🛣📡 شهرستان کوهپایه؛ زادگاه حافظ 🏡
«إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکرًا وَ إِمَّا کفُورًا؛ ما راه را بر انسان نمودیم حال او (ان
در بسیاری از شهرها، #مدیریت با #چالشهائی روبرو است و این چالش اغلب در بحث #بومی و #غیربومی بودن آن است.
#مدیران_پروازی که گاهی از آن تحت عنوان #مدیران_جادهای نیز نام برده میشود روزانه از محل سکونت تا محل کارشان میپیمایند.
مدیر پروازی با حضور چند ساعته خود در محل کارش نمیتواند مشکلات را آنطور که باید و شاید درک کند و از آن جهت سربار هستند و معمولاً یک #خودروی_دولتی را اسیر خود میکنند. بنابراین اگر خطرات ناشی از سفر کاری را نیز به آن بیافزاییم باید بگوییم که در صورت یک تصادف، هزینه انسانی و مالی زیادی به دولت تحمیل خواهد نمود. در نتیجه انتخاب یک مدیربومی در صورت کارآمد بودن، به دلیل شناخت بیشترش با مشکلات و درد آن جامعه، یک انتخاب ایدهآل محسوب میشود.
در اداره شهرها #مدیریتبومی برای #شهرداری فارغ از احساسات ناسيوناليستي لازم و ضروری بوده و یک شهردار بایستی بقدری با مردم و آلام و مشکلات آنها آشنایی داشته باشد که بتواند شهر را بخوبی اداره نماید ولی برای بعضی از مشاغل و بر اساس وظایف محوله مثل بانک مدیریت بومی ضرورتی ندارد.
📡🏡➔ @kuhpayeh_031 👈
دلایل عدم توفیق مدیران غیربومی نسبت به مدیران بومی👇
1⃣ اصل پروازي بودن مديران غير بومي:
در هرحال مدير غيربومي مقيم نيست و اسکان موقت و گاه به دور از خانواده ايشان، دغدغههاي روحي و رواني را موجب ميشود که از حضور مستمر، ثبات راي و نظارت پيوسته او در محل کار مانع ميگردد.
2⃣ اصل عدم اشرافيت و شناخت کامل از محل فعالیت:
مدير غيربومي به لحاظ بعد فاصله از فرهنگ، آداب و رسوم و زبان محل ماموريت، قادر به شناخت نيازها يا حداقل اولويتهاي منطقه ماموريتي نيست و براي همين گرفتار هزينههاي زائد جهت جبران آن کاستيهاست. عدم پاسخگويي در مقابل تصميمات ناسنجيده و ناثواب را نيز به اين ويژگي بايد افزود.
3⃣ اصل باندبازي:
عدم اعتماد و شناخت سرمايههاي بومي از سوي مدير غيربومي رويکرد باندبازي را به ارمغان ميآورد.
اصولاً مدير غيربومي سرمايهها و منابع انساني فرهيخته را مزاحم، رقيب و آلترناتيو خود ميپندارد، بنابراين راه مبارزه حذفي و سلبي شخصيتهاي بومي را پي ميگيرد، متقابلاً جايگزينهايي چون افراد منفعل، دمدمي مزاج و غير متخصص را بهترين گزينههاي حلقههاي تکميلي باند خود ميسازد.
4⃣ اصل گرايش به قدرت نیروهای نفوذی:
مدير غيربومي با انتصاب نيروهاي وفادار به خود در پستهاي اجرايي سعي ميکند تا ناکارآمديها را با تطميع یا تهديد پرکند و تسليم کردن منتقدين و مخالفين را بزرگترين موفقيت اقتدار خود تلقي ميکند بنابراين سازمان و تشکيلات تکصدايي و تعريف و تمجيد پرسروصدای رسانهاي از خصلتهاي منحصر به فرد مديران غيربومي است.
5⃣ اصل مدیریت و ريسکگريزي:
مديرغيربومي به دليل گذرا بودن دوران مديريت و تداوم روند موجود اهل آزمون و خطا نيست و خويشتن را اسير تحول يا اصلاح امور نميکند زيرا معتقد است که وضعيت حاضر بهترين وضع ممکن و مطلوب است براي همين مماشات، سازش با وضع موجود براي استمرار مديريت از اهداف مهم به حساب ميآيند.
تفاوت مهم مدير #انتصابي و #انتخابي نيز شايد همين نکته باشد.
6⃣ اصل مسئله داري به جهت هويت يابي جديد:
مديران غيربومي بايد بدانند اگر پزشک حاذقي بودند درد مردم اقليم خويش را مداوا ميکردند نه با تحمل غربت، خود را بر سر ديگران خراب کنند.
7⃣ اصل ناتواني در کارهاي زيربنايي:
مدير غير بومي شيفته امور سطحي و روزمره است که در انظار عمومي جلوه کند و چشمها را خير نمايد. متعاقب آن با هرگونه چشمانداز و افق بلند مدت که در آینده به نام ديگران تمام شود و زحمت او را مضاعف نمايد وفاق ندارد و اصولاً اطرافيان و تيم مدير غيربومي بر مبناي پيشتر گفته شده است و اگر متخصص هم در آن دستگاه باشد مقبوليت و جسارت ارائه نظر را نمييابد.
8⃣ اصل محوری #مشروعيت و #مقبوليت:
مدير غيربومي طرح و انديشه بوميسازي و سازگاري سياستهاي ابلاغي با اقتضائات محيطي را پيش نميبرد.
9⃣ گفتمان و ادبيات متکبرانه:
مدير غيربومي چون آداب و رسوم محل حوزه استحفاظي را نميداند لذا با ديالوگ و ادبيات غير متعارف و نامناسب و گاه متکبرانه با زيردست خود رفتار ميکند. تصور ذهني او از مردم، #نيازمندي و #وابستگي به خود است نه خدمتگذاري و نوکري ولي نعمتهاي واقعي که مردم هستند.
او با خود فکر ميکند که اين اقليم #قحط_الرجال بوده و براي همين او آمده تا آنها را با وظايف خويش آشنا کند و آنها را تعالي و رشد بخشد.
🔟 اصل نفي شايستهسازي:
آموزههاي ديني و عقلي در باب مديريت و مقایسه عملکردی مديران غيربومي با بومي در گذشته و حال بهترين مدرک و اعتبار قابل استناد در اينباره است.
📡🏡➔ @kuhpayeh_031 👈