🔴 ۲۵ اسفند ، سالروز شهادت مهندس مهدی باکری روز شهردار
اين شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از غيرت و #شرف شما ياد بگيرد
📝وقتي آقا مهدي، شهردار اورميه بود، يك شب باران شديد باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثيه پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زير زمين و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر! خير ببيني.
نمي دانم اين شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از غيرت و شرف شما ياد بگيرد!
آقا مهدي خنده اي كرد و گفت: راست مي گويي مادر! اي كاش ياد مي گرفت.
۲۵ اسفند سالروز #شهادت #شهید #مهدی #باکری و یاران باوفایش در جزیره ی مجنون عملیات بدر
🏡➔ @kuhpayeh_031 👈
🔴 ۲۵ اسفند ، سالروز شهادت مهندس مهدی باکری روز شهردار
اين شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از غيرت و #شرف شما ياد بگيرد
📝وقتي آقا مهدي، شهردار اورميه بود، يك شب باران شديد باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثيه پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زير زمين و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر! خير ببيني.
نمي دانم اين شهردار فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از غيرت و شرف شما ياد بگيرد!
آقا مهدي خنده اي كرد و گفت: راست مي گويي مادر! اي كاش ياد مي گرفت.
۲۵ اسفند سالروز #شهادت #شهید #مهدی #باکری و یاران باوفایش در جزیره ی مجنون عملیات بدر
🏡➔ @kuhpayeh031 👈