هدایت شده از در سمت توام 🕊
#خودسازیباشهدا🌹
ده سال با محمد زندگی کردم ،
هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه ، به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد ،
مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد ،
بارها بهش می گفتم ،
مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین ، بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین.
ولی محمد می گفت ،
شاید توی همین راه کوتاه ، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ؛ الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم😊
#سردار_شهید_محمّد_بروجردی
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
➥𝒅𝒂𝒓_𝒔𝒂𝒎𝒕𝒆_𝒕𝒐𝒐◕͟◕
#خودسازیباشهدا🌹
معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش.دستش را انداخت زیر چانه اش كه «سرت را بالا بگیر ببینم😠» چشم هایش را بست سرش را بالا آورد.
از كلاس زد بیرون . تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نكرده بود.
خونه که رسید گفت: دیگه نمی خوام برم هنرستان. – آخه برای چی ؟
معلم ها بی حجابن . انگار هیچی براشون مهم نیست.
میخوام برم قم؛ حوزه.
-شهید مصطفی ردانی پور•.
🌿|@Koche_shohada
#خودسازیباشهدا🌹
با همرزمانش نشسته بود و صحبت می کرد.
وقت نماز شد.
محمد بلند شد و به طرف منبع آب رفت و #وضو گرفت.
دوستاش گفتن:
-بیا، یه چایی☕️ بخوریم،
بعد همگی می ریم نماز می خونیم.😁
محمد لبخند زنان گفت:☺️
-امام حسین ع ظهر عاشورا اول نماز خوند، بعد چایی رو با فرشتگان تو بهشت خورد.😊
به سنگر رفت و به نماز ایستاد.
خمپاره ای 💣فرود اومد و محمد را #آسمانی کرد.🕊
#شهید_محمد_گلچین🌷
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
#خودسازیباشهدا🌹
خیلی دقت روی "حق الناس"داشت ؛
بہ عنوان مثال برای خرید میوه ، وقتی می خواست میوه جدا ڪند ؛ آنقدر حواسش بود ڪه اگر ناخنش بہ میوه ای می خورد ، همان را بر می داشت ڪه نڪند بہ اندازه ذره ای حق الناس شده باشد .
📝 نقل از همسر شهید مدافع حرم ...
#شهید_عبدالرضا_مجیری
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
#خودسازیباشهدا🌹
🌸آقا ابراهيم مثال قشنگي مي زد و مي گفت: نماز اول وقت مثل ميوه اي است كه وقت رسيدنش شده. اگه ميوه رو نچيني، خراب ميشه و مزه اوليه رو نداره. هميشه سعي كن نمازهايت در هر شرايطي اول وقت باشه. خدا هم تو كارهاي زندگي، قبل از اينكه حرفي بزني كارت رو رديف مي كنه.
😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
#خودسازیباشهدا
وقتے مےاومد خونہ
دیگه نمی ذاشت من کار کنم
زهرا رو میذاشت رو پاهاش
و با دست بہ پسرمون غذا میداد
مےگفتم : یکی از بچہ ها رو
بده بہ من🙃
با مهربونے مےگفت :
نہ شما از صبح تا حالا
بہ اندازه کافی زحمت کشیدی
مهمون هم کہ میامد
پذیرایی با خودش بود
دوستاش بہ شوخی میگفتند :
مهندس کہ نباید تو خونه کار کنہ!
مےگفت: من کہ از حضرتعلے{ع}
بالاتر نیستم مگہ بہ حضرتزهرا{س}
کمك نمے کردند؟!🤍
📖شهآب ص⁷⁴
[ شهید حسن اقاصی زاده ]