🤱🏻تجربه های مادرانه:
آخر شب بود و میخواستیم بخوابیم اما اسباب بازی های پسرام روی زمین ریخته بود😔
معمولا پسرای پنج ساله 👦 و دوساله ام🧒 برای جمع کردن همکاری نمیکنن و از طرفی چون آخر شبه و خسته هستیم، این موضوع میتونه باعث عصبانی شدن😡 من🧕 و پدرش🧔 بشه
با توجه به تجربههای منفی گذشته، مطمئن بودم که داد و تهدید و بازی های تکراری برای جمع کردن اسباب بازی ها جواب نمیده.😞 طراحی یه کار جدید تنها راه حل من بود🧐
پس باید یه بازی جدید پیشنهاد میدادم😌
رفتم یه روسری🧣 که دیگه ازش استفاده نمیکنم رو آوردم و با هیجان پسرام👦🧒 و پدرشون🧔 رو صدا زدم و گفتم من🧕 یه بازی جدید دارم. هر کسی میخواد همکار من باشه میتونه بازی کنه. پدر🧔 با هیجان گفت من همکار میشم و پسر بزرگم👦 هم که هیجان ما را دید گفت من من من....
بهش گفتم: من با روسری🧣 یه دست شما را به یه دست خودم می بندم و با هم توی خونه راه میریم و اسباب بازی ها را جمع می کنیم. هم با دست های بازمون میتونیم برداریم و هم با دستای بستمون و دوتایی با هم... 🧕👦
پسر کوچیکه هم همراه شد و اون یکی دستم را به دست کوچولوی پسر دو ساله ام🧒 بستم🧕🧒
کلی چهارتایی خندیدیم و بهمون خوش گذشت🧔🧒👦🧕 و با شادی و خنده خونه جمع شد😊
بچه ها خوشحال بودن و شاد به رختخواب رفتن و همسرم راضی و حال دل خودم خوب بود...
#تجربه_مادرانه
#تجربههای_والدین
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭•╝
🤱🏻تجربه های مادرانه:
آخر شب بود و میخواستیم بخوابیم اما اسباب بازی های پسرام روی زمین ریخته بود😔
معمولا پسرای پنج ساله 👦 و دوساله ام🧒 برای جمع کردن همکاری نمیکنن و از طرفی چون آخر شبه و خسته هستیم، این موضوع میتونه باعث عصبانی شدن😡 من🧕 و پدرش🧔 بشه
با توجه به تجربههای منفی گذشته، مطمئن بودم که داد و تهدید و بازی های تکراری برای جمع کردن اسباب بازی ها جواب نمیده.😞 طراحی یه کار جدید تنها راه حل من بود🧐
پس باید یه بازی جدید پیشنهاد میدادم😌
رفتم یه روسری🧣 که دیگه ازش استفاده نمیکنم رو آوردم و با هیجان پسرام👦🧒 و پدرشون🧔 رو صدا زدم و گفتم من🧕 یه بازی جدید دارم. هر کسی میخواد همکار من باشه میتونه بازی کنه. پدر🧔 با هیجان گفت من همکار میشم و پسر بزرگم👦 هم که هیجان ما را دید گفت من من من....
بهش گفتم: من با روسری🧣 یه دست شما را به یه دست خودم می بندم و با هم توی خونه راه میریم و اسباب بازی ها را جمع می کنیم. هم با دست های بازمون میتونیم برداریم و هم با دستای بستمون و دوتایی با هم... 🧕👦
پسر کوچیکه هم همراه شد و اون یکی دستم را به دست کوچولوی پسر دو ساله ام🧒 بستم🧕🧒
کلی چهارتایی خندیدیم و بهمون خوش گذشت🧔🧒👦🧕 و با شادی و خنده خونه جمع شد😊
بچه ها خوشحال بودن و شاد به رختخواب رفتن و همسرم راضی و حال دل خودم خوب بود...
#تجربه_مادرانه
#تجربههای_والدین
╔═°•.🍭 .•╗
@kidiyo
╚═ °•.🍭•╝