eitaa logo
بانک جزوه،تلخیص،شرح کتب حوزوی
38هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
222 ویدیو
8.8هزار فایل
🔆بانک #جزوه_تلخیص_شرح_دروس حوزوی خواهران و برادران 🔆 اهداف: ارائه خدمات آموزشی و کمک آموزشی #رایگان به طلاب پایه های ۱ الی ۱۰ و دروس خارج و دانشجویان مقاطع سه گانه #جهت_تبادل_تبلیغات👇 @boudoe_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ تلخیص درس منطق مظفر ( ۱۳) ✅ باب اول: مباحث الفاظ 🔰 درس هشتم: اقسام تقابل تقابل گفته شد که متقابلان عبارتند از دو معنى و مفهوم ذهنى متنافرى (از یکدیگر نفرت دارند و گریزانند و هیچگاه با یکدیگر سازگارى نداشته و یکجا مجتمع نمى‌شوند) که اجتماعشان در محل واحد،از جهت واحد و در زمان واحد ممتنع است.   اقسام تقابل تقابل بر چهار قسم است:    1-نقیضان: یا تقابل ایجاب و سلب؛ مانند:انسان و ناانسان، سیاهى و غیر سیاهى، منیر و غیر منیر.  نقیضان، بین دو مفهومی است که وجودی و عدمی باشند،(انسان= وجودی، ناانساان = عدمی). لذا اجتماع آنها در شیء واحد محال است. یعنی امکان ندارد که شیئى هم انسان باشد و هم لا انسان، چون اجتماع نقیضین است و هو محالٌ بالبداهة. همچنین ارتفاع نقیضین نیز از شیء واحد محال است. یعنى ممکن نیست که شیئى واحد، در آنِ واحد، نه انسان باشد باشد و نه ناانسان.  [ارتفاع: نه این و نه آن؛  اجتماع: هم این و هم آن]. در تعریف نقیضان داریم: «أمران وجودی و عدمی و هما لا یجتمعان و لا یرتفعان ببدیهة العقل، و لا واسطة بینهما».   2-ملکه و عدم ملکه: مانند بینایى و کورى، تأهل و تجرد. بینایى،ملکه و کورى، نبودن آن ملکه است. همچنین تأهل،ملکه و تجرد، نبودِ آن ملکه است. در این نوع از تقابل نیز مفاهیم، وجودی و عدمی هستند. ویژگى دیگر ملکه و عدم ملکه این است که عدم ملکه صحیح نیست مگر در محلّى که صلاحیتِ داشتنِ ملکه وجود داشته باشد. مثلا نابینایی تنها در جایى تحقق مى‌یابد که امکان وجود بینایى در آن باشد؛ زیرا کوری، یعنى نبودِ بینایى در کسى که صلاحیت بینایى دارد مثل انسان یا اسب. و ما هیچگاه در مورد یک سنگ، نمی گوییم بیناست یا نابینا چون اساساً صلاحیت بینایی ندارد. با توجه به مثال فوق، در تقابل ملکه و عدم ملکه، تنها اجتماع آنها محال است و ارتفاعشان ممکن مى‌باشد. یعنی در جایی که صلاحیت ملکه نباشد، ارتفاع ممکن است: سنگ، نه بیناست و نه نابینا.  لذا تعریف ملکه و عدم ملکه عبارت خواهد بود از :« أمران وجودى و عدمى،لا یجتمعان و یجوز ان یرتفعا فى موضع لا تصح فیه الملکة»   3-ضدان: مانند گرما و سرما، سیاهى و سفیدى، بى‌باکى و ترس، سبکى و سنگینى. ضدین دو امر وجودى اند که پیاپى بر یک موضوع وارد مى‌شوند، و اجتماعشان در آن ناممکن است، و تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد، [و هرکدام را مى‌توان بدون دیگرى و مستقل از آن تصور نمود].  در تعریف ضدان داریم: «الوجودیان المتعاقبان على موضوع واحد،و لا یتصور اجتماعهما فیه،و لا یتوقف تعقّل احدهما على تعقّل الآخر»    توضیح: وقتی می گوییم «دو امر وجودی اند» یعنی دو قسم قبلی که وجودی و عدمی بودند، از تعریف خارج می شوند. وقتی می گوییم «بر یک موضوع وارد مى‌شوند» دانسته مى‌شود که ضدان باید لزوما صفت باشند. بنابراین، دو ذات، مانند انسان و اسب، درخت و سنگ و نظایر آنرا «ضدان»نمى‌نامند؛ چنین مواردى در معانى متخالف وارد مى‌شود، چنانکه گذشت. و با قید«تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد»، متضایفان از تعریف بیرون مى‌شود؛ زیرا متضایفان، اگرچه دو امر وجودى هستند که در محل واحد از یک جهت جمع نمى‌شوند، اما تصور یکى از آنها بستگى به تصور دیگرى ندارد.   4-متضایفان: مانند:پدر و فرزند، بالا و پائین، تقدم و تأخر، علت و معلول، خالق و مخلوق. در تضایف نیز مانند ضدان دو امر وجودی داریم که ارتفاع آنها در شیء واحد امکان پذیر است اما اجتماع آنها محال است. طبق تعریف تضایف عبارت است از: «هما الوجودیان اللذان یتعقّلان معاً و لا یجتمعان فى موضوع واحد من جهة واحدة و یجوز ان یرتفعا»    نکات: اولاً در متضایفین تعقل یک مفهوم بدون تعقل دیگرى ممکن نیست؛ بلکه در محیط ذهن، هریک از متضایفین را باید همراه با مقابلش تعقل و تصور کنیم. مثلا وقتى علتْ بودنِ چیزى را بر چیز دیگر تصوّر مى‌کنیم به ناچار، معلولیتِ شیئى دیگر نیز در ذهن ما مى‌آید.   ثانیاً در متضایفین امکان ندارد که شیئى واحد از جهت واحد، موضوع براى هردو طرف تضایف باشد. مثلا شیئی نمی تواند نسبت به یک شیء، هم بالای آن باشد، هم پایین آن.   ثالثاً در پاره‌اى از موارد ارتفاع دو امر متقابل ممکن است. مثلا واجب الوجود نه بالا است و نه پایین، و سنگ نه پدر است و نه فرزند. و اگر در بعضى موارد ارتفاع متضایفان هرگز واقع نشود، این امر ناشى از ویژگى خاص آن مورد است و ربطى به متضایف بودن آن‌دو ندارد. مثلا در مورد علت و معلول،چنین است که هر شىء یا علت است و یا معلول و خالى از این‌دو حال نیست.     منابع:   - منطق علامه مظفر. ترجمه و اضافات، دکتر علی شیروانی. ج1  -شرح منطق مظفر، علی محمدی خراسانی، ج1  -تحریر منطق، دکتر علی شیروانی    تلخیص: نگین افتخاری https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
🔰 مباحث علم عرفان درس چهارم: خاستگاه عرفان اسلامی مباحث این جلسه به فلسفه‌ی عرفان برمی‌گردد. قبلا اشاره شد که فلسفه‌ی عرفان علمی است که خود عرفان با تمام ابعادش موضوع آن است. در این علم، وارد مسائل عرفانی نمی‌شویم، بلکه عرفان را به مثابه یک کل در نظر گرفته و در مورد آن و لوازمش مطالعه می‌کنیم. در مبحث خاستگاه عرفان اسلامی، به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که ریشه های عرفان اسلامی‌ کجاست؟ آیا عرفان اسلامی ‌از منابع بیگانه تغذیه کرده و از حوزه هایی خارج از عالم اسلام (چه به لحاظ جغرافیایی و چه به لحاظ تاریخی) نشأت گرفته و یا اینکه کاملا ریشه در اسلام داشته و با اسلام شروع شده و از اسلام و کتاب و سنت تغذیه شده است؟ این بحث دامنه‌ی وسیعی در تألیفات عرفانی پیدا کرده و بیش از حد نیاز به آن پرداخته ‌شده‌ است، دلیل این امر، توجه مستشرقین به آن است. از اوایل قرن نوزدهم میلادی، توجه مستشرقین غربی به اسلام و به خصوص باطن‌گرایی اسلامی معطوف شد. مستشرقان در پژوهش‌های اولیه‌ای که داشتند، غالباً ریشه تصوف اسلامی را در عرفان‌های ایرانی، هندی، مسیحی، گنوسی و یا نوافلاطونی جستجو می‌کردند. برای مثال عبدالرحمن بدوی در «تاریخ التصوف اسلامی»، نیکلسون در «عرفان عارفان مسلمان»، قاسم غنی در «تاریخ تصوف در اسلام» و زرین کوب در «ارزش میراث صوفیه» خاستگاه عرفان اسلامی را آیین مسیح و عرفان مسیحی دانسته‌اند. دلیل آنها برای این موضوع، وجود آموزه‌های زهد، توکل و حب الهی و حتی دستور ذکر و سکوت در تصوف اسلامی است که پیش از آن در آیین مسیحیت موجود بوده است. این شیوه زندگی در عصر جاهلیت در جزیره العرب شناخته شده بود و آن را رهبانیت مسیحی می‌نامیدند. به نظر مستشرقینی مانند نیکلسون، راهبان مسیحی گاهی نقش تعلیمی را برای زاهدان مسلمان که لایه‌ی نخستین متصوفه‌ی اسلامی بودند بازی می‌کردند. دلیل دیگر آنها این است که پشمینه‌پوشی (که اشتهار متصوفه به صوفی به همین دلیل است) از عادات راهبان مسیحی بوده است. اما مستندات ذکر شده مدعای مستشرقان را اثبات نمی‌کند، زیرا آموزه‌های زهد، حب الهی، سکوت، ذکر و ... در اسلام نیز به صراحت آمده است و به طور کلی مشابهت آموزه‌ها نمی‌تواند اثبات کند که عرفان اسلامی از عرفان مسیحی منتج شده است. اشتراک لباس دو تیره از متدینین مسیحیت و اسلام نیز (در صورت اثبات) نمی‌تواند دلیل اقتباس عرفان اسلامی با همه‌ی وسعت و گستردگی‌‌‌‌‌‌‌اش از الهیات مسیحی که از چنین سعه‌ای برخوردار نیست باشد. گروه دیگری از مستشرقین، عرفان اسلامی را نشات گرفته از مکاتب هندی می‌دانند. عبدالرحمن بدوی، زرین کوب، حنا الفاخوری و دکتر ابوالعلا عفیفی چنین نظری دارند. گلدزیهر* که یک خاورشناس مشهور مجار است و اواسط قرن نوزدهم می‌زیست معتقد است که ریشه‌ی عرفان اسلامی را باید در بودیزم جستجو کرد. ویلیام جونز، از مستشرقین انگلیسی قرن هجدهم، اوپانیشادها و وداها را که از متون کهن و مقدس هندوییزم هستند به عنوان خاستگاه عرفان اسلامی معرفی می‌کند. یکی از شواهدی که آنها ذکر می‌کنند این است که مفهوم فنا در عرفان اسلامی از طریق بایزید بسطامی به تصوف وارد شد و او این را از استادش ابوعلی سندی گرفته بود. بایزید از بزرگان مکتب خراسان بود و خراسان بزرگ یا خراسان قدیم، در مجاورت هند واقع شده بود. این رابطه‌ی جغرافیایی هم در ایجاد این شبهه که تعالیم بودیزم و برهمن ها از هند به ایران و از ابوعلی سندی به شاگردش بایزید بسطامی منتقل شده مؤثر بود. مسلمانان در زمان بنی امیه در پی فتح هند بودند، اما فتوحات شرقی امپراتوری اسلامی فقط تا رود سند ادامه یافت و این رودخانه‌ی عظیم (که همین حالا هم بزرگترین و طولانی‌ترین رودخانه‌ی پاکستان است) مانع پیشروی بیشتر مسلمانها شد. نظر مستشرقینی که به نامشان اشاره شد این است که مسلمان ها بعد از پیشروی در هند قدیم که در مجاورت امپراتوری ایران قرار داشت، با اندیشه‌های وحدت وجود که در «اوپانیشادها» یعنی سرودهای مذهبی هندوها ذکر شده بود آشنا شدند. شاید هم این مجاورت جغرافیایی باعث شد که برخی هندوهای مرتاض به سیاحت در سرزمین‌های اسلامی بپردازند و زمینه انتقال این مباحث را فراهم کنند. نقدی که بر نظریه‌ی قبلی وارد شد، در اینجا هم صادق است. مشابهت چند آموزه‌ی محدود مثل فنا و وحدت وجود یا روش‌های ریاضتی مشترک بین برخی طریقت های صوفیه و مرتاضان هندی و امثال اینها برای اثبات این که عرفان اسلامی از هند نشأت گرفته کافی نیست. برخی مستشرقین نامدار مانند نیکلسون هم با این فرضیه مخالفند و اختلافات بودیزم و هندوئیزم با عرفان اسلامی را خیلی بیشتر از اشتراکات آن‌ها می‌دانند. * Ignác Goldziher https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
🔰 درس علم نحو ( خلاصه علم نحو) ۴ 🔹اعراب فعل مضارع اعراب فعل مضارع بر سه قسم است: رفع، نصب و جزم . الف ـ رفع فعل مضارع: اگر تنها بوده و عاملی بر سر آن نیامده باشد مرفوع است، مثل: یضربُ،یضرِبانِ. علامت رفع در پنج صیغه 1، 4، 7،13 و 14«ضمّه» و در بقیه صیغه های معرب، «نون عوض رفعی» است. و در صورتی که پنج صیغه فوق از افعال معتل اللّام باشند علامت رفع آنها «ضمّه مقدّر» است. ب ـ نصب اگر عامل نصب بر سر مضارع بیاید آن را منصوب می کند. مثل: أن یضرِبَ. علامت نصب در پنج صیغه ذکر شده «فتحه» و در بقیه صیغه های معرب «حذف نون» است، مثل: أن یضرِبَ، أن یضرِبا. ، و در صورتی که پنج صیغه فوق، ناقص الفی باشند، علامت نصب آنها «فتحه مقدّر» است، مانند: أن یخشی. ج ـ جزم اگر عامل جزم بر سر فعل مضارع در آید، مضارع، مجزوم می شود. مثل: لَم یضرِب. سیاه) https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
✅ علم صرف ( ۴) 🔰 بخش اول: مقدمات درس چهارم: تقسیمات فعل و اسم مقدمه گفته شد که کلمه بر سه قسم است: اسم، فعل و حرف.  از اقسام سه گانه کلمه، فقط اسم و فعل دچار تغییر می‌شوند; به همین جهت در علم صرف، فقط از اسم و فعل بحث می‌شود.  پیش از آغاز مباحث تفصیلىِ فعل و اسم، مناسب است اشاره اى کلى و اجمالى به اقسام فعل و اسم داشته باشیم تا دانش پژوهان گرامی‌دورنمایى کلى از مباحث علم صرف به دست آورند.  از میان تقسیمات فعل و اسم، فقط به شش قسم از فعل و شش قسم از اسم اشاره شده است.  اقسام فعل 1. ثلاثى و رباعى که هر یک از آنها یا مجردند یا مزید:  فعلى را که داراى سه حرف اصلى باشد، ثلاثى گویند; مانند:  ضَرَبَ، نَصَرَ فعل ثلاثى، اگر داراى حرف و یا حروف زاید باشد، به آن ثلاثى مزید گویند; مانند:  ضَارَبَ، أَحْسَنَ فعلى را که داراى چهار حرف اصلى باشد، رباعى گویند; مانند:  زَلْزَلَ، دَحْرَجَ فعل رباعى، اگر داراى حرف یا حروف زاید باشد، به آن رباعى مزید گویند; مانند:  تَزَلْزَلَ، تَدَحْرَجَ 2. ماضى، مضارع و امر ماضى، فعلى است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى در زمان گذشته دلالت کند; مانند: ضَرَبَ (زد)، حَسُنَ (نیکو شد) مضارع، فعلى است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى در زمان حال یا آینده دلالت کند; مانند: یَضْرِبُ (می‌زند)، یَحْسُنُ (نیکو می‌شود) امر، فعلى است که بر طلب انجام کارى یا پدید آمدن حالتى دلالت می‌کند; مانند: اِضْرِبْ (بزن)، اُحْسُنْ (نیکو شو) 3. معتل و صحیح معتل، کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف علّه (و، ا، ى) وجود داشته باشد; مانند:  وَعَدَ، قَالَ، بَلِیَ. صحیح، کلمه اى است که در حروف اصلى آن، حرف عله وجود نداشته باشد; مانند: ضَرَبَ، مَدَدَ، أَمَرَ 4. لازم و متعدى لازم، فعلى است که فقط به فاعل نیاز دارد; مانند: ذَهَبَ عَلِیٌّ (على رفت) متعدى، فعلى است که افزون بر فاعل، مفعول نیز می‌طلبد; مانند: نَصَرَ سَعِیدٌ زیداً (سعید، زید را یارى کرد) 5. معلوم و مجهول معلوم، فعلى است که فاعل آن در کلام ذکر شده باشد; مانند: نَصَرَ عَلِیٌّ سَعِیداً (على، سعید را یارى کرد) مجهول، فعلى است که فاعل آن در کلام ذکر نشود و به مفعول نسبت داده شود; مانند: نُصِرَ سَعِیدٌ (سعید یارى شد) ‌6. مثبت و منفى مثبت، فعلى است که بر واقع شدن کارى یا پدید آمدن حالتى در یکى از زمان‌هاى سه گانه دلالت کند; مانند: نَصَرَ (یارى کرد)، یَنْصُرُ (یارى می‌کند)، یَحْسُنُ (نیکو می‌شود) منفى، فعلى است که بر واقع نشدن کارى یا پدید نیامدن حالتى در یکى از زمان‌هاى سه گانه دلالت کند; مانند: مَا نَصَرَ (یارى نکرد)، لاَ یَنْصُرُ (یارى نمی‌کند)، مَا یَحْسُنُ (نیکو نمی‌شود) اقسام اسم اسمها، از جهات گوناگون، داراى اقسام مختلفى هستند که به برخى از آنها اشاره می‌شود:  ‌1. ثلاثى، رباعى و خماسى که هر یک از آنها یا مجردند و یا مزید:  ثلاثى مجرد ، مانند: رَجُل ثلاثى مزید ، مانند: رِجَال رباعى مجرد ، مانند: جَعْفَر رباعى مزید ، مانند: جَعَافِر خماسى مجرد، مانند: سَفَرْجَل خماسى مزید ، مانند: سَلْسَبِیل 2. مصدر و غیر مصدر مصدر، اسمی‌است که بر انجام کارى و یا پدید آمدن حالتى دلالت می‌کند و فعل از آن گرفته می‌شود; مانند: ضَرْب (زدن)، حُسْن (نیکو شدن) غیر مصدر، اسمی‌است که بر انجام کارى یا پدید آمدن حالتى دلالت نمی‌کند و فعل از آن گرفته نمی‌شود; مانند: جِدَار (دیوار)، رَجُل (مرد) 3. جامد و مشتق جامد، اسمی‌است که از کلمه دیگر گرفته نشده باشد; مانند: رَجُل، جَعْفر مشتق، اسمی‌است که از کلمه دیگر گرفته شده باشد; مانند: عَالِم، مَعْلُوم و عَلِیمکه همه از عِلْم گرفته شده اند. 4. مذکر و مؤنث هر یک از مذکر و مؤنث یا حقیقى اند و یا مجازى.  اسمی‌که بر انسان یا حیوان نر دلالت کند، مذکر حقیقى و در غیر این صورت مذکر مجازى است; مانند:  رَجُل (مرد)، بَاب (در) اسمی‌که بر انسان یا حیوان ماده دلالت کند، مؤنث حقیقى و در غیر این صورت، مؤنث مجازى است; مانند:  اِمْرَأَة (زن)، سَبُّورَة (تخته سیاه) https://hawzah.blog.ir/ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ فایل صوتی درس منطق مظفر ✅ استاد: محمدی خراسانی ✅ شامل ۱۴۸ جلسه ✅ بخش اول : جلسات ۱۰ - ۱👇👇
GHODS001.MP3
20.21M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: نیاز به منطق 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS002.MP3
20.15M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: تعریف علم منطق 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS003.MP3
20.97M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: علم 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS004.MP3
20.15M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: تصور و تصدیق 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS005.mp3
2.63M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: اقسام تصدیق 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS006.MP3
21.4M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: جهل مرکب 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS007.MP3
19.8M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: فقدان شبهه 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS008.MP3
20.31M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: مباحث منطق 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS009.MP3
20.68M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: وجود لفظی 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS010.MP3
19.71M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: نتیجه 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درس اخلاق استاد فیاضی در دفتر مقام معظم رهبری- قم (تاریخ 1401.6.2).mp3
41.62M
🔊 صوت جلسه در دفتر مقام معظم رهبری_قم 👤استاد آیت الله فیاضی 🗓 چهارشنبه ١۴٠١/۰۶/۰۲ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
🔻معرفی چند کانال مفید در 🔻 🔰 اگر وقت براتون ارزش داره و دنبال خرید و یا فروش کتاب های و در موضوعات مختلف و متنوع هستید اینجا🔻 https://eitaa.com/joinchat/3789422751Ced3cd988e4 📚 درج آگهی هم رایگانه🔺 🔰 اگر دنبال شغل و استخدام و کار هستید اینجا👇👇https://eitaa.com/joinchat/2028601518C206be531e4 🔰 اگر دنبال سخنرانی های مذهبی و اخلاقی، مداحی و مطالب ناب مذهبی هستید اینجا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2771255314C0f5943798f 🔰 اگر دنبال سفرهای علمی داخلی و خارجی هستید اینجا👇 http://eitaa.com/joinchat/3531538437Cd2c5be3917 🔰 اگر دنبال سمینار، همایش و کنفراس های علمی هستید اینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/2028601518C206be531e4 🔰 اگر دنبال ، ، و شرح دروس حوزوی رایگان هستید اینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/922091681C1b5ada3ae8 🔺حتما یکی 🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ فایل صوتی درس منطق مظفر ✅ استاد: محمدی خراسانی ✅ شامل ۱۴۸ جلسه ✅ بخش اول : جلسات ۲۰ - ۲۰👇👇
GHODS011.MP3
19.43M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: اقسام دلالت وضعی 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS012.MP3
14.56M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: تقسیمات الفاظ 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy
GHODS013.MP3
20.73M
🎙 فایل صوتی منطق مظفر - پایه دوم 📙 عنوان درس: منطق 📘مرجع: کتاب «المنطق» ✍نویسنده: علامه محمدرضا مظفر 👤صوت: استاد محمدی خراسانی 💠 موضوع: ترادف و تباین 🌺~🌺~🌺~🌺 ✅ 🔰🔰 🆔 @Kotob_howzavy