده ، دوستان 📣 واقعا به گفته ی گوینده، اگر این پادکست رو منتشر نکنیم و این واقعیتهایی که بسیار کم و یا حتی دفعه اوله داریم می شنویم، رو منتشر نکنیم، مدیونیم و باید در محضر خدا پاسخگو باشیم. 📥 حجم ۵ مگابایت 🕦 زمان ۱۰ دقیقه 📡 @atrekhas 🇮🇷 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از عطرخاص
*❤❤❤ حتما بخوانید:* *خانم معلمی تعریف می‌کرد: در مدرسه ابتدایی بودم، مدتی بود تعدادی از بچه‌ها را برای یک سرود آماده می‌کردم.* *به نیت اینکه آخر سال مراسمی گرفته شود برایشان.* *پدر و مادرشان هم دعوت مراسمند و بچه‌ها در مقابل معلمان و اولیا سرود را اجرا کنند.* *چندین بار تمرین کردیم و سرود رو کامل یاد گرفتند.* *روز مراسم بچه‌ها را آوردم و مرتبشان کردم.* *باهم در مقابل اولیا و معلمان شروع به خواندن سرود کردند.* *ناگهان دختری از جمع جدا شد و بجای خواندن سرود شروع کرد به حرکت جلوی جمع دست و پا تکان می‌داد و خودش رو عقب جلو می‌کرد و حرکات عجیبی انجام می‌داد.* *بچه‌ها هم سرود را می‌خواندن و ریز می‌خندیدند، کمی مانده بود بخاطر خنده‌شان هرچه ریسیده بودم پنبه شود.* *سرم از غصه سنگین شده بود و نمی‌تونستم جلوی چشم مردم یک تنبیه حسابیش هم بکنم.* *خب چرا این بچه این کار رو می‌کنه، چرا شرم نمی‌کنه از رفتارش؟ این که قبلش بچه زرنگ و عاقلی بود❗* *نمونه خوبی و تو دل بروی بچه‌ها بود❗* *رفتم روبرویش، بهش اشاراتی کردم، هیچی نمی‌فهمید، به قدری عصبانی‌ام کرده بود که آب دهانم را نمی‌توانستم قورت دهم.* *خونسردی خود را حفظ کردم، آرام رفتم سراغش و دستش را گرفتم، انگار جیوه بود خودش را از دستم رها کرد و رفت آن طرف‌تر و دوباره شروع کرد❗* *🌙 فضا پر از خنده حاضران شده بود، همه سیر خندیدند.* *نگاهی گرداندم، مدیر را دیدم، رنگش عوض شده بود، از عصبانیت و شرم عرق‌هایش سرازیر بود.* *از صندلیش بلند شد و آمد کنارم، سرش را نزدیک کرد و گفت: فقط این مراسم تمام شود، ببین با این بچه چکار کنم❓❗* * اخراجش می‌کنم، تا عمر دارد نباید برگردد مدرسه، من هم کمی روغنش را زیاد کردم تا اخراج آن دانش‌آموز حتمی شود.* *مادر بچه هم رفته بود جلو و جوگیر شده بود.* *بسیار پرشور می‌خندید و کف می‌زد،* *دخترک هم با تشویق مادر گرمتر از پیش شده بود.* *🌙 همین که سرود تمام شد پریدم بالای سن و بازوی بچه را گرفتم و گفتم: چرا اینجوری کردی❓❗ چرا با رفقایت سرود را نخواندی❓❗* *دخترک جواب داد: آخر مادرم اینجاست، برای مادرم این‌کار را می‌کردم❗* *🌙 معلم گفت: با این جوابش بیشتر عصبانی شده و توی دلم گفتم آخر ندید بَدید همه مثل تو مادر یا پدرشان اینجاست، چرا آنها اینچنین نمی‌کنند و خود را لوس نمی‌کنند❓❗* *چشمام گرد شد و خواستم پایین بکشمش که گفت: خانم معلم صبر کن بگذار مادرم متوجه نشود، خودم توضیح می‌دهم؛ مادر من مثل بقیه مادرها نیست، مادر من "کرولال" است، چیزی نمی‌شنود و من با آن حرکاتم شادی و کلمات زیبای سرود را برایش ترجمه می‌کردم تا او هم مثل بقیه مادران این شادی را حس کند❗ این کار من رقص و پایکوبی نبود، این زبان اشاره است، زبان کرولال‌ها ❗❗* *🌙 همین که این حرف‌ها را زد از جا جهیدم، دست خودم نبود با صدای بلند گریستم، و دختر را محکم بغل کردم❗* *آفرین دختر، چقدر باهوش، مادرش چقدر برایش عزیز، ببین به چه چیزی فکر کرده❗❗* *🌙 فضای مراسم پر شد از پچ‌پچ و درگوشی حرف زدن و...* *تا اینکه همه موضوع را فهمیدند، نه تنها من بلکه هرکس آنجا بود از اولیا و معلمان همه را گریاند❗* *از همه جالبتر اینکه مدیر آمد و عنوان دانش‌آموز نمونه را به او عطا کرد❗❗❗* *🌙 با مادرش دست همدیگر را گرفتند و رفتند، گاهی جلوتر از مادرش می‌رفت و مثل بزغاله برای مادرش جست و خیز می‌کرد تا مادرش را شاد کند❗* *❤❤❤ درس این داستان واقعی این بود:* *زود عصبانی نشو،* *زود از کوره در نرو،* *تلاش کن زود قضاوت نکنی،* *صبر کن تا همه‌ی زوایا برایت روشن شود تا ماجرا را درست بفهمی 📡 @atrekhas 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا