eitaa logo
کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
23.4هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
6 فایل
✍🏻اینجا قراره تکنیک های مؤثر فرزندپروری رو مرور کنیم و آنچه والدین برای روزمره ای شاد لازم دارن رو بهشون پیشنهاد بدیم😊 #نکات_تربیتی #تجربه_های_والدین #قصه ⛔استفاده از محتوا فقط با ذکر لینک مجاز است 🆔ادمین @Kidiyo_admin تبلیغات: @ResponseTeam
مشاهده در ایتا
دانلود
💫کاربرگ مخصوص ایام شهادت حضرت امام حسین علیه السلام 💔 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
هدایت شده از مثبت کتاب + 📚
📗علی لندی 📌مشخصات کتاب: 🔹انتشارات : کتابک ▫️مولف : محدثه سادات طباطبایی 🔹موضوع : کودک و نوجوان ▫️تعداد صفحه : 23 قیمت اصلی: ۴۰/۰۰۰ تومان 💥قیمت با ۱۲٪ تخفیف ویژه مثبت کتاب: ۳۵/۲۰۰ تومان لینک مستقیم خرید کتاب از فروشگاه اینترنتی مثبت کتاب 💌_آیدی جهت سفارش @ResponseTeam 📚 @mosbateketab_ir 🌐 | Mosbateketab.ir|
هدایت شده از مثبت کتاب + 📚
🖇توضیحاتی از کتاب علی لندی 📒خیلی‌ها نوجوانان دهه هشتادی را به جنب و جوش، تکاپو،جسارت و هیجان می‌شناسند اما علی پسری بود که صفت‌های زیبا و خاصی را به همه نشان داد، مثل از خودگذشتگی، احترام و ارزش قائل شدن برای دیگران و عشق به همه مردم سرزمینمان… 💌 علی لندی نوجوانی بود که مثل پروانه‌ای آزاد به قلب آتش دوید تا هموطنش را نجات بدهد…🏃🏻 اگر شما هم دوست دارید ماجرا را مو به مو بدانید و این شهید نوجوان را بیشتر بشناسید، کتاب کوچک و جذاب مقابل با قلم محدثه سادات طباطبایی را در دست بگیرید. 📚 @mosbateketab_ir 🌐 | Mosbateketab.ir|
هدایت شده از مثبت کتاب + 📚
. کتاب علی لندی📕 مناسب کودک و نوجوان هست و شما عزیزان میتونید برای بچه هاتون بخرین و هدیه کنین! 🧑🏻کتاب سبکی هست و اصلا باعث خستگی کودک از کتاب نمیشه... 🔖 لازم به ذکره که داستان این کتاب کاملاً طبق واقعیت، به زبان کودک روایت شده است! .
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا 📌قسمت نهم 🔹خلاقیت تا جایی که شده با خلاقیت کودکان را با معارف عاشورایی آشنا کنیم تا نتیجه بهتری بگیریم؛ مادرها با درست کردن سربندها و یا با نذری‌های متفاوت، با قصه‌های تازه، داستان کربلا را برای بچه‌ها بیان ‌کنند.مثلا عروسک هایی که خودمان در منزل تهیه می کنیم، در مراسم عزاداری بین دخترها تقسیم کنیم و یا خوراکی های مورد علاقه ی کودکان را بخریم و بین آنها پخش کنیم. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀برگ برنده ای به نام عزای امام حسین علیه السلام در امر تربیت.... "استاد عباسی ولدی" ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫کلیپ زیبای امام حسین (علیه‌السلام) برای کودکان 💔😭کاش ما بچه ها هم تو کربلا بودیم ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫امروز را با خواندن حدیثی از 🖤امام حسین علیه السلام شروع می‌کنیم ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫داستان روز دهم محرم 🖤💔حضرت امام حسین (علیه‌السلام) ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 عزیز دلم حسین 💫نماهنگ «عزیز دلم حسین» عبدالرضا هلالی ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 💔 سیدالشهداء؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻وقتی به دنیا آمد، همه ی خانواده خیلی خوشحال شدند. یک نوزاد تپل و مپل دوست داشتنی، خوش بو و خنده رو؛ اسمش را حسین گذاشتند. تا کوچولو بود، توی دامن پیامبر می‌نشست، یا روی دوشش سوار می‌شد. یا همراهش به مسجد می‌رفت. گاهی اوقات امام حسین و امام حسن توی حیاط خانه ی پیامبر با هم بازی می کردند؛ به دنبال هم می دویدند و برای پیدا کردن هم، توی همه ی اتاقها سرک می کشیدند؛ پیامبر از دیدنشان و از شنیدن صدای خنده ها و حرفهای شیرین کودکانه شان، خیلی لذت می برد و همیشه می‌گفت:«حسن و حسین، پاره های تن من هستند.» پیامبر خیلی دوستش داشت؛ آنقدر که روزی در نماز جماعت، وقتی به سجده رفت و حسین بر پشتش سوار شد، آنقدر سجده را طولانی کرد، تا خودش پایین بیاید؛ خواهرش زینب هم خیلی دوستش داشت و یک لحظه هم از او دور نمی‌شد؛ او هم خیلی خواهرش را دوست می داشت؛ آنقدر که یک روز وقتی دید، زینب خوابیده و خورشید روی صورتش می تابد، جلوی نور خورشید ایستاد تا جلوی نور و گرمای خورشید را بگیرد و خواهرش اذیت نشود... اصلاً همه دوستش داشتند و کسی را پیدا نمی‌کردی که دوستش نداشته باشد. از همان اول هم مهربان و خوش اخلاق و بخشنده بود. اما هیچوقت زورگویی را قبول نمی‌کرد. ایشان بعد از شهادت برادرش امام حسن، امام سوم ما شیعیان شد. وقتی یزید اعلام کرد که پادشاه مسلمانان است، امام حسین خیلی ناراحت شد، چون یزید مردی خیلی ظالم و بی دین بود. یزید خواست به زور امام حسین را مجبور کند تا او را قبول کند؛ اما امام حسین حرف زور را قبول نمی‌کرد. برای همین از مدینه به مکه رفت و وقتی یزید، آنجا هم به سراغش آمد، به دعوت مردم کوفه به عراق سفر کرد؛ و همانطور که قبلاً برایتان گفتم، مردم کوفه گول پول و طلای یزیدشاه را خوردند و امام حسین به اجبار به کربلا رفت. امام حسین حتی دلش برای آدمهای لشکر یزید هم می سوخت و دلش می‌خواست راه درست را به آنها نشان بدهد، اما انگار گوشهای آنها، حرف درست امام را نمی شنید! شب عاشورا امام حسین به همه ی یارانش که تعدادشان زیاد هم نبود، فرمود:«فردا روز سختی است؛ اما پایان این سختی شیرین است. اما هر کس دلش نمی‌خواهد بماند، می تواند برود.» همه ی آنها گفتند که خیلی امام را دوست دارند و هیچوقت تنهایش نمی‌گذارند. امام حسین و یارانش آن شب تا صبح بیدار بودند؛ آنها با هم صحبت می کردند و به روی هم لبخند می زدند و توی دلشان هیچ غم و غصه ای نبود؛ نماز می‌خواندند و دعا می کردند. امام حسین به همه ی چادرها سر می‌زد و با آنها با مهربانی حرف می زد و به چادر بعدی می‌رفت، با خواهرش زینب هم خیلی صحبت کرد. بعد هم دور چادرها میگشت و هر جا خاری بود، آن خار را از سر راه می کند... همه ی آن شب به یاد خدا گذشت. صبح تا ظهر عاشورا، یاران امام حسین، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، همه، مردانگی شان را نشان دادند و در کنار امام حسین ایستادند؛ ظهر که شد، تا وقت نماز رسید، امام حسین که بخاطر دین خدا تسلیم یزیدشاه ظالم نشده بود، با سختی خیلی زیاد، همراه یاران نماز ظهر را به جماعت خواندند. و یکی یکی در راه خدا به شهادت رسیدند و از آغوش امام حسین راهی بهشت شدند. امام حسین باز هم تلاش کرد، حتی یک نفر از لشکر یزید را از اشتباه و گناه، نجات بدهد؛ اما آنها گول پول و طلا را خورده بودند و حرف درست و حق امام، برایشان اثر نداشت. هیچ روزی به سختی روز عاشورا نبود و نیست و نخواهد بود.... «اصلاً حسین، جنس غمش فرق می‌کند؛» ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
💫کاربرگ مخصوص ایام شهادت حضرت امام حسین علیه السلام 💔 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
💫نقاشی مرحله به مرحله شتر🐪 ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
🔶شعر کودکانه درباره محرم ♦️دویدم و دویدم به کربلا رسیدم دیشب یه سربند سبز بابام رو پیشونیم بست که روش نوشته بودند آقای من حسین است بابام منو با خودش به مجلس روضه بُرد خرما که دادن بهش با ذکر زیر لب خورد تو روضه خوندن دیدم گریه می‌کردن همه حسین حسین می‌گفتن با صدای زمزمه بلند شدیم وایسادیم تا بزنیم به سینه سینه‌زنی قشنگه ولی خیلی غمگینه وقتی تموم شد عزا غذای نذری دادن از اون موقع تا حالا همش دارم می‌خونم حسین حسین حسین جان آقای مهربونم ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
💫چگونگی آشنایی کودکان با معارف کربلا 📌قسمت دهم 🔹بازی‌های  محرمی هیچ چیز به اندازه بازی برای بچه‌ها جذاب نیست. چه خوب است که در ماه محرم برای بچه ها وقت کافی بگذاریم و با آنها بازی‌های محرمی بکنیم. بازی‌های ساده‌ای که آنها را با عزاداری، هیات و معارف کربلا آشنا کند؛ مثلا ماشین بازی که قرار است اسباب بازی‌ها را به هیات ببرد یا با قوری و چای به عزاداران، چای بدهیم یا با قابلمه و دیگچه‌های اسباب بازی، غذای نذری درست کنیم و هیات اسباب بازی‌ها را راه بیاندازیم. بهتر است اجازه دهیم هم شکل عزاداری و هم معارف کربلا به اندازه فهم بچه‌ها وارد بازی‌هایشان شود. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 💔شام غریبان؛ ♦️یکی بود، یکی نبود زیر این سقف کبود، غیر از خدای مهربون هیچکس نبود. خدا بود و خدا بود و خدا بود. ✍🏻کم کم آفتاب غروب کرد و آسمان پر از ستاره شد؛ اما نه غروب خورشید و نه درخشیدن ستاره ها، هیچ کدام لبخند ذوق به لب بچه ها نیاورد. با اینکه خورشید جایش را به ماه داده بود، اما هوا خیلی گرم بود. هنوز کمی گرد و خاک در هوا پخش بود و بوی دود و خاک نم خورده می آمد. همه جا ساکت و تاریک بود. بچه ها حوصله ی بازی کردن و به دنبال هم دویدن را نداشتند؛ خسته بودند و حال غریبی داشتند. آن شب عمه، همه را توی یک چادر کنار هم جمع کرد؛ برای همه کمی آب و غذا آورد و خودش لقمه در دهان بچه ها گذاشت. بعد با کمک بقیه زنها، بچه ها را خواباند. وقتی مطمئن شد هیچ کس از اهل حرم تشنه و گرسنه نیست و همه خوابیده اند، گوشه ای سجاده اش را پهن کرد و مشغول خواندن نماز و دعا شد؛ سرش را به گوشه ی چادر تکیه داد و آرام اشک ریخت و با خدا دردودل کرد تا دلش سبک شود و آرام بگیرد؛ وقتی آرام شد، از ته دل گفت: خدایا راضیم به رضای خودت، الهی شکر. ♥️راستی بچه ها؛ این شبها که هیئت میرین، یاد ما هم باشین مهربونهای خوش قلب🖤 ✅کپی با ذکر منبع بلامانع است. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 حلما کوچولوی قهرمان؛ 📌قسمت اول 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 موضوع قصه: ارزش‌های اخلاقی و اهداف حرکت امام حسین علیه‌السلام. ╔═°•.🍭 .•╗ @kidiyo ╚═ °•.🍭 .•╝