eitaa logo
⁦خِیــٰـالِ وَصـْــلْ⁦⁦✨
673 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
101 فایل
خـِیــٰـال وَصـْـلِ تُـو جـانَم بِه رَقـْصْ مـی‌آرَد ... عـٰاشقـانـه‌های آرامـ، عـٰارفانـه‌های آتشینــ، عـٰاقـلانـه‌های منطقیــ ... شناس: @khoshkhyal ناشناس: https://daigo.ir/secret/8219445767 🔰 استفاده از مطالب کانال به هر شکلی، آزاد است.
مشاهده در ایتا
دانلود
•| |• 🔰 اجر بالاتر شهدای آخرالزمان بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم 📝 دستنوشته حجت‌الاسلام والمسلمین علوی امام جماعت محترم مسجد صفای تهران ⁉️ همیشه سؤالم این بود که چرا اجر شهدا متفاوت است؟ ❓به معرفت درجات ایمان است یا شدت بلاء و ابتلاء؟ 🖌معرفت و درجات ایمان روشن است و همیشه همه‌جا هم هست. شدت بلا و ابتلاء هم قابل توجیه است. 🖋اما آن‌چه در خارج و واقع موردنظر است، فهم روشن درجات شهدای اخیر در فتنه هاست. مظلومیت و غربت اخلاص و ایمان بلا و ابتلا شکنجه و آزار در انواع دردها و سختی‌ها است که هرکدام درجاتی است بر درجات شهید. 🖌شنیده بودیم که شهدای آخرالزمان درجاتی بلند نسبت‌ به سایر شهدا دارند و روشن برایمان نبود. روشن شد: مقتدر باشی و صبر کنی، پست و هرزه‌ها توهین و تخریبت کنند، به مقدساتت اهانت ورزند، بزنند و زجر کش کنند و از همه پست تر، بی‌ناموسی و هتک حرمت ناموس کنند، چادر بکشند و متعرض شوند و ... این ابتلائات معنای اجر عظیم و متفاوت است. 🌐  Lesansedgh.ir 🆔 @Lesansedgh_ir @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلٔ
+ دیشب ۴ تا بسیجی کشتیم ایول بنویس کار خودمونه + یه بچه ام کشتیم پس بنویس کار خودشونه 💬 دختر کرد @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلٔ
🔴 ماجرای دختری در کلاس زبان زینب ۱۲ساله است. مثل خیلی از بچه‌های امروز به کلاس زبان انگلیسی می‌رود. او تنها دختر چادری آموزشگاه‌شان است. بیش از ۴۰ روز در و دیوارهای آموزشگاه را پر از شعارهای مختلف «مرگ» دیده و طاقتش تمام شده. به تازگی اعتراف کرده که از چند روز قبل با خودش الکل می‌برده و قبل و بعد از کلاس، وقتش را به پاک کردن شعارها می‌گذرانده. البته هر که از پشت سرش رد می‌شده، ناسزایی نثارش می‌کرده که با سکوت زینب ما مواجه می‌شده. بله... و دلاور ما برای اعتقادش هم دیوار پاک می‌کند، هم فحش می‌شنود. اما لب به ناسزا باز نمی‌کند. این است تفاوت این بچه‌ها با بعضی‌های دیگر. این بچه‌ها دانش‌آموخته‌ کلاس قهرمانی حاج‌قاسم هستند... القصه ... معلم کلاس زبان به بچه‌ها تکلیف داده که انشایی (writing) بنویسند و یک شخصیت بزرگ را معرفی کنند. زینب که انگار ناسزاها به او کارگر نیفتاده، تصمیم می‌گیرد از آرمان بگوید؛ «». او می‌خواهد باز هم در قامت یک انسان فرهیخته و عاقل، اعتقادش را با کلمات بیان کند. مادرش که می‌ترسد در آموزشگاه بلایی سر دخترش بیاورند، مخالفت می‌کند! اما در نهایت راضی می‌شود. زینب می‌نشیند به نوشتن و چه نوشتنی... شنیده‌اید؟ آن هم از زبان یک زینب ۱۲ساله؟... زینب می‌داند نوشتن چنین متنی و خواندنش بین کسانی که فقط شعار «آزادی» می‌دهند یعنی چه. ولی کار خودش را می‌کند. انشایش را سر کلاس می‌خواند و بر خلاف انتظارش، استادش که تفکرات ضدانقلاب دارد در حالی که اشک در چشم‌هایش جمع شده، ایستاده برایش دست می‌زند! @KhyaleVasl